•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
خُردهگمانههایی دربارهی
«و تحت ظلّ عفوک قیامی»
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔸تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همهی شبهای جمعه🔸
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔹وسط دلبریهای «ابوحمزه» در سحرهای ماه مبارک، فرازی بود که چشمک میزد و چالش درست میکرد و چرا و چطور راه میانداخت: «و تحت ظلّ عفوک قیامی... برخاستن و بلندشدن و ایستادن و برپاشدنم زیر سایه عفو توست...» و من لاتبازی در میآوردم و وسط گریههای بقیه، توی ذهنم بحث میکردم و گیر میدادم که: «چیزی که زیر سایه عفو خداست، گناهان ماست و نه ایستادنمان. بلندشدن و ایستادن و بقیهی کارهای روزمرهی ما بیشتر زیر سایه قدرتی که خدا به ما داده، جا میشود تا عفو خدا.
مثل نماز که قیاممان را به قوّت و قدرت او ربط میدهیم و میگوییم بحول الله و قوّته اقوم و اقعد. پس عفو این وسط چه کار میکند و...»
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔹 اما کمی که بزرگتر شدم و از اساتید یاد گرفتم که کلمات سیدالساجدین و پدران و فرزندانش، مثل ما عُرفزدههای سطحینگر نیست و چند لایه دارد، گفتم شاید بشود این فراز را هم طور دیگری معنا کرد.
مثلا بیایم و حالتهایی غیر از ایستادن و بلندشدن را در نظر بگیرم تا شاید نقش «عفو» معلوم شود. حالتهای غیر از قیام و ایستادن؛ مثل حالت بهخاکافتادن و زمینخوردن: «فتری القوم فیها صرعی... (حاقه/7) قوم عاد را بعد از طوفان عذاب میبینی که زمینخورده و به خاکافتادهاند.» حالتهایی غیر از قیام و ایستادن؛ مثل بهزانوافتادن و زانو زدن: «فو ربّک لنحشرنّهم و الشیاطین ثمّ لنحضرنهم حول جهنم جثیاً (مریم/68) به پروردگارت قسم که آنها را به همراه شیاطین محشور میکنیم و دور و بَر جهنم در حالی که زانوزده هستند، احضار خواهیم کرد»
حالتهایی مثل بهخاکافتادن بعد از عذاب و زانوزدن در کنار جهنم در آن دنیا، حالتهای غیر از ایستادن بودند که در سایه دوری از رحمت و عفو الهی و بخاطر دشمنی با خدا شکل گرفته بودند.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔹در این دنیا هم، حالتهایی غیر از ایستادن و بلندشدن هست که همهشان در دوری از عفو خدا و فرار از مهربانی اولیائش ریشه دارند: حالتهایی مثل نشستن و خانهنشینی: «وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَکُنْ مَعَ الْقَاعِدِینَ (توبه/86) و چون سوره اي نازل شود که: به خدا ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد کنيد؛ ثروتمندان و قدرتمندان [منافق] از تو اجازه مي خواهند و مي گويند: بگذار که ما با کسانی باشیم که در خانه نشستهاند» و خدا هم در پاسخشان میگوید: «و طبع علی قلوبهم... بر دلهایشان مُهر زده شده.»
