eitaa logo
مهـــــدی موعـــــود
58 دنبال‌کننده
1هزار عکس
267 ویدیو
27 فایل
🤲 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲 🔶 برنامــــــــه این کانال: 🔸هر روز یک صفحه قــــــــرآن 🔸فـــــــرازی از نهــج البلاغــــــــــه 🔸و سخـــــنرانی های مذهــبی 📲 آی دی ارتباط 👇 🆔 @mahmoudkavianyzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️س 1128. ملاک تمییز موسیقی حلال از حرام چیست؟ و آیا موسیقی کلاسیک حلال است؟ بسیار مناسب است که معیار آن را بیان فرمایید. ج. هر موسیقی که به نظر عرف موسیقی لهوی مضلّ عن سبیل الله که مناسب با مجالس عیش و نوش است باشد، موسیقی حرام محسوب می شود و فرقی نمی کند که موسیقی کلاسیک باشد یا غیر کلاسیک. تشخیص موضوع هم موکول به نظر عرفی مکلّف است و اگر موسیقی این گونه نباشد بخودی خود اشکال ندارد. ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡  🆔  @MowoodMahdi 🕋 ♡  ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 ثواب را تقدیم به مهدی موعود علیه سلام و امواتمان می کنیم 💫 📄  🍀  ☘  🤲 📃هرروز •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
Page242.mp3
1.57M
📖 ثواب را تقدیم به مهدی موعود علیه سلام و امواتمان می کنیم 💫 🎧  🍀  🤲 📃هرروز •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
۵۳ یوسف 🦢🦢🦢🦢🦢🪶🪶🦢🦢🦢🦢🦢 مگر پروردگارم رحم کن ✍در قرآن براى نفس، حالاتى بيان شده است از جمله: . نفس امّاره كه انسان را به سوى زشتى ها سوق مى دهد و اگر با عقل و ايمان مهار نشود، انسان يكباره سقوط مى كند. . نفس لوّامه، حالتى است كه انسان خلافكار خود را ملامت و سرزنش مى كند و اقدام به توبه و عذرخواهى مى كند. و در سوره قيامت از آن ياد شده است. . نفس مطمئنّه، حالتى است كه تنها انبيا و اوليا وتربيت شدگان واقعى آنان دارند ودر هر وسوسه وحادثه اى، پيروزمندانه بيرون مى آيند و دلبسته ى خدايند. يوسف عليه السلام عدم خيانت و سربلندى خود را در اين آزمايش، مرهون لطف و رحم خداوند مى داند و به عنوان يك انسان كه داراى طبيعت انسانى است، خود را تبرئه نمى كند. در روايات متعدّد، خطرات نفس مطرح شده و راضى بودن از نفس را نشانه ى فساد عقل و بزرگ ترين دام شيطان دانسته اند.(81) امام سجادعليه السلام در دعاى مناجات الشاكّين، براى نفس پانزده خطر بيان نموده كه توجّه به آن مفيد است. ----- 81) غررالحكم. - هرگز خود را به پاكى مستائيم و تبرئه نكنيم. «ما اُبرّء نفسى» - شرط كمال آن است كه حتّى اگر همه مردم او را كامل بدانند، او خود را كامل نداند. در ماجراى حضرت يوسف، برادران، همسر عزيز مصر، شاهد، پادشاه، شيطان، زندانيان همه گواهى به كمال او مى دهند، ولى خودش مى گويد: «ما اُبَرّء نفسى» - خطر هواى نفس جدّى است، آن را ساده ننگريد. «انّ النفس لامّارة بالسوء» در آيه، چهار نوع تأكيد بكار رفته است. (انّ، لام تأكيد، صيغه ى مبالغه و جمله ى اسميه) - انبيا با آنكه معصوم اند، اما غرائز انسانى دارند. «انّ النفس لامّارة بالسوء» - هم از پاكى و عفّت خود در برابر تهمت ها بايد دفاع كرد و هم به شرور نفس اعتراف نمود و به خدا پناه