۳۹ و ۴۰ اعراف
🔥🔥🔥🔥⚜🔥🔥🔥🔥
✍ #امام_صادق عليه السلام فرمودند: اعمال و ارواح مؤمنان به سوى آسمان برده مى شود و درهاى آسمان به روى آنان گشوده مى شود، امّا ارواح و اعمال كافران را كه به آسمان بالا مى برند ناگهان ندا داده مى شود كه «اهبطوا الى السّجّين» آن را به سوى دوزخ پائين بيريد. (99)
«جَمَل»، يا به معناى شتر است، يا طناب ضخيمى كه با آن كشتى را در ساحل مهار مى كنند. امّا در اينجا چون مقصود بيان محال بودن ورود كفّار به بهشت است، معناى شتر و عبور شتر از سوراخ سوزن، مناسب تر است.
در #انجيل_لوقا نيز آمده است: ورود شتر به سوراخ سوزن، آسان تر از ورود سرمايه داران و دولت مردان به ملكوت اعلى است. (100)
شايد بتوان از ظاهر آيه 40 استفاده كرد كه #بهشت در آسمان هاست و براى ورود به بهشت بايد از درهاى آسمانى گذشت. (101)
#حضرت_على عليه السلام فرمود: درهاى آسمان در پنج موقع باز است: هنگام نبرد مجاهدان اسلام، زمان نزول باران، هنگام تلاوت قرآن، موقع فجر و وقت نداى اذان. (102)
بر خلاف آنكه درهاى رحمت آسمان و زمين به روى مؤمنان با تقوا باز مى شود، «ولو انّ اهل القُرى آمنوا واتّقوا لَفتَحنا عليهم بركات من السماء والارض» (103) ، درهاى آسمانى به روى كافران معاند و تكذيب گر بسته شده و گشوده نمى شود. «لاتُفتّح لهم ابواب السماء...»
-----
99) تفسير مجمع البيان
100) انجيل لوقا، باب 18، آيه 24
101) تفاسير الميزان و كبير
102) تفسير نورالثقلين
103) اعراف، 96
۴۴ اعراف
✍در اينكه #مؤذّنِ_قيامت چه كسى مى باشد اقوالى بيان شده است، از جمله: خداوند، اسرافيل، جبرئيل، مأموران جهنّم و مأموران بهشت، امّا در روايات شيعه (117) و برخى احاديث اهل سنّت (مانند روايات حاكم حَسكانى) مى خوانيم كه آن مؤذّن، #حضرت_على عليه السلام است، همان گونه كه سوره برائت را كه شامل اعلام برائت از مشركين در دنيا بود در مكّه خواند، قرائت قطعنامه هاى برائت و لعنت الهى نسبت به مشركان، در آخرت نيز از زبان على عليه السلام خواهد بود. (118) همچنان كه به بهشتيان نيز آن حضرت سلام خواهند داد. (119)
پيامبر صلى الله عليه وآله پس از جنگ بدر، خطاب به كشته مشركان فرمود: «انّا وجدنا ما وعد ربّنا حقّاً فهل وجدتم ما وعد ربّكم حقّاً»، اصحاب سؤال كردند: چگونه با اجسادى كه مرده اند تكلّم مى كنيد؟ حضرت فرمودند: به خدا سوگند! همه ى آنان كلام مرا بهتر از شما شنيدند. چنانكه حضرت على عليه السلام نيز كشته هاى خوارج را با همين آيه مورد خطاب قرار دادند. (120)
-----
117) تفسير نورالثقلين
118) تفسير نمونه
119) تفسير اثنى عشرى
120) تفسير اثنى عشرى
- دادگاه قيامت، با شعار، مرگ بر ستمگران پايان مى يابد. «لعنة اللّه على الظالمين»
-----
121) تفسير الميزان
۷۱ اعراف
🌏🌏🌏🌏🌏🌏🌏🌏🌏
مجادله بت پرستان با #هود
اين آيه دلالت مى كند به اينكه هر منصب و لقب و عنوانى الهى كه به غير اذن #خداوند باشد، مخصوصاً در ولايت عامّه، كذب و بهتان است. همان گونه كه لقب اميرالمؤمنين تنها براى #حضرت_على عليه السلام مى باشد، نه هيچ كس ديگر، لذا هنگامى كه #امام_صادق عليه السلام را با عنوان اميرالمؤمنين خطاب كردند، حضرت از اين كار نهى كرده و فرمودند: هركس غير از على عليه السلام خود را به اين عنوان متّصف كند، جايگاهش آتش است. (162)
