eitaa logo
شجره طیبه
65 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4هزار ویدیو
39 فایل
کانال شجره طیبه شهر مقدس قم خداوندا، ای که در خاطربه طور یقینی نمی گنجی،، و یاد خاطر خواهانت کفایتت نکند، دریابمان،،،
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 پند آمورز📚 🌸🍃شخصی خانم خود را و خانم در حالیکه می کرد گفت من می روم و از تو می کنم شوهر به خانم اش گفت کی گفت که من به تو اجازه می دهم که از خانه خارج شوی؟ خانم گفت تو فکر می کنی به بستن دروازه و پنجره ها مانع شکایت من می شوی؟ شوهر با تعجب و تمسخر گفت پس تو چی خواهی کرد؟ خانم گفت: خواهم گرفت. شوهر گفت: تلفنت دست من است حالا هرچی می خواهی انجام بده. بعدا خانم به حمام داخل شد و در حمام را بست. شوهر فکر کرد که خانم اش از پنجره ی حمام خودش را می اندازد و فرار می کند بناء از خانه خارج شده مقابل پنجره ی حمام در حال انتظار ایستاد بعد از انتظار زیاد هیچ نوع خروج و فرار را از خانم ندید پس دوباره داخل خانه شده پشت در حمام ایستاد... اما خانم بعد از نمودن در حالیکه دست و سر و رویش تر بود از حمام خارج شد و با گفت حالا از تو به نزد کسی شکایت می کنم که به نامش یاد کردم که نه دروازه ها، و نه پنجره ها نه تو و نه تلفن هایم مانع من میشوند و او حتما به من می دهد و مرا می شنود و تو هرگز دروازه های او را نمیتونی ببندی. خانم این سخنان را گفت و از نزد شوهرش رفت و شوهر بالای تخت خود نشست و با خود فکر می کرد. اما خانم را هموار کرده شروع به نماز خواندن نمود و سجده ی خود را بسیار ادا کرد و شوهر او را نگاه می کرد و خانم زمانی که نماز را تمام نمود دست های خود را به طرف آسمان بلند کرد و می خواست دعا کند ولی شوهر آمد و دست های اورا گرفته و گفت: آیا کافی نیست که در سجده دور درازت به من دعا کردی؟ خانم به طرف شوهر نظر انداخت گفت آیا فکر می کنی بعد از اینکه در حق من چنان کار کرد من از دعا کردن منصرف می شوم؟ شوهر گفت به خدا قسم در وقت قهر و غضب بود و من تورا نزدم. 🌸🍃خانم گفت به همین اساس از دعای خیر نمودن برای تو اکتفا نکردم بلکه به ضد دعا کردم که میان زن و شوهر می اندازد زیرا من نیستم که در حق شوهرم، عزیزم و دعای بد کنم. شوهر از شنیدن سخنان خانم خود هایش ریخت و دست های خانم اش را گفت به تو وعده می دهم و می کنم که بعد از این از طرف من هیچ بدی و ضرر به تو نخواهد رسید
♦️ پندآموز♦️ 🌼🍃ابن سینا همراه با ابوریحان بیرونی عازم سفر شدند. بوعلی برای کشف گیاهان دارویی و ابوریحان برای ستاره شناسی. پس از تاریکی هوا به خانه پیرمردی در بیابان رفتند تا شب را در آن اندکی استراحت کنند. پس از آن‌که پیرمرد طعامی به آن‌ها داد از آن‌ها خواست در اتاق بخوابند. اما ابوریحان گفت: جای خواب ما را پشت‌بام پهن کن تا من صبح اندکی مطالعه ستارگان کنم. 🌼🍃پیر مرد گفت: امشب می‌بارد بهتر است از خوابیدن در پشت بام منصرف شوید. ابوریحان گفت: من ستاره‌شناسم و می‌دانم که امشب هوا صاف خواهد بود. پیرمرد اتمام حجت کرد و بستر این دو مهمان را در پشت بام گستراند. پاسی از شب نگذشته بود که با چکه‌های باران هر دو دانشمند از خواب برخواستند و از نردبان پایین آمده و کنار دیوار ایستادند در حالی‌که خیس شده بودند. 🌼🍃ابو علی سینا به ابوریحان گفت: کاش اندکی غرور خود را کنار می‌گذاشتی و حرف این پیرمرد را گوش می‌دادی تا ما اکنون خیس نبودیم. ابوریحان که از این دانش پیرمرد در حیرت بود تا صبح منتظر شدند تا پیرمرد برای نماز برخواست. 🌼🍃پیرمرد گفت: من برای گوسفندانم سگی دارم که هر شب بیرون اصطبل می‌خوابد و نگهبانی می‌دهد. شبی که، این سگ به داخل اصطبل برای خواب رود من یقین می‌کنم آن شب باران خواهد آمد و دیشب، سگ داخل اصطبل رفت. ابوریحان در حیرت ماند و گفت: حال باورم شد، که علم را باید خدا به مخلوقاتش عطا کند علمی که خدا به سگش داده، ابوریحان سال‌ها اگر با اصطرلاب، پی آن رود به اندازه سگ هم نمی‌فهمد.