برد. «انّ النّفس لامّارة بالسوء»* - نفس، خواهش خود را تكرار مى كند تا انسان را گرفتار كند. «لامّارة» - نفس انسان به طور طبيعى وغريزى، اگر در مدار لطف حقّ قرار نگيرد، گرايش منفى دارد. «لامّارة بالسّوء» - تنها رحمت او مايه نجات است. اگر انسان به حال خود رها شود، سقوط مى كند. «الاّ ما رحم» - يوسف، تحت تربيت مخصوص خداوند است. كلمه «ربّى» تكرار شده است. - مربّى بايد رحمت و بخشش داشته باشد. «انّ ربّى غفور رحيم» - بخشودگى، مقدّمه ى دريافت رحمت الهى است. اوّل مى فرمايد: «غفور» بعد مى فرمايد: «رحيم» - على رغم تمام خطرات، از رحمت او مأيوس نشويم. «غفور رحيم» •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
۵۵ یوسف 🦢🦢🦢🦢🦢🪶🪶🦢🦢🦢🦢🦢 نجات مردم از خطری بدتر از قحطی ✍سؤال: چرا يوسف پيشنهاد اعطاى مسئوليّت براى خود را مطرح كرد؟ يا به تعبير ديگر؛ چرا يوسف طلب رياست كرد؟ پاسخ: او از خواب پادشاه مصر، احساس خطر و ضرر براى مردم كرد و خود را براى جلوگيرى از پيش آمدهاى ناگوار اقتصادى، لايق مى دانست، پس براى جلوگيرى از ضرر، آمادگى خود را براى قبول چنين مسئوليّتى اعلام كرد. سؤال: چرا يوسف از خود تعريف و تمجيد كرد، مگر نه اين است كه قرآن مى فرمايد: «فلا تزكّوا انفسكم»(86) خود را نستاييد؟ پاسخ: ستايش يوسف، ذكر قابليّت هاو توانايى هاى خود، براى انجام مسئوليّت بود، كه مى توانست جلو آثار سوء قحطى و خشكسالى را بگيرد، نه به خاطر تفاخر و سوء استفاده. سؤال: چرا يوسف با حكومت كافر همكارى كرد؟ مگر قرآن از آن نهى نكرده است. پاسخ: يوسف، براى حمايت از ظالم اين مسئوليّت را نپذيرفت، بلكه به منظور نجات مردم از فشار دوران قحط سالى، به اين كار اقدام نمود. يوسف هرگز حتّى يك كلمه تملّق هم نگفت. رجال سياسى، معمولاً به هنگام خطر مردم را رها كرده و فرار مى كنند، ولى يوسف بايد مردم را حفظ كند. بگذريم از اينكه اگر نمى توان رژيم ظالمى را سرنگون كرد و تغيير داد، بايد به مقدارى كه امكان دارد از انحراف و ظلم جلوگيرى كرد و بخشى از امور را بدست گرفت و فعاليّت نمود.(88) در تفسيرنمونه آمده است: مراعات «قانون اهم و مهم» از نظر عقل و شرع يك اصل است. شركت در نظام حكومتى شرك، جائز نيست ولى نجات يك ملّتى از قحطى مهم تر است. به همين دليل، يوسف عليه السلام مسئوليّت سياسى نپذيرفت، تا مبادا كمك به ظالم شود، مسئوليّت نظامى نپذيرفت، تا مبادا خون به ناحقّى ريخته شود. فقط مسئوليّت اقتصادى آن هم براى نجات مردم را برعهده گرفت.(89) امام رضاعليه السلام فرمود: هنگامى كه ضرورت ايجاب كرد كه يوسف سرپرستى خزائن مصر را بپذيرد، خود پيشنهاد داد.(90) على بن يقطين نيز به سفارش امام كاظم عليه السلام در دستگاه بنى عباس وزير بود. وجود اينگونه مردان خدا مى تواند پناهگاه مظلومان باشد. امام صادق عليه السلام فرمود: «كفّارة عمل السلطان، قضاء حوائج الاخوان» كفاره ى كار حكومتى، بر آوردن نيازمندى برادران دينى است.(91) از امام رضاعليه السلام پرسيدند: شما چرا ولايتعهدى مأمون را پذيرفته ايد؟ در جواب فرمود: يوسف كه پيامبر بود در دستگاه مشرك رفت، من كه وصىّ پيامبرم، در دستگاه شخصى كه اظهار مسلمانى مى كند رفته ام بگذريم كه پذيرفتن من اجبارى است، در حالى كه يوسف عليه السلام با اختيار وبه خاطر اهميّت موضوع، آن مسئوليّت را پذيرفت.(92) هنگامى كه يوسف مقام ومنزلت پيدا كرد، تقاضاى ديدار والدين نكرد، بلكه تقاضاى مسئوليّت خزانه دارى نمود، زيرا ديدار جنبه ى عاطفى داشت و نجات مردم از قحطى، رسالت اجتماعى او بود. امام صادق عليه السلام خطاب به گروهى كه اظهار زهد كرده و مردم را دعوت مى كردند كه همانند آنان زندگى را بر خود سخت بگيرند... فرمود: شما در باره ى يوسفِ پيامبر، چگونه فكر مى كنيد كه به پادشاه مصر گفت: «اجعلنى على خزائن الارض» و كار يوسف به آنجا رسيد كه همه ى كشور و اطراف آن تا يمن را در اختيار گرفت... در عين حال نيافتيم كسى را كه اين كار را بر او عيب گرفته باشد.(93) در روايتى از امام رضاعليه السلام آمده است: يوسف عليه السلام در هفت سال اوّل، گندم ها را جمع آورى و ذخيره مى كرد و در هفت سال دوم كه قحطى شروع شد، آنها را به تدريج و با دقّت در اختيار مردم، براى مصارف روزمره زندگى شان قرار مى داد و با دقت و امانتدارى، كشور مصر را از بدبختى نجات داد. يوسف در هفت سال دوره ى قحطى، هرگز با شكم سير زندگى نكرد، تا مبادا گرسنگان را فراموش كند.(94) در تفسير مجمع البيان و الميزان از نوع عملكرد يوسف عليه السلام اينگونه ياد مى شود: وقتى قحط سالى شروع شد؛ حضرت يوسف در سال اوّل، گندم را با طلا و نقره، در سال دوم، گندم را در مقابل جواهر و زيورآلات، در سال سوم، گندم را با چهارپايان، در سال چهارم، گندم را در مقابل برده ها، در سال پنجم، گندم را با خانه ها، در سال ششم، گندم را با مزارع و در سال هفتم، گندم را با برده گرفتن خود مردم معامله نمود. وقتى سال هفتم به پايان رسيد، به پادشاه مصر گفت: همه ى مردم و سرمايه هايشان در اختيار من است، ولى خدا را شاهد مى گيرم و تو نيز گواه باش، كه همه ى مردم را آزاد و همه ى اموال آنان را برمى گردانم و كاخ و تخت و خاتم (مهر وانگشتر) ترا نيز پس مى دهم. حكومت براى من وسيله ى نجات مردم بود، نه چيز ديگر، تو با آنان به عدالت رفتار كن. پادشاه با شنيدن اين سخنان، چنان خود را در برابر عظمت معنوى يوسف كوچك و حقير يافت كه يكباره زبان به ذكر گشود و گفت: «أشهد أن لااله الااللَّه و أنّك رسوله» من هم ايمان آوردم، ولى تو بايد حاكم باشى. •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
۵۸ یوسف 🦢🦢🦢🦢🦢🪶🪶🦢🦢🦢🦢🦢 دیدار یوسف با برادران بعد از ۴۰ سال ✍طبق پيش بينى و پيشگويى يوسف، مردم هفت سال در وفور نعمت و باران بودند، ولى بعد از آن، هفت سال دوم فرا رسيد و مردم دچار قحطى و خشكسالى شدند. دامنه قحطى از مصر به فلسطين و كنعان رسيد. يعقوب به فرزندان خود گفت: براى تهيه گندم به سوى مصر روانه شوند. آنان وارد مصر شده و درخواست خود را عرضه كردند. يوسف در ميان متقاضيان غلّه، برادران خود را ديد، امّا برادران يوسف را نشناختند و حقّ هم همين بود، زيرا از زمان انداختن يوسف به چاه تا حكومت او در سرزمين مصر، حدود بيست تا سى سال فاصله شده بود. يوسف وقتى از چاه بيرون آمد، نوجوان بود، «يا بشرى هذا غلام» چند سالى در خانه عزيز، خدمتكار بود و سالها نيز در زندان به سر برد و از زمان آزادى او از زندان نيز هفت سال (دوره وفور نعمت و پر آبى) گذشته بود و حال كه ساليان قحطى بود، برادران به مصر آمده بودند. 