- نتيجه لجاجت و در افتادن با حقّ، كيفر الهى و ننگ و هلاكت است. «قد وقع عليكم» (بگذريم كه خود لجاجت نوعى پليدى معنوى است)
- انسان ذاتاً موحّد و طالب توحيد است، ولى گاهى تعصّب بر او عارض شده و حاكم مى شود. «وقع عليكم
۷۷ اعراف
🍀🍀🍀🍀🌾🌾🍀🍀🍀🍀
✍در سوره ى قمر، كلمه ى «عَقَر» به صورت مفرد آمده كه بيانگر اين است كه قاتل ناقه يك نفر بوده است، امّا در اينجا (و سوره هاى شمس و شعراء و هود،) به صورت جمع آمده است، «عقروا» كه نسبت پى كردن به تمام قوم داده شده است. اين به خاطر سكوت و رضايت آنان بوده كه شريك جرم محسوب شده اند. چنانكه #حضرت_على عليه السلام نيز مى فرمايد: سرنوشت مردم در گرو رضايت و دشمنى آنان است، همان گونه كه #ناقه_صالح را يك نفر پى كرد، امّا چون بقيه ى مردم نيز به آن عمل راضى بودند، در گناه او شريك شدند و همگى عذاب ديدند. (167)
- كفر، زمينه ى تجاوز است. «كافرون فعقروا...»
- سكوت و رضايت بر گناه، شركت در گناه محسوب مى شود. «عقروا» با اينكه قاتل يك نفر بود.
- تكبّر، زمينه ساز جسارت و گستاخى است. «ائتنا بما تعدنا»
۹۹ اعراف
«مكر»، گرچه در فارسى به معناى نيرنگ و حيله است، امّا در لغت عرب، به معناى تدبير و چاره انديشى براى بازگرداندن از هدف است، چه حقّ باشد چه باطل. #مكر_خدا، تدبير الهى است كه نقشه ى كفّار را بر هم مى زند.
حتّى پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام نيز خود را در امان نمى دانستند و همواره مراقب اعمال خود بوده اند تا مبادا از آنان لغزشى سربزند، لذا #پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: «انّى اخاف اِن عصيتُ ربّى عذاب يوم عظيم» (190)
راوى مى گويد پشت سر #امام_صادق عليه السلام نماز مى خواندم كه حضرت در #نماز فرمود: «الّلهم لاتؤمنّى مَكرك»، خداوندا! مرا از مكر خودت غافل و ايمن نگردان. آنگاه حضرت فرمود: «فلايأمن مكر اللّه الاّ القوم الخاسرون» (191)
#حضرت_على عليه السلام مى فرمايد: حتّى بر نيكوكاران اين امّت از كيفر الهى ايمن مباش، زيرا خداوند مى فرمايد: «فلايأمن مكر اللّه الاّ القوم الخاسرون». (192)
در حقيقت ايمن نبودن از مكر الهى، به معنى توجّه به از مسئوليّت ها و تكاليف و ترس از كوتاهى در انجام وظايف است.
۱۲۱ و ۱۲۲ اعراف
🔮🔮🔮🔮🍂🔮🔮🔮🔮
✍جادوگرانى كه براى رسوا ساختن #حضرت_موسى و كسب مال و مقام نزد فرعون به صحنه آمده بودند، با ديدن معجزه ى موسى عليه السلام، ايمان آورده و آن را اعلام و به اصول توحيد، نبوّت و معاد اقرار كردند؛ توحيد و نبوّت را با جملات «آمنّا بربّ العالمين، ربّ موسى وهارون» و ايمان به معاد را در آيه 125 با جمله ى «الى ربّنا منقلبون» اعلام نمودند. در واقع #فرعون با فراهم آوردن جادوگران، سبب شد كه آنان يكجا به موسى ايمان آورند. آرى، عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد.