حالتهایی مثل سنگینشدن و بهزمینچسبیدن: «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض (توبه/38) ای مومنان! شما را چه شده که وقتی گفته میشود در راه خدا و جهاد بسیج شوید، سنگین شدهاید و به زمین میل پیدا کردهاید؟»
و بعد خدا به این سنگینهای چسبیده به زمین، وعده عذاب میدهد و «الَا تنصروه فقد نصره الله» میگوید و بینیازیش را از کسانی که در جهاد به یاری رسولش نرفتهاند، فریاد میکند.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔹نشستن و خانهنشین شدن در وقت جهاد یا سنگینشدن و به زمینچسبیدن در هنگامه یاری اولیاء خدا، خیلیها را از «قیام» و بلندشدن و ایستادن و به پاشدن دور کرده و اینقدر همهگیر است که بشریت را بدبخت کرده و کرور کرور آدمها را دچار بهخاکافتادگی در عذاب یا زانوزدن در کنار جهنم کشانده. این مریضی و این فلج خطرناک و همهگیر فقط با عفو و بخشش و رحمت خدا درست میشود و فقط اوست که میتواند مایی که بر سفره دنیا نشستهایم و اینقدر خوردهایم که سنگین شدهایم را بلند کند یا به تعبیر دلبریهای ابوحمزه: «و تحت ظلّ عفوک قیامی»...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔹_ تقدیم به مرد #قیام ، ایستاده در غبار قاعدین و استوار در برابر طوفان دنیا برای دفاع از اولیاء خدا، همو که بعد از آن همه مجاهدت در وصیتنامهش از این نوشت:
«خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد... اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من... این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم.» و تقدیم به همشهریان غیور و مظلومش که در تشییع جنازهاش، که ایستاده در میانه فشار جمعیت جان دادند؛ گرچه خیلیها به یادشان نباشند.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
ادامه👇👇👇
🔹 از طرف امثال من که با نادانی یا ناتوانی، با معجونی از خلأ تئوریک و فقدان جرأت و جربزه در جهاد فرهنگی و جنگ اقتصادی، قدرت کمتر برای خودی و دست برتر برای دشمن درست کردیم و ناخواسته مانع قصاص خونش شدیم و «تمرین دستهجمعی انتقام» را _ که مقدمه بازگشت منتقم است _ عقب انداختیم. اما هنوز به عفو و رحمت و گذشت خدا امیدواریم که به قول اباعبدالله در دعای عرفه: «ام کیف لاتحسن احوالی و بک قامت... چطور حالم خوب نشود در حالی که به لطف تو برپاشده» یا به قول فرزندش در صحیفه سجادیه: «و اجعلنی اسوه من أنهضته بتجاوزک عن مصارع الخاطئین... مرا اسوهی کسانی قرار بده که به خاکافتاده ی خطا بودند اما تو با گذشتت، آنها را از خاک بلند کردی.» از طرف به خاکافتادگانِ خطا و اهالی دنیا که با امید به عفو خدا، دنبال قیام و پیداکردن راه انتقام هستند؛ تقدیم به سردار نائب عامِ حضرت ولیعصر، سپهسالار ولایتفقیه؛ به شهید یک و بیست دقیقهی همهی شبهای جمعه، حاج قاسم سلیمانی...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#حاج_قاسم
#شهید_سلیمانی
#قاسم_سلیمانی
#مرد_میدان
#جمعه_ناک
#سردار_دلها
#قاسم_سليماني
#انتقام_سخت
@msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
*مکتب سلیمانی و موانع انتقام سخت*
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
ـ «راست میگید. یادم میاد بعد از پیروزیهای سال 61، بعضی از ردههای سپاه رفتن دورههای دافوس خوندن و با دانش کلاسیک جنگ آشنا شدن تا بهتر تو جنگ خدمت کنن. بعد، وقتی تو طراحی عملیاتها ازشون مشورت خواسته میشد، همهش اشکال میکردن و میگفتن اینطوری که نمیشه، معقول نیست، علمی نیست و... کار به جایی رسید که امثال حاج قاسم یا شهید خرازی میگفتن اگه این دافوسخوندهها تو اتاق عملیات باشن، ما حاضر نیستیم عملیات کنیم.»
اینها رو یکی از مسئولین نظام میگفت وقتی تحلیل مرحوم استاد ـ که آن موقع یعنی حوالی سال 94 هنوز از دست نداده بودیمش ـ از دفاع مقدس رو براش گفتیم.
