🔰 معتادی که #سید_مرتضی کمکش میکرد
🌷 یادبود راه شهیدان
💌 من یک دوست دست به قلم داشتم که بعدها #معتاد و از محل کارش اخراج شد و با سه تا بچه، پیش مادر خانمش زندگی می کرد.
🔸 او ۲، ۳ روز یک بار به « #روایت_فتح» می آمد و از من کمک مالی می گرفت. یک روز به او گفتم: فلانی، بحث پول نیست، آمدن تو به این جا، حال مرا عوض می کند، تو رو به خدا دیگر این جا نیا. از اتاق رفت بیرون و دیگر پیدایش نشد.
🔹 بعدها که فیلم های مراسم تشییع جنازہ ی مرتضی را مونتاژ می کردم، او را در مراسم دیدم و خیلی تعجب کردم. وقتی از او جریان را سوال کردم، گفت:
🔸 « هفته ای یکی دو بار به «سوره» می رفته و مرتضی هم، اگر حتی ارباب رجوع داشته، او را تحویل می گرفته و به او #پول می داده و یک بار هم به او «نه» نگفته بود. مرتضی دفترچه ی بانکی اش را برداشته بود و به اتفاق هم به بانک رفته بودند، مقدار کمی در حسابش موجودی داشت. حساب را بسته و به او گفته بود: نصف این پول برای من و نصف دیگرش برای تو. »
به نقل از محمدعلی فارسی دوست #شهید_سید_مرتضی_آوینی
🌹راه شهیدان اینجاست👇
@mraheshahida