ساحران، موسى و هارون عليهما السلام را با هم مطرح كردند و گفتند: «ربّ موسى و هارون»، زيرا هارون نيز در كنار موسى در ارشاد آنان نقش داشته است و يا اگر مى گفتند: «ربّ موسى»، احتمال سوء استفاده فرعونيان داده مى شد، كه بگويند ربِ ّ موسى، فرعون است، چون او سالها در خانه ى فرعون و تحت تربيت او بوده تا بزرگ شده است، چنانكه خود فرعون به موسى عليه السلام گفت: آيا ما تو را در كودكى تربيت نكرديم؟ «ألم نربّك فينا وليداً» (221) لذا ساحران اين توطئه را نقش بر آب كردند و گفتند: «ربّ موسى و هارون»
#حضرت_على عليه السلام فرمود: «كُن لما لا ترجو أرجى منك لما تَرجو»، به آن چيز كه اميد ندارى، اميدوارتر باش تا به چيزى كه اميدى در آن هست. چنانكه موسى عليه السلام حركت كرد تا براى خانواده اش آتش بياورد، امّا با مقام رسالت برگشت، ملكه ى سبأ براى ديدن #حضرت_سليمان عليه السلام از شهر خارج شد، امّا مؤمن برگشت، ساحران براى رسيدن به پست و مقام به دربار فرعون آمدند، امّا با ايمان و مؤمن بازگشتند. (222)
۱۴۰ اعراف
🔮🔮🔮🔮🌏🌏🔮🔮🔮🔮
✍آنان كه يك عمر در #سحر و #جادو بودند، با ديدن يك #معجزه چنان مؤمن شدند كه تهديدهاى فرعون آنان را نلرزاند، ولى طرفداران حضرت موسى با ديدن آن همه معجزات و پس از پيروزى بر فرعون، انحراف و بت پرستى قومى، آنان را به انحراف كشيد و تازه از موسى عليه السلام نيز تقاضاى بت كردند.
روزى يك يهودى به عنوان اعتراض به مسلمانان گفت: شما هنوز جنازه ى پيامبرتان را دفن نكرده بوديد كه با هم اختلاف كرديد! #حضرت_على عليه السلام در پاسخ او فرمود: اختلاف ما در سخن #پيامبر بود، نه در خودش و نه در خدا، امّا شما هنوز پايتان از آب دريا خشك نشده بود كه از موسى تقاضاى بت كرديد. (245)
- محيط جبرآور نيست، ولى تأثيرگذار هست. «فأتوا على قوم ...» پس تا در اعتقاد و ايمان قوى نشده ايم، از محيط و فرهنگ فاسد دورى كنيم، زيرا گاهى مشاهده ى يك صحنه (از فيلم، عكس، ماهواره و يا اجتماع) چنان در انسان تأثيرگذار است كه تمام زحمات تربيتى رهبران را متزلزل و خراب مى كند.
- ايمان سطحى، زودگذر است. «وجاوزنا... قالوا... اجعل لنا آلهة»
- بدتر از دشمنان آگاه خارجى و بيگانه، دوستان نادانِ داخلى اند. «جاوزنا... قالوا پيا موسى اجعل...»