گفتیم که جنگ هم مثل همه چیز علمی و تخصصی شده و دکترینهای متداول جنگ، ادامه درگیری با عراق رو غیرممکن میدونست و فقط وقتی چرخه شکستها تموم شد و پیروزیها رخ نشون دادن که جرأت امثال شهید حسن باقری، باعث شد در علم و تخصص متداول جنگی تصرف بشه و تغییرات بزرگی درش بوجود بیاد. تغییراتی که طراحی عملیاتها رو بر اساس «شهادتطلبی» ـ و نه «سختافزارمحوری» ـ متحول کرد؛ تغییراتی که وجدانی و تجربی بودن و هنوز تئوریزه نشدن و همین خلا از عوامل اصلی قبول قطعنامه بود... اما بکارگیریشون توی درگیری منطقهای با امریکا هنوز هم داره جواب میده و لبنان و فلسطین و عراق و سوریه و افغانستان رو به چالشی بزرگ برای امریکا تبدیل کرده و...
وقتی سردار عزیز شهید شد، با برادرانم در «حسینیه اندیشه» مباحثاتی داشتیم تا مباحث حاجآقا رو در اینباره جمعبندی کنیم و تحلیلی از «مکتب سلیمانی» ارائه بدیم.
بعد من متن اولیهای رو که نتیجه مباحثات بود، نوشتم و قرار شد ویراستاری بشه اما چون تا چهلم شهید وقتی باقی نمونده بود، به همون صورت در خبرگزاری فارس و رسا منتشر شد و بعد هم اداره ارشاد قم چاپش کرد تا تو راهپیمایی 22 بهمن منتشر بشه.
البته ضرورت اختصار باعث شده تا متن اجمالهایی داشته باشه که تفصیلش (مثالها و توضیحات و...) رو میتونید تو فایلهای صوتی سخنرانی شب چهارم و شب پنجم فاطمیه 98 توی کانال «حسینیه اندیشه» در ایتا و در بله پیگیری کنید.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
این درک ناقص از مقام بلند اون بزرگوار، تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همهی شبهای جمعه و به مرحوم استاد
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
متن کامل تحلیل "مکتب سلیمانی و موانع انتقام سخت" در آدرس زیر:
http://hosseiniehandisheh.ir/%d9%85%da%a9%d8%aa%d8%a8-%d8%b3%d9%84%db%8c%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%b9-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d9%82%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d8%ae%d8%aa/
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#شهید_سلیمانی
#قاسم_سلیمانی
#قاسم_سليماني
#انتقام_سخت
#مکتب_سلیمانی
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
مردی که به قول زیارت جامعه کبیره، «التامّین فی محبه الله» و «المخلصین فی توحید الله» است و تمام وجودش را توحید و حبّ خدا پر کرده، عشق را طور دیگری معنا میکند.
طور دیگر؟! همان طوری که به پیامبر گفت وقتی فردای ازدواج از علی پرسیده بود: «همسرت را چگونه یافتی؟» و علی در پاسخ، چه موحّدانه محبوبهاش را معرفی کرد: «بهترین یار بر طاعت خدا».
البته که عظمت این پاسخ را کسی جز نبیاکرم درک نمیکرد؛ پیامبری که میگفت: «قرّه عینی فی الصلاه» و بعد به فاطمهاش هم میگفت: «یا قرّه عینی» و انگار به همان اندازهای که ارتباط با خدا نورچشمش بود، زندگی با فاطمه و ارتباط با جمال الهی و دیدن زیبایی خدا از آینهی فاطمه، چشمش را روشن میکرد.
خلاصه من حدس میزنم که محمّد و علی خیلی خوب میدانستند وابستگی خداپرستیِشان به فاطمه تا به کجاها اوج گرفته. مثلا تا جایی که فاطمه هر روز با نمازش برای علی میدرخشید و خانهی امیرالمومنین را پر از خداپرستی به رنگ فاطمه میکرد: «تزهر لامیرالمومنین فی النهار ثلاث مرات بالنور» و مردم مدینه که با این رنگها جور نبودند، با تعجب نزد پیامبر میرفتند و از رنگها و نورها سوال میکردند و پیامبر هم خانه علی و محراب فاطمه را به آنها نشان میداد.