📚 پند آموز📚 ✍🏻 مسجد حقیقت ما را بر ملا می کند" ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭ 🌼🍃در یکی از مساجد نماز می خواندم که ناگهان پیرمردی در گوشم گفت: به صفوف اول مسجد بنگر و به چهره های نماز گزاران دقت کن. به وی گفتم: منظورت چیست؟ گفت: آیا از ثروتمندان و مقامات و صاحب منصبان کسی را می بینی؟ گفتم: خیلی کم. گفت: همه یا بیشتر آنها از قشر کارگر و ضعیف هستند، راننده، کارگر، کارمند رده پایین و... گفتم: درست می گویی. گفت: جایگاه ما نزد خدا نیز اینگونه است. وی افزود: به خودمان بنگر که در صف چهارم و پنجم ایستاده ایم روز قیامت نیز اینگونه خواهیم بود. سپس گفت: چه خوب مساجد حقیقت ما را کشف نموده و جایگاه ما را نزد خداوند متعال عیان می کنند. سخن ودیدگاهش مرا به تعجب واداشت، حیرت نمودم .. ضربه ای محکم بر پیشانی من بود.. به یاد این فرموده خدای تعالی افتادم: *(السابقون السابقون اولئك المقربون)*. و به یاد این فرموده رسول خدا صلی الله علیه وسلم افتادم: *"اگر می دانستید چه پاداشی در اذان گفتن و ایستادن در صف اول نماز وجود دارد و جز با قرعه کشی کردن نمی‌توانستید به آنها دست یابید، حتما برایشان قرعه کشی می کردید" کلام این پیرمرد عزیز در مورد کسانی بود که در صفهای آخر نماز جای می گیرند. کسانی که اصلا نماز نمی‌خوانند یا فقط نماز جمعه را می‌خوانند در قیامت چه حالی خواهند داشت؟!. این پیام را برای پدران و پسرانی که می شناسید، خویشاوند و بیگانه، ارسال کنید، باشد که پند گیرند و حواسشان به نمازهایشان باشد. زنان نیز باید مراقب باشند و نمازها را در وقتش ادا کنند.* پروردگارا از ضعف و تقصیر ما در انجام عبادات درگذر، خداوندا مرا و پدر و مادرم و تمام مؤمنین را مورد بخشش خویش قرار بده. هرکه مشتاق دیدار الله باشد، الله نیز مشتاق دیدار اوست و هر کس دیدار الله را نپسندد، الله نیز دیدار با او را نمی پسندد. برای دیدار با الله، مردن شرط نیست، بلکه نماز، مناجات، ذکر، تفکر، صدقه، قرائت قرآن، نیکی به مردم، علم، رعایت ادب نسبت به علما، خواندن نماز شب همه و همه دیدار با الله است، آیا این فرصت‌ها را غنیمت شمرده ایم؟! *(فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا ولايشرك بعبادة ربه احدا)* "هر کس به دیدار پروردگارش امید دارد، پس باید کار نیک انجام دهد و در عبادت پروردگار کسی را با او شریک نگیر
📚 کوتاه📚 در همدان کسى مى‌خواست زیر زمین خانه‌اش را تعمیر کند. در حین تعمیر به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود. آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید فهمید که صاحب‌خانه بلایى سر آنها آورده است. به همین دلیل کینه او را برداشت. مار براى انتقام تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ریخت. از آن طرف مرد از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند. وقتى مار مادر بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید به دور کوزه ماست پیچید و آنقدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد. این کینه مار است امّا همین مار وقتى محبّت دید کار بد خود را جبران کرد. امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود
366.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هنگامی که برادران یوسف می خواستند او را به چاه بیفکنند، وی خندید. برادرانش تعجب کردند و گفتند: برای چه می خندی؟ یوسف گفت: فراموش نمی کنم روزی را که به شما برادران نیرومندم نظر افکندم و خوشحال شدم و گفتم: کسی که این همه یار و یاور نیرومند دارد از حوادث سخت چه غمی خواهد داشت. روزی به بازوان شما دل بستم، اما اکنون در چنگال شما گرفتارم و به شما پناه می برم... خدا شما را بر من مسلط ساخت تا بیاموزم که به غیر او حتی بر برادرانم تکیه نکنم.... ستاد تربیتی دبستان غیردولتی فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🦋 طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد . روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند. و اگر غرق نشوند حتما در بین صخره ها تکه تکه خواهند شد. ولی آن مرد با تلاش فراوان پسر بچه را نجات داد.آن مرد خسته و زخمی پسرک را... به نزدیک ترین صخره رساند. و خود هم از آن بالا رفت. بعد از مدتی که هر دو آرامتر شدند. پسر بچه رو به مرد کرد و گفت: «از اینکه به خاطر نجات من جان خودت را به خطر انداختی متشکرم» مرد در جواب گفت: احتیاجی به تشکر نیست. فقط سعی کن طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد!