🦢 - در وقت نياز و تنگدستى ساكن و راكد نباشيد و حتّى از ديگر كشورها كمك بگيريد. «و جاء اخوة يوسف»* 🪶 - گاهى ظالم محتاج مظلوم مى شود. «و جاء اخوة يوسف» (كوه به كوه نمى رسد، آدم به آدم مى رسد.) 🦢 - خاطرات دوران كودكى در ذهن نقش مى بندد و از بين نمى رود. «فعرفهم و هم له منكرون» •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ چرا انسانها در قیامت از نزدیکانش فرار می کند! 🎙حجت الاسلام ‎ ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡  🆔  @MowoodMahdi 🕋 ♡  ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 ثواب را تقدیم به مهدی موعود علیه سلام و امواتمان می کنیم 💫 📄  🍀  ☘  🤲 📃هرروز •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
437_57800011079956.mp3
1.48M
📖 ثواب را تقدیم به مهدی موعود علیه سلام و امواتمان می کنیم 💫 🎧  🍀  🤲 📃هرروز •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
۶۴ یوسف 🦚🦚🦚🦚🦚🪴🪴🪴🦚🦚🦚🦚🦚 اعتماد یعقوب علیه السلام به رحمت الهی سؤال: با توجّه به سابقه بدى كه فرزندان يعقوب داشتند، چرا پدرشان مجدداً فرزند ديگرش را به آنان سپرد؟ پاسخ: فخر رازى(113) احتمالات متعدّدى را مطرح نموده كه هر كدام از آنها مى تواند توجيهى بر اين موافقت باشد؛ اوّلاً: برادران از اقدام اوليه شان به نتيجه اى كه مورد نظرشان بود، (محبوبيّت در نزد پدر) نرسيده بودند. ثانياً: حسادت برادران نسبت به اين برادر، كمتر از يوسف بود. ثالثاً: شايد قحطى و خشكسالى شرايط ويژه اى را پديد آورده بود كه سفر مجّدد را ضرورى مى كرد. رابعاً: دهها سال از حادثه اوّل گذشته و فراموش شده تلقّى مى شد. خامساً: خداوند متعال در حفظ فرزندش به او تسلّى خاطر داده بود. در آيه 12، يعقوب در مورد يوسف، به حافظ بودن برادرانش اعتماد كرد، به فراق يوسف و نابينايى گرفتار شد، ولى در مورد بنيامين به خدا تكيه كرد و گفت: «فاللّه خير حافظاً» هم توانا شد، هم بينا و هم فراق و جدائى پايان يافت.113) تفسير كبير. - اعتماد سريع به كسى كه سابقه تخلّف دارد، جايز نيست. «هل آمنكم» 🦚 - ياد خاطرات تلخ گذشته، انسان را در برابر حوادث آينده بيمه مى كند. «هل آمنكم على اخيه من قبل» 👌- با يك شكست يا تجربه ى تلخ، خود را كنار نكشيم. 🪴 - برادران يوسف، خود را حافظ پنداشتند، «انّا له لحافظون» امّا حضرت يعقوب تذكّر داد كه خداوند حافظ است. «فاللّه خير حافظاً...»* 🦚 - با توجّه به رحمت بى نظير الهى و با توكل به خداوند، به استقبال حوادث زندگى برويم. ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡  🆔  @MowoodMahdi 🕋 ♡  ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛
۶۶ یوسف 🦚🦚🦚🦚🦚🪴🪴🪴🦚🦚🦚🦚🦚 انصاف یعقوب 🪴 👌 به صرف خويشاوندى اكتفا نكنيد و قراردادها را محكم كنيد. «لن ارسله معكم حتّى...»* 🦚 - هرگاه از شخصى بدقولى و بدرفتارى ديديد، در نوبت بعد قرارداد را محكمتر كنيد. «موثقاً» 🪴 - فرزند خود را به راحتى همراه ديگران نفرستيد. «تؤتون موثقاً من اللّه 🦚 - محكم كارى هاى قانونى و حقوقى، شما را از توكل به خداوند غافل نكند. «اللَّه على ما نقول وكيل» ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡  🆔  @MowoodMahdi 🕋 ♡  ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛
۶۷ یوسف 🦚🦚🦚🦚🦚🪴🪴🪴🦚🦚🦚🦚🦚 استفاده از اسباب و علل در عین توجه به خدا ✍حضرت يعقوب عليه السلام به هنگام سفر برادران به مصر چهار نكته توحيدى مى گويد: اوّل: «ما اغنى عنكم»، يعنى من با اين سفارش ورود از چند در نمى توانم چيزى از مقدّرات خدا را از شما دور كنم. دوم: در آيه قبل فرمود: «الا ان يحاط بكم»، يعنى مگر آنكه همه شما به گونه اى كه تصوّر نمى كرديد گرفتار حادثه اى شويد. سوم: در آيه ى 64 فرمود: «فاللّه خير حافظاً». چهارم: در آيه 67 فرمود: «عليه توكّلت». آرى، رسول خدا سراپا توجّه به خدا و توحيد دارد، امّا فرزندان يعقوب در سفر تنها مى گفتند: «و انّا له لحافظون» يعنى ما خودمان برادرمان را حفظ مى كنيم. در اين گفتگوها سيماى موحّد مخلص، با افراد عادّى به زيبايى نشان داده مى شود.* 🦚 - عاطفه پدرى حتّى نسبت به فرزندان خطاكار، از بين نمى رود. «يا بنّى» 🪴 - جلو حساسيّت ها، سوءظن ها و چشم زخم ها را بگيريد، ورود گروهى جوان به منطقه ى بيگانه، عامل سوءظن و سعايت است. «لاتدخلوا من باب واحد» 🦚 - فقط بازدارنده و نهى كننده نباشيد، بلكه راه حل نيز ارائه دهيد. «لاتدخلوا... و ادخلوا» 🪴 - در برابر مقدّرات حتمى خداوند، چاره اى جز تسليم نيست. «ما اغنى عنكم من اللَّه من شى ء» 🦚 - به غير خداوند، توكل نكنيد. «عليه توكّلت» چرا كه او به تنهايى كفايت مى كند «وكفى باللَّه وكيلا»(115) و بهترين وكيل است. «نعم الوكيل»(116) ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡  🆔  @MowoodMahdi 🕋 ♡  ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛
۶۸ یوسف 🦚🦚🦚🦚🦚🪴🪴🪴🦚🦚🦚🦚🦚 علم فراوان او از تعلیم ماست ✍در اينكه آرزوى درونى و حاجت يعقوب كه برآورده شد چه بوده است احتمالاتى وجود دارد: . رسيدن بنيامين به يوسف عليه السلام و خارج شدن يوسف از تنهايى، هر چند به صورت اتهام سرقت باشد. . سرعت بخشيدن به وصال پدر و پسر كه در آينده به آن اشاره خواهد شد. . انجام وظيفه، بدون آنكه ضامن نتيجه ى آن باشد. حاجت يعقوب آن است كه در مقدّمات كار كوتاهى نشود و از يك در وارد نشوند، ولى آنچه خواهد شد به دست خداوند است. 🦚 👌 تجربه هاى تلخ، انسان را باادب مى كند و سخنان بزرگان را مى پذيرد. «و لمّا دخلوا من حيث امرهم ابوهم» 🪴 👌 اطاعت از پدر لازم و ارزشمند است. «دخلوا من حيث امرهم ابوهم»* 🦚 - اگر از بى ادبى افراد گفتيد، از ادب آنان نيز بگوييد. «دخلوا ... ابوهم» (اگر برادران قبلاً نسبت ضلالت به پدر مى دادند، امروز تسليم امر پدر شدند.) 🪴 - محاسبات و دقتّ و برنامه ريزى ها با وجود اراده ى الهى كارساز است، آنجا كه نخواهد كارساز نيست. «ما كان يغنى عنهم من اللَّه من شى ء 🦚 - بيشتر مردم عالمان حقيقى را نمى شناسند. «علّمناه و لكنّ اكثر الناس لا يعلمون»* 🪴 - معيار حقّ و باطل، تشخيص اكثريّت نيست. «اكثر الناس لا يعلمون»* ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡  🆔  @MowoodMahdi 🕋 ♡  ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛
📖 ثواب را تقدیم به مهدی موعود علیه سلام و امواتمان می کنیم 💫 📄  🍀  ☘  🤲 📃هرروز •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
924_58002012891655.mp3
1.63M
📖 ثواب را تقدیم به مهدی موعود علیه سلام و امواتمان می کنیم 💫 🎧  🍀  🤲 📃هرروز •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
۷۰ یوسف 🍁🍁🍁🍁🍁🌴🍁🌴🍁🍁🍁🍁🍁 یوسف چگونه بی‌گناهی را متهم به دزدی کرد؟ ✍«سقايه» پيمانه اى است كه در آن آب مى نوشند. «رحل» به خورجين و امثال آن مى گويند كه روى شتر مى گذارند. «عير» به معنى كاروانى كه مواد غذايى حمل مى كنند.(117) اين چندمين بارى است كه يوسف طرح ابتكارى مى دهد، يك بار بهاى غلّه را در بار برادران گذاشت تا دوباره بازگردند و اين بار ظرف قيمتى را در محموله برادر گذاشت تا او را نزد خود نگاه دارد. حضرت يوسف عليه السلام در مرحله ى قبل بضاعت را توسط غلامان در بار برادران گذارد، «اجعلوا بضاعتهم فى رحالهم» ولى در سفر دوم شخصاً سقايه را در بار بنيامين قرار داد. (چون موضوع سرّى بود). «جعل السقاية فى رحل اخيه»* در تفاسير آمده است كه در جلسه دو نفره اى كه يوسف و بنيامين با هم داشتند، يوسف از او پرسيد آيا دوست دارد در نزد وى بماند. بنيامين اعلام رضايت كرد، ولى يادآور شد كه پدرش از برادران تعهد گرفته كه او را برگردانند. يوسف گفت: من راه ماندن تو را طراّحى مى كنم و لذا با موافقتِ بنيامين اين نقشه كشيده شد. نظير فيلم ها، نمايش ها و صحنه هاى تئاتر كه افراد در ظاهر و در شكل مجرم و گناهكار احضار و مخاطب مى شوند و يا حتّى شكنجه مى گردند، ولى آنها بخاطر توجيه قبلى و رضايت شخصى و مصلحت مهم ترى آن را پذيرا شده اند. سؤال: چرا در اين ماجرا به بى گناهانى نسبت سرقت داده شد؟ پاسخ: بنيامين با آگاهى از اين طرح و اتّهام، براى ماندن در نزد يوسف اعلام رضايت كرد و باقى برادران هر چند در يك لحظه ناراحت شدند، ولى بعد از بازرسى از آنها رفع اتهام گرديد. علاوه بر آنكه كارگزاران از اينكه يوسف خود پيمانه را در ميان بار گذارده «جَعَلَ» خبر نداشتند وبطور طبيعى فرياد زدند: «انّكم لسارقون» پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: «لا كِذبَ على المصلح» كسى كه براى اصلاح و رفع اختلاف ديگران دروغى بگويد، دروغ حساب نمى شود، و آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند.(118) ----- 117) مفردات. 118) تفسير نورالثقلين. ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡  🆔  @MowoodMahdi 🕋 ♡  ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛
۷۶ یوسف 🍁🍁🍁🍁🍁🌴🍁🌴🍁🍁🍁🍁🍁 چرا یوسف با برادرانش طبق سنت خودشان رفتار کرد؟ ✍«كَيْد» همه جا به معنى مذموم بكار نرفته است، «كَيْد» به معنى طرح و نقشه نيز استعمال شده است.«كدنا» در موقع بازرسى، بنيامين چون از طرح و نقشه با خبر بود، آسوده خاطر بود، لذا در سراسر اين ماجرا هيچ اعتراضى از او نقل نشده است و براى اينكه طرح مخفى بماند و موجب سوءظن نشود، بازرسى را از بار ديگران شروع كردند تا نوبت به بنيامين رسيد و چون در بار او پيدا شد، طبق قرار قبلى بايد او در مصر مى ماند. اين طرح و نقشه الهى بود، چون يوسف با قوانين جارى مصر نمى توانست سارق را به عنوان گروگان نگهدارد. 🌴 - مأمورين اطلاعاتى بايد به نوعى عمل كنند كه موجب شك و ظن به آنها نشود. «فبدأ باوعيتهم» (در بازرسى، اوّل به سراغ بار بنيامين نرفتند، بلكه از ديگر برادران ديگر شروع نمودند.) 🍁 - فكر و ابتكار و چاره جويى، از امدادهاى غيبى است. «كِدنا» 🌴 - سردمداران نيز بايستى به قانون وفادار و از آن تخلّف نكنند. 🍁 - دانش بشرى محدود است. «فوق كلّ ذى علم عليم» ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡  🆔  @MowoodMahdi 🕋 ♡  ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛
۷۷ یوسف 🍁🍁🍁🍁🍁🌴🍁🌴🍁🍁🍁🍁🍁 ریشه یابی نسبت دزدی برادران به یوسف 🍁 - حسود، حتّى بعد از دهها سال ضربه مى زند. «فقد سرق اخ له من قبل» 🌴 - اخلاق برادر، در برادر اثر مى گذارد. «اخ له» (اخلاق مادر، در فرزند اثر دارد. بنيامين و يوسف از يك مادر بودند) 🍁 - براى رسيدن به هدف بايد نيش هايى را تحمل كرد. «سرق اخ له من قبل» 🌴 - گاهى براى حفظ آبروى خود، به ديگران تهمت مى زنند. «سرق اخ له من قبل» 🍁 - رازها را فداى احساسات نكنيم. 🌴 - افشاگرى هميشه ارزش نيست 🍁 - برادران يوسف، بر فرضِ سرقت پيمانه از سوى بنيامين، از او بدتر بودند، چون آنان برادر خود را دزديده بودند. «انتم شرّ مكاناً» ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡  🆔  @MowoodMahdi 🕋 ♡  ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛
پرسش: 👈 امام جمعه اهل تسنن خواف (خاف) گفته: «به اعتقاد مصرانۀ ما اهل سنّت، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) شهید نشدند، بلکه به مرگ طبیعی وفات کرده‌اند»؛ پاسخ چیست؟! پاسخ: 👈 او بی‌جهت و بدون دلیل از جانب تمامی اهل سنّت حرف زده است! ✔️ او خودش، مشکلش را به وضوح بیان می‌دارد که اگر گفته شود «شهید شدند»، از سوی شما جوانان پرسیده خواهد شد که «چه کسی ایشان را به شهادت رسانده است؟! و در رسانه‌ها و منابر می‌گویند: «حضرت عمر، قاتل حضرت زهراء علیها السلام بوده است»! ✔️ اگر بگویند: «حضرت فاطمه علیها السلام به شهادت رسیدند»، معلوم می‌شود که دشمنان و قاتلان ایشان، با خدا و رسولش صلوات الله علیه و آله - با قرآن و اسلام ناب - و با ولایت، دشمنی داشته‌اند! ✔️ می‌گوید: «ایشان به مرگ طبیعی وفات نمودند»، اما باز هم این سؤال مطرح می‌شود که چرا یک بانوی 18 ساله، رحلت نمودند؟! آیا بیمار شده بودند، یا ناگهان سکته نموده بودند؟! یا آن که بر اثر عفونت استخوان بازوی شکسته و سقط جنین به بستر افتادند و رحلت نمودند؟! ... . ✔️ از دو حال خارج نیست: یا این آقای امام جمعه، اصلاً سواد ندارد و حتی کتب مرجع خودشان را نیز مطالعه نکرده است که ... - یا باید گفت: «او خودش هم می‌داند که حقیقت چیست و چه اتفاقی افتاده، اما کتمان می‌کند ... . ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─—————━━┓ ♡  🆔  @MowoodMahdi 🕋 ♡  ┗━━─—————━━━⊰✾🌹✾⊱┛