شاید به خاطر همین بود که پیامبر سه روز مانده به شهادتش، علی را به کناری کشید و گفت: «تو را به دو گُلم یعنی حسن و حسین سفارش میکنم [چون به جز آنها کس دیگری برایت نخواهد ماند] پس به زودی، دو رکن وجودت از هم پاشیده خواهد شد.» و بعد تسکینش داد که: «خدا جایگزین من برای توست.»
خیلی زود، اولین رکن علی رفت و علی، بیپیامبر شد. کمی بعد هم رکن دوم شکسته شد، و علی بیفاطمه. همه وجود علی را تکهتکه و پارهپاره کردند و حالا کسی نمانده بود جز خود خدا که باید جای خالی فاطمه را برای علی پُر میکرد.
اصلا روایت شیخ صدوق که «علی، در یک شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند» باید همینجا معنا شود آن هم در کنار روایت شیخ کلینی: «هر گاه چیزی علی را به سختی و نگرانی میانداخت، به نماز پناه میبرد.» انگار هر یک شبانهروز زندگی با فاطمهای که «بهترین یار بر طاعت خدا» بود، به اندازه هزار رکعت نماز، علی را به خدا بیشتر نزدیک میکرد و حالا که همه وجودش را متلاشی کرده بودند و فاطمه را، رکن توحیدش را، تکیهگاه عبودیتش را از او جدا کرده بودند و به سختترین سختی افتاده بود، باید پناه میبرد به هزااااار رکعت نماز در یک روز....
اصلا میشود عقلانیت عاجز بشر را توجیه کرد تا از این به بعد اگر خواست «فاطمه» را تعریف کند، این طور دست و پا بزند: «جای خالیش، روزانه هزار رکعت نمازِ مردی را میطلبید که یک ضربت شمشیرش، از عبادت جن و انس برتر بود.»
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا (س)
🏴 سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد.
#فاطمیه #شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها
@msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
🔹قهرمانها قاهرند. قلبهای ما آدمهای عادی را مقهور خودشان میکنند. با قدرتشان بر ما چیره میشوند. دلها را میبَرند و حتی آنها را میبُرّند. خودشان را لای همان بریدگیها جا میکنند و بعد زخم را بههم میآورند و بیرون نمیآیند. اینطوری میروند توی قلب جامعه و خواستنی میشوند.
🔹اما #علی مثل همیشه، قواعد بشری را به هم میریزد: با اینکه یکتنه، تنها مصداق «کفی الله المومنین القتال»ی میشود که خدا درباره جنگ احزاب گفته و اولین قلبی بوده که جرأت کرده تا از قویترین قبیلهها خون به گردن بگیرد تا درباره او «لم یقاتل المشرکین قبلَه احد» بگویند و طوری به سپاه دشمن میزده که فرشتهها حالیبهحالی میشدند و «السلام علی من عجبت من حملاته فی الوغی ملائکه السماوات» را جزئی از زیارتنامهاش گذاشتهاند و توصیف جزئیاتش را به فاطمه سپردهاند: «هر گاه که اژدهای شرک دهان باز میکرد، پیامبر پسرعمویش را در آتش آن میانداخت و او باز نمیگشت مگر اینکه بالهای اژدها را زیرپایش لگدکوب و شعلههایش را با شمشیرش خاموش کرده باشد» و....؛ با همه اینها «نخواستهشدهترین قهرمان» بود. بعضیها در طول ده سالی که علی برای دفاع از نهضت نبوی، روز و شب نداشت، برای شکستن جاذبهی قهرمان شب و روز نداشتند و با دوری از میدان جنگ و حفظ احترام قدرتمندان حجاز، برای خودشان جاذبه میساختند...
