🩸 #بازگشت به #مدینه 🩸
🥀 هنگام بازگشت کاروان حسینی به مدینه، حضرت امّكلثوم علیهاالسلام میگریست و این #اشعار را میخواند:
🥀 مَدِينَةَ جَدِّنَا، لَا تَقْبَلِينَا، فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا
▪️ای شهر جدّ ما! ما را مپذير كه ما با اندوه و حسرت آمديم
🥀 أَلَا فَأَخْبِرْ رَسُولَ اللَّهِ عَنَّا، بِأَنَّا قَدْ فُجِعْنَا فِي أَبِينَا
▪️آگاه باش و رسولخدا صلواتالله علیه و آله را از ما خبر بده كه ما گرفتار مصیبت پدرمان گشتهايم
🥀 وَ أَنَّ رِجَالَنَا بِالطَّفِّ صَرْعَی، بِلَا رُؤْسٍ وَ قَدْ ذَبَحُوا الْبَنِينَا
▪️مردان ما در طف بیسر بر خاک افتادند و پسران را سر بريدند
🥀 وَ أَخْبِرْ جَدَّنَا أَنَّا أُسِرْنَا، وَ بَعْدَ الْأَسْرِ يَا جَدَّا سُبِينَا
▪️به جدّ ما خبر ده كه ما گرفتار شديم و پس از گرفتاری، به اسارت در آمديم
🥀 وَ رَهْطُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَضْحَوْا، عَرَايَا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبِينَا
▪️و خانوادهات ای رسول خدا! غارت شده، در صحراها شب را به صبح رساندند
🥀 وَ قَدْ ذَبَحُوا الْحُسَيْنَ وَ لَمْ يُرَاعُوا، جَنَابَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فِينَا
▪️ حسين علیهالسلام را سر بريدند و ای رسولخدا احترام تو را نسبت به ما رعايت نكردند
🥀 فَلَوْ نَظَرَتْ عُيُونُكَ لِلْأُسَارَی، عَلَی أَقْتَابِ الْجِمَالِ مُحَمَّلِينَا
▪️ ای كاش چشمان تو به اسيران میافتاد كه بر شتران بیجهاز حمل میشوند
🥀 رَسُولَ اللَّهِ بَعْدَ الصَّوْنِ صَارَتْ
عُيُونُ النَّاسِ نَاظِرَةً إِلَيْنَا
▪️ای رسولخدا پس از دوران پردهنشينی اينک چشمان مردمان به ما مینگرد
🥀 وَ كُنْتَ تَحُوطُنَا حَتَّی تَوَلَّتْ، عُيُونُكَ ثَارَتِ الْأَعْدَا عَلَيْنَا
▪️تا هنگامی كه تو زنده بودی از ما نگهداری میكردی و چون تو ديده از جهان فرو بستی دشمنان به ما حمله كردند
🥀 أَ فَاطِمُ لَوْ نَظَرْتِ إِلَی السَّبَايَا، بَنَاتِكَ فِي الْبِلَادِ مُشَتَّتِينَا
▪️ای فاطمه! كاش بر اسيران نظر میكردی و میديدی كه دختران تو در شهرها پراكندهاند
🥀 أَ فَاطِمُ لَوْ نَظَرْتِ إِلَی الْحَيَارَی، وَ لَوْ أَبْصَرْتِ زَيْنَ الْعَابِدِينَا
▪️ای فاطمه! كاش بر پيشآهنگ آنها نگاه میكردی و ای كاش زين العابدين علیهالسلام را میديدی
🥀 أَ فَاطِمُ لَوْ رَأَيْتِينَا سَهَارَی، وَ مِنْ سَهَرِ اللَّيَالِي قَدْ عَمِينَا
▪️ای فاطمه! كاش میديدی كه ما شبها خواب نداریم و نزدیک است بینایی ما از دست برود
🥀 أَ فَاطِمُ مَا لَقِيتِي مِنْ عِدَاكِي، وَ لَا قِيرَاطَ مِمَّا قَدْ لَقِينَا
▪️ای فاطمه! مصیبتی که بر ما وارد شد نسبت به مصیبتی که از ناحیه دشمنان به شما رسید، عظیمتر بود
🥀 فَلَوْ دَامَتْ حَيَاتُكِ لَمْ تَزَالِي، إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ تَنْدُبِينَا
▪️و اگر زندگی تو به درازا میكشيد، تا روز قيامت پيوسته بر حال ما گريه میكردی
🥀 وَ عَرِّجْ بِالْبَقِيعِ وَ قِفْ وَ نَادِ، أَيَا ابْنَ حَبِيبِ رَبِّ الْعَالَمِينَا
▪️در بقيع از اين سو به آن سو برو، آنگاه بايست و بگو ای پسر حبيب پروردگار جهانيان!
🥀 وَ قُلْ يَا عَمِّ، يَا حَسَنَ الْمُزَكَّی، عِيَالُ أَخِيكَ أَضْحَوْا ضَائِعِينَا
▪️و بگو: ای عمو، یا حسن! اهل و عيال برادرت از دست رفتند
🥀 أَيَا عَمَّاهْ إِنَّ أَخَاكَ أَضْحَی، بَعِيداً عَنْكَ بِالرَّمْضَا رَهِيناً
▪️ای عموجان! برادرت از تو دور افتاد، و در گرو بيابان سوزان بدون سر گرديد
🥀 بِلَا رَأْسٍ تَنُوحُ عَلَيْهِ جَهْراً، طُيُورٌ وَ الْوُحُوشُ الْمُوحِشِينَا
▪️و پرندگان و درّندگان با صدای بلند و ترسناک بر او نوحه سر میدهند
🥀 وَ لَوْ عَايَنْتَ يَا مَوْلَايَ سَاقُوا، حَرِيماً لَا يَجِدْنَ لَهُمْ مُعِيناً
▪️ای مولای من! كاش میديدی كه پيش راندند حرمی را كه هيچ ياوری نداشت
🥀 عَلَی مَتْنِ النِّيَاقِ بِلَا وِطَاءٍ، وَ شَاهَدْتَ الْعِيَالَ مُكَشَّفِينَا
▪️خانوادهتان را بر پشت شتران برهنه سوار کردند و مردم آنها را تماشا میکردند
🥀 مَدِينَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِينَا، فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا
▪️ای شهر جد ما! ما را مپذير كه ما با حسرت و اندوه آمدهايم
🥀 خَرَجْنَا مِنْكِ بِالْأَهْلِينَ جَمْعاً، رَجَعْنَا لَا رِجَالَ وَ لَا بَنِينَا
▪️هنگامی كه از تو بيرون رفتيم، همه با هم بوديم و اكنون كه باز گشتيم نه مردی داريم و نه پسری
🥀 وَ كُنَّا فِي الْخُرُوجِ بِجَمْعِ شَمْلٍ، رَجَعْنَا حَاسِرِينَ مُسَلَّبِينَا
▪️ هنگام رفتن، گروهی متحد بوديم و اينک غارت زده و بدون پوشش مناسب برگشتهايم
🥀 وَ كُنَّا فِي أَمَانِ اللَّهِ جَهْراً، رَجَعْنَا بِالْقَطِيعَةِ خَائِفِينَا
▪️ ما آشكارا در امان خدا بوديم ولی اينک تنها و ترسان باز میگرديم