- تقاضاى مردم، هميشه صحيح نيست و اكثريّت و خواست آنان همه جا يك ارزش نيست. «قالوا... اجعل لنا آلهة»
- عبادت بايد بر اساس تعقّل و تشكّر باشد. «أغيراللّه ابغيكم الهاً و هو فضّلكم» خدا يافتنى است، نه بافتنى
۱۵۰ اعراف
🎍🎍🎍🎍🍁🍁🪴🪴🪴🪴
✍پس از مخالفت هايى كه با #حضرت_على عليه السلام صورت گرفت، روزى آن حضرت خطاب به مردم فرمود: سيره و الگوى من انبيا هستند... امّا الگوى من از برادرم هارون اين است كه هارون به برادرش فرمود: «يابن امّ انّ القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى»، حال اگر بگوييد او را به استضعاف نكشيدند و خوار نكردند و براى قتل او هيچ اقدامى نكردند، منكر قرآن شده ايد و اگر همان باشد و شما آن را پذيرفتيد، پس هارون معذور بوده و سكوتش لازم بوده است. (277) چنانكه #پيامبر صلى الله عليه وآله نيز به آن حضرت فرمودند: «يا على... فانّك منّى بمنزلة هارون من موسى و لك بهارون اسوة اذ استضعفه قومه و كادوا يقتلونه» پس تو نيز در برابر دشمنى قريش صبر پيشه كن. (278)
پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: #حضرت_موسى براى نشان دادن نهايت ناراحتى خود، هنگامى كه به ميان مردم رسيد، آن رفتار توبيخ آميز را با هارون نمود وگرنه خداوند به موسى در كوه طور گوساله پرستى قومش را خبر داده بود. (279)
- هرگاه اصول در خطر افتد، فروع را بايد رها كرد. «القى الالواح» هنگامى كه موسى ديد مردم مشرك شده ودست از اصل خداپرستى برداشته اند، الواح تورات را كه يك سرى دستورات و قوانين الهى بود، به كنارى گذارد و پيگير اصل مهم تر شد.
- در برابر فرد عصبانى بايد برخوردى عاطفى داشت
- همه ى اصحاب انبيا عادل نبوده اند، گاهى بعضى از آنها مرتد هم شده اند. «و كادوا يقتلوننى » چنانكه بعضى گوساله پرست شدند.
- سكوت و بى تفاوتى نسبت به ظلم و انحراف، انسان را هم سنگ ظالم قرار مى دهد.
- در جامعه ى فاسد و منحرف، گاهى تلاش انبيا هم بى نتيجه مى ماند. «بئسما خلفتمونى»
- موى بلند، براى مرد مانعى ندارد. «اخذ برأس اخيه يجرّه»
- به خاطر مقام و موقعيّت و خويشاوندى، از لغزش ديگران چشم پوشى نكنيم. «اخذ برأس اخيه» گاهى توبيخ به موقع نزديكان و در ميان جمع، براى نشان دادن اهميّت مطلب و هشدار و زهر چشم گرفتن از بيگانگان است.
۱۶۳ اعراف
🌱🌱🌱🌱🍁🍁🌱🌱🌱🌱
كلمه ى «سَبت»، به معناى قطع و تعطيل كار براى استراحت و آرامش است كه از آن تعبير به تعطيلى مى شود. بنابراين « #يوم_السَبت » يعنى روز تعطيل كه براى #يهود، روز شنبه بود و «يوم لايسبتون» يعنى روزى كه تعطيل نمى كردند.
«شُرّعاً» جمع «شارع»، به معناى ساحل و كنار آب است، روز شنبه كه صيد تعطيل بود، ماهيان خود را از عمق آب به ساحل مى رساندند. بعضى نيز گفته اند مراد از «شُرّعاً» ماهيانى هستند كه سر از آب بيرون آورده و خود را نشان مى دهند. (311)
گروهى از بنى اسرائيل (مردم ايله) كه در ساحل دريا زندگى مى كردند، به فرمان خدا در روزهاى شنبه صيد ماهى براى آنها ممنوع بود، امّا در همان روز، ماهى هاى دلخواه آنان، «حيتانهم» جلوه گرى بيشترى مى كردند، «شرّعاً» و مردم را بيشتر وسوسه مى كردند! كه اين خود #آزمايش_الهى بود. اين قوم، قانون الهى را مزوّرانه شكستند و با ساختن حوضچه هاى ساحلى و بستن راه فرار و خروج ماهى هايى كه روزهاى شنبه به آن وارد مى شدند، روز يكشنبه به راحتى آنها را صيد مى كردند و ادّعا مى كردند كه از فرمان الهى تخلّف نكرده و روز شنبه صيد نكرده اند.
خداوند، گرچه ماهى را براى استفاده ى مردم آفريده است، ولى يك روز از هفته صيد ماهى را به عنوان #امتحان، منع فرمود، بنابراين هر تحريمى، الزاماً جنبه ى بهداشتى ندارد، ماهى شنبه با روزهاى ديگر از نظر مواد پروتئينى فرقى ندارد.