🔹من گمان میکنم کلمات اعجازآمیز خطبه فدکیه و ضرباهنگ پرهیبتِ آن فراز آخرش که از مهابت غم خبر میدهد، روضهی سنگینِ «نخواستهشدهترین قهرمان» است؛ روضه پرسوزی که منیعترین معانی را در عجیبترین عبارتها ریخته و شاید آنچه علی به چاه میگفته را بر زبان آورده تا این همزبانی زهرا، کمی به علی التیام دهد:
«افترستَ الذئاب و افترشتَ التراب... شیرمردانه گرگها را میدریدی و اکنون خاک را فرش خودت کردهای... نقضتَ قادمه الاجدل فخانک ریش الاعزل... شهپر شاهینهای شکاری را شکستی؛ پس پَر مرغانِ فراری از جنگ به تو خیانت کرد...»
عظمت اندوه را ببینید که چه ترکیبهای بیسابقهای ساخته؛ اندوهِ نخواستنیترین قهرمان... قهرمانی که یک شهر بر سر نخواستنش ایستاد و دعوا به راه انداخت... دعوای بین یک زن و چهل مرد در مقابل چشم قهرمان...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
تقدیم به خواستنیترین قهرمان ملت ایران که نشان داد علی چطور بر تاریخ حاکم شده و جاذبهاش قرنها را در مینوردد و خواستنیبودنش، فداییهایی را تربیت میکند که دل میلیونها نفر را با خود میبَرند و میبُرند و خونگریه میسازند؛ تقدیم به سردار نائب عام حضرت ولیعصر و سپهسالار ولایت فقیه؛ به شهید یک و بیست دقیقه همه شبهای جمعه حاج قاسم سلیمانی و به همشهریان مظلومش که در فشار جمعیت، باز هم او را خواستند و پای او ایستادند و برایش جان دادند...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#حضرت_علی علیه السلام
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#خطبه_فدکیه
#قاسم_سليماني
#شهید_سلیمانی
#سلیمانی
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#قهرمان_من
#hero
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote
ناچاریهایی برای تعظیم خاضعانهتر
[برای مُریدِ «غزل» و مربّی ِ «رباعی»]
پیامبری که مکارم اخلاق در برابرش زانو زده و حلم و تحمّل پیش پایش خم شده، اگر به یک بچّه بگوید «او وزغ پسر وزغ است»، حتماً حجم متراکمی از کثافت و رذالت را به چشم خود دیده و عاقبت پر از عناد و عداوتش را به او خبر داده تا شاید برگردد. چون وزغ همان حیوانی است که از دم و بازدمِ بیمقدارش هم فروگذار نمیکرده و در آتش نمرود میدمیده تا ابراهیم بیشتر بسوزد.
شاید به همین دلیل بود که وقتی نوادهی ابراهیم در حجاز قیام کرد، «حَکَم بن ابیالعاص» آنقدر پیامبر را مسخره کرد و مثل همان وزغ، به آتشی که قریش برای محمّد افروخته بودند، دمید که نبیّخدا او را از مدینه بیرون کرد و وقتی پسرش «مروان بن حکم» را دید، فرمود: «او وزغ پسر وزغ است.» پدر و پسر به حدی در تاریکخانههای ظلمات فرو رفته بودند که حتی خلیفهی اول و دوم هم جرأت نکردند تا شفاعت عثمان دربارهی «مروان» بپذیرند و او را به مدینه راه دهند. اما خلیفهی سوم وقتی روی مرکب غصبیش پرید، دخترش را به مروان سپرد تا تبعیدیِ دوران پیامبر، داماد خلیفه شود و آنقدر در دارالخلافه بتازد که یکی از بهانههای مخالفان برای کشتن عثمان جور شود.
بعد از آن، گرچه مروان با پسر ابوطالب بیعت کرده بود، غائلهی جمل را به راه انداخت اما «شترِ» آن زن به خاک افتاد و «وزغ» هم اسیر شد. حسنین شفاعتش کردند و پدرشان قبول کرد اما گفت: «نیازی به بیعتش ندارم؛ دستش دست یهودی است و اگر با دست بیعت کند، با پشتش آن را میشکند ... او پرچم گمراهی را به دوش خواهد کشید» معاویه که به سلطنت رسید، مروان برای سبّ علی پیشتاز شد و در مقابل چشمان حسنبنعلی، تا جایی در شهر پیامبر لجن پراکند که پسر ابوسفیان، فدک را به او بخشید و «تبعیدشده از مدینه»، برای چند سال «امیر مدینه» شد. وقتی هم که نامهی یزید به والی مدینه رسید و از اهل شهر بیعت خواست، مروان از «ولید بن عتبه» خواست تا حسین را ـ همان که بعد از جمل شفاعتش کرده بود و هنوز حتی به سوی کوفه حرکت نکرده بود ـ بکشد...