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💫🌟🌙 شـــــــــب🌙🌟💫 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 از خیاط پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: دوختن پارگی های روح با نخ توبه؛ از باغبان پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها زیر نور ایمان؛ از باستان شناس پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: کاویدن جانها برای استخراج گوهر درون؛ از آیینه فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: زدودن غبار آیینه ی دل با شیشه پاک کن توکل؛ از میوه فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: دست چین کردن خوبی ها در صندوقچه ی دل؛ 🍃 🌺🍃
🌟🌙 🌙🌟 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی متنی که جزو 10 متن برتر از نگاه مجله معتبر فوربس است، این متن سه مرتبه در این لیست در مقام اول قرار گرفته است. - یک پسر و دختر کوچک مشغول بازی با یکدیگر بودند، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد... پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه را به دختر داد، اما دختر کوچولو همانطور که قول داده بود تمام شیرینی ها رو به پسرک داد. اون شب دختر کوچولو خوابید و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید... اما پسر کوچولو تمام شب نتونست بخوابه به این فکر میکرد که حتما دخترک هم یه خورده از شیرینی هاشو قایم کرده و همه رو بهش نداده .. عذاب مال کسی است که صادق نیست... و آرامش از آن کسانی است که صادقند... لذت دنیا مال کسی نیست که با افراد صادق زندگی میکند، از آن کسانی است که با وجدان صادق زندگی میکنند.دروغگو اول به خودش آسیب میزنه.. یاعلی_علیه_السلام ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه الزهرا سلام الله علیها
طوطی و حضرت سلیمان 👈مردی یک طوطی را که حرف می‌زد در قفس کرده بود و سر گذری می‌نشست. اسم رهگذران را می‌پرسید و به ازای پولی که به او می‌دادند طوطی را وادار می‌کرد اسم آنان را تکرار کند. روزی حضرت سلیمان از آنجا می‌گذشت حضرت سلیمان زبان حیوانات را می‌دانست طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.» حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. مرد که از زبان طوطی پول درمی‌آورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد. حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.» طوطی فهمید و دیگر حرف نزد. مرد هر چه تلاش کرد فایده‌ای نداشت. بنابراین خسته شد و طوطی را آزاد کرد. بسیار پیش می‌آید که ما انسانها اسیر داشته‌های خود هستیم. https://eitaa.com/mshajaretayebe
💎داستان کوتاه💎 روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی ... خدا را از عبادت من چه سودی می رسد؟ که چنین امر و اصرار بر عبادت اش دارد؟ 🌸🍃 حضرت موسی علیه السلام گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. ⬅️ دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر، خطر گرگی است که تو نمی_بینی و نمی_شناسی ⬅️ و او ، هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست. 🌾 ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم. 📚 آیه ای از کلام الله مجید : ✨و مَنْ‌ يَعْشُ‌ عَنْ‌ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ‌ نُقَيِّضْ‌ لَهُ‌ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ‌ قَرِينٌ‌✨ و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم ، پس همواره قرین اوست (زخرف/ 36) 📚 الانوار النعمانیه 💎💎 اخلاقی و آموزنده https://eitaa.com/mshajaretayebe
روزی بهلول داشت از کوچه‌ای می‌گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می‌گوید:«من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم.» یک اینکه می‌گوید: خدا دیده نمی شود. پس اگر دیده نمی‌شود وجود هم ندارد. دوم می‌گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می‌سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد. سوم هم می‌گوید: انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می‌دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می‌دهد. بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد. اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت: «ماجرا چیست؟» استاد گفت: «داشتم به دانش آموزان درس می‌دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می‌کند.» بهلول پرسید: «آیا تو درد را می‌بینی؟» گفت:«نه» بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا مگر نمی‌گویی انسانها از خود اختیار ندارند؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم. استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت. اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ https://eitaa.com/mshajaretayebe
11.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دردانه پدر 🏴 🖤 🥀 اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ https://eitaa.com/mshajaretayebe