#حضرت_على عليه السلام به شدّت از توجيه گناه و حلال نمودن حرام با توجيه خمر به نبيذ، رشوه به هديه و ربا به معامله، انتقاد مى كردند. (312)
گاهى آزمايش الهى، در صحنه هايى است كه تمايلات انسان به اوج مى رسد، چنانكه در اين آيه منع از صيد و آزمايش در حالى است كه ماهيان بيشتر خود را نشان مى دهند، «تأتيهم حيتانهم» يا در آيه 94 سوره ى مائده كه سخن از تحريم شكار در حالت احرام است، مى خوانيم: «ليبلونّكم اللّه بشى ء من الصّيد تناله أيديكم و رماحكم» آنجا كه شكار، در دسترس و در تيررس است، منع صيد در آن حالت، يك آزمايش الهى است.
۱۷۹ اعراف
🌺🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌺🌺
✍سؤال: #قرآن، در اين آيه، آفرينش بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ مى داند و در آيه اى ديگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مى شمارد، «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»، (345) كدام يك صحيح است؟
پاسخ: #هدف_اصل_آفرينش، #خداپرستى و #عبوديّت است، ولى نتيجه ى كار بسيارى از انسان ها در اثر عصيان، طغيان و پايدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است، گويا كه در اصل براى #جهنّم خلق شده اند. حرف «لام» در «لجهنّم»، براى بيان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار كه هدف اصلى اش در فراهم نمودن چوب، ساختن در وپنجره هاى زيبا از آن چوبها مى باشد، ولى كار به سوزاندن چوب هاى بى فايده در بخارى مى انجامد كه آن هدف تبعى است.
اين مطلب، شبيه اين جمله ى #حضرت_على عليه السلام است كه مى فرمايد: خداوند فرشته اى دارد كه هر روز با صداى بلند مى گويد: «لِدوا للموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب» (346) بزاييد براى مرگ و بسازيد براى خرابى، يعنى پايان تولّد، مرگ، پايان ثروت اندوزى، فنا و پايان ساختمان، خرابى است.
آرى، انسان هايى كه هويّت انسانى خود را از دست داده اند، جايگاهى جز آتش براى آنان نمى باشد. چنانكه خود آنان نيز اعتراف مى كنند كه اگر دستورات الهى را شنيده بودند و تعقّل مى كردند، ديگر در جهنّم جاى نداشتند.
انسان در داشتن چشم، گوش و زبان، شبيه حيوان است، ولى كيفيّت و هدف بهره بردارى انسان از نعمت ها بايد بهتر و بيشتر باشد، وگرنه همچون حيوان بلكه پست تر از آن است. انسان بايد علاوه بر ظاهر، #ملكوت را ببيند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمه هاى باطنى و معنوى را بشنود.
آدمى زاده طرفه معجونى است از فرشته سرشته، و زحيوان
گر رود سوى اين، شود به از اين ور رود سوى آن، شود پس از آن
از #امام_صادق عليه السلام پرسيدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطيع و موحّد نيافريد؟ حضرت فرمودند: اگر چنين مى شد، ديگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زيرا آنان مجبور بودند و اختيارى نداشتند، امّا #خداوند انسان را مختار آفريد و علاوه بر عقل و فطرت، با تعاليم پيامبران و كتب آسمانى مسير هدايت او را روشن نمود و او را به طاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى كرد، تا فرمانبرداران از عاصيان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصيان را خداوند آفريده، امّا به چيزى امر يا نهى نكرده مگر آنكه انسان مى تواند ضد آن را نيز انجام دهد و مجبور نباشد. (349) آرى، تكليف پذيرى تنها ارزش و وجه امتياز انسان از ديگر موجودات است.
- فرجام بسيارى از انسان ها و جنّيان، دوزخ است. «ذرأنا...»