اگر همهی اینها را گفتم و تمامی این خطوط را به نام نجس مروان آلوده کردم، از روی ناچاری بود. چون تا درکی از عمق ضلالت پیدا نکنیم، عظمت نور معلوم نمیشود. حالا شاید بهتر بتوانیم در مقابل آن شیرزن و روضههایش خم شویم. شیرزنی که در بقیع، مجلس به راه میانداخت و طوری برای «عباس»ش روضه میخواند که سیاهترین قلب را میسوزاند و «مروان» را هم به گریه میانداخت. همسر علی باید هم اهل اعجاز باشد و با توسل به نور شوهرش، قرآن را هر روز، تر و تازه کند. خدا گفته: «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره أو اشدّ قسوه...» اما امّالبنین است دیگر؛ دل شقیِّ معروفی مثل مروان را هم میشکافد و آب چشم او را از درون قلبش بیرون میکشد و با روضههایش آیات قرآن را کامل میکند: «... و إنّ منها لما یشّقّق فیخرج منه الماء» ... مگر شوخی است؟ تاریخ باید شهادت بدهد که ائمّهی ضلالت چطور در برابر عظمت علیامخدّرات علوی به انفعال افتادهاند ...
_
چند وقتی است که به «محسن رضوانی» بدهکار شدهام. بدهکار چند بوسه به دستهایش به خاطر شعری که در آن، چهار فداییِ #ام_البنین را در قالب یک رباعی معرفی کرده:
رباعی گفتی و تقدیمِ سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی
رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو
میان اهل عالم در وفا ضربالمثل کردی
فرستادی به قربانگاه اسماعیلهایت را
همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی
کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند
تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی
رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد
به تیغ اشک خود، اعرابشان را بیمحل کردی
میشود چند حرف از آن مصرعهای تکّهتکّهشدهتان را به ما هم یاد بدهید تا ما هم کمی وفا و ادب یاد بگیریم و با آستانبوسیِ پسران شما عباس و عبدالله و جعفر و عثمان، خرجِ پسر زهرا شویم؟
🆔 @msnote
هدایت شده از حسینیه اندیشه و جبهه مقاومت
🔰 مصاحبه امام خمینی با نشریه آمریکایی تایم (۱۳۵۸/۹/۹)
❓سوال خبرنگار:
شما زندگی خیلی منزویای داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط بین المللی را مطالعه نکردهاید. تحصیل شما مربوط به علوم الهی است، شما در سیاست و گرفتن و دادنِ یک زندگیِ اجتماعی درگیر نبودهاید، آیا این در ذهن شما این شک را به وجود نمیآورد که ممکن است عواملی در این معادله باشد که شما نمیتوانید درک کنید؟
🔆 امام خمینی(ره):
ما #معادلهی_جهانی و #معیارهای_اجتماعی و سیاسی که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده میشدهاست را #شکستهایم. ما خود #چارچوب_جدیدی ساختهایم که در آن #عدل را ملاک دفاع و #ظلم را ملاک حمله گرفتهایم، از هر عادلی دفاع میکنیم و بر هر ظالمی میتازیم. حال شما اسمش را هرچه میخواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیمگذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمانها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایه نفوذ سرمایهداران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هر کسی را محکوم نمایند بلافاصله محکوم کنند.
آری با ضوابط شما من هیچ نمیدانم و بهتر است که ندانم.
📚صحیفه نور، جلد ۶، صفحه ۳۳۸
✅https://eitaa.com/hosseiniehandisheh