خسته ام مثل همان مرد که از کار خودش
مثل آن فلسفه ورزی که از افکار خودش
مثل آن عاشق دلخستهٔ دلباخته که
ناگهان خسته شده از دل و دلدار خودش
عنکبوتی شده ام گوشهٔ دیوار حیاط
که شده خسته از این خانه و از تار خودش
شده ام مثل همان خانهٔ متروکه ی پیر
که دگر خسته شده از در و دیوار خودش
مثل مردی که زنش گفته طلاقش بدهد
مثل مردی که شده خسته از اصرار خودش
خسته ام، خسته و مرگ از نفسم خسته تر است
شده ام خسته چنان مرگ کز اجبار خودش
#مسعود_پایمرد
#شعر
🆔 @MrMc_ir
🌐 MrMc.ir
تو از نامردمیها دلخوری، من از خودم؛ آری
تو از آزار دیدن خستهای؛ من از خودآزاری
تو را با چشمهای پرغمت دنیا نمیفهمد
نفهمیدم تو را من هم، جنون مطلق جاری
تو از من زخم خوردی، رنج دیدی، گریهها کردی
و من از شرم در خود سوختم از درد ناچاری
چه چیز از این جهان میخواستم جز خندههایت را
چه دادم من به تو جز زخمهای مبهم کاری
جهان بی خندههایت لانهٔ ترس است و خاموشی
نمیخواهی از این بهت و سکوتت دست برداری؟
ببخش این دوست درمانده را؛ این شعر ابتر را
اگر در دل برای این رفیق خسته جا داری ...
#مسعود_پایمرد
۷/ شهریور/ ۱۴۰۳
پ.ن: فکر میکنم پس از دو سال سکوت است که غزلی تازه نوشتهام...
💡@MrMc_ir
🔗 MrMc.ir