- جنّ هم مثل انسان، تكليف و اختيار، كيفر و پاداش دارد. «من الجنّ و الانس»
- انسان هاى غافل و بى بصيرت، (در بى تفاوتى، شكم پرستى، شهوت پرستى، استثمار شدن و محروميّت از لذّت معرفت) مانند چهارپايان مى باشند. «اولئك كالانعام»
- غافلان، از حيوانات هم بدترند. «بل هم أضلّ اولئك هم الغافلون»
- دوزخى شدن بسيارى از انسان ها، به خاطر بهره نبردن از نعمت هاى الهى در مسير هدايت و كمال است. زيرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زده اند. «اولئك هم الغافلون»
۲۰۴ اعراف
🍀🍀🍀❤️❤️🍀🍀🍀
#آداب_تلاوت_قران
✍كلمه ى «اِنصات»، به معناى ساكت شدن براى گوش سپردن است.
اين آيه مى گويد: هنگام تلاوت قرآن، از روى ادب سكوت كرده و آيات آن را گوش دهيد. البتّه سكوتِ واجب، تنها در زمانى است كه امام جماعت مشغول خواندن حمد و سوره نماز باشد كه بايد مأمومين ساكت باشند و در باقى موارد مستحب و نشانه ى ادب است. اگر فرمان سكوت هم نبود، خرد و ادب اقتضا مى كرد كه در برابر كلام خالق، سكوت كنيم.
#حضرت_على عليه السلام در #نماز بود كه فرد منافقى چندين بار بلند قرآن خواند، در هر بار حضرت سكوت مى كردند و سپس نماز را ادامه مى دادند. (409)
امام باقر عليه السلام فرمودند: قاريان قرآن سه گروه مى باشند: گروهى قرآن را وسيله ى كسب و كار و معاش خود دانسته و بر مردم تحميل مى شوند، گروهى كه تنها قرآن را به زبان دارند و در عمل، احكامش را رعايت نمى كنند و گروهى كه قرآن را تلاوت كرده و دواى درد خود مى دانند و همواره با قرآن مأنوسند، خداوند به واسطه ى اين افراد عذاب را دفع كرده و به خاطر آنان باران نازل مى كند و اينان افرادى نادر هستند. «اعزّ من الكبريت الاحمر». (410)
-----
409) تفسير نمونه
410) كافى، ج 2، ص 627
- در برابر تلاوت قرآن از سوى هركس كه باشد، بايد سكوت كرده و گوش بسپاريم. «و اذا قُرء القرآن فاستمعوا له» («قُرِء» مجهول آمده است)
- سكوت و گوش سپردن به قرآن، زمينه ى برخوردارى از رحمت الهى است. «لعلّكم تُرحمون»
‼️👇🏻👇🏻
نقل است:
بعد از جنگ خیبر پس از آنکه مرحب خیبری به دست امیرالمومنین(ع) به دو نیم گردید،جبرئیل در حالی که خنده تعجب بر لب داشت بر پیامبر(ص) فرود آمد رسول خدا به او فرمودند: از چه تعجب کردی؟
عرض کرد: همانا فرشتگان در مراکز و جایگاههای آسمانی ندا میکنند:
"لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار"
ولی تعجب من بدان جهت است که آن زمان که امر شدم قوم لوط را هلاک کنم، شهرهای آنان را که 7 شهر از زمین هفتم زیرین تا زمین هفتم بالا بود بر پری از بالهایم قرار دادم و آنقدر آنرا بالا بردم که حاملان عرش صدای خروسها و اطفال(روی زمین) را میشنیدند و تا صبح در انتظار امر خدا ایستادم و آنرا جابجا نکردم، اما امروز که علی ضرب هاشمی را فرود آورد من مامور شدم زیادی قبضه او را نگه دارم تا به زمین فرود نیاید و به زمین نرسد و آنرا به دو نیم نکند تا زمین و اهل آنرا واژگون گردد.
در این هنگام فشار زیادی شمشیر علی سنگینتر از شهرهای قوم لوط بود و این درحالی بود که اسرافیل و میکائیل بازوی علی را در هوا به قبضه خویش گرفته بودند.
(مدینه المعاجز 1/183 ح 173)تالیف سیدهاشم بحرانی و اعجاز امیران عالم فصل دوم
#حضرت_علی #نهج_البلاغه #ياعلي
#حیدرکرار #نجف #مولود_كعبه
🚩