•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
*سوره قیام*
*آیه هفتم: «و لکن رسولالله و خاتمالنبیین»(احزاب/40)*
🏴 وقتی «اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً بالرسول» را به میدان فرستاد، یکی از بزرگترین تدبیرهای اباعبدالله برای اتمام حجت و آوردن آیه و به عجز درآوردنِ سپاه کوفه رو شد.
معجزه اینقدر بزرگ بود که به نقل شیخ مفید در الارشاد، تمام لشگر عمرسعد _ که بزرگترین جمع اشقیاء در تاریخ را تشکیل داده بودند _ میخکوب شدند:
«فشدّ علی الناس و هو یقول... ففعل ذلک مراراً... با اینکه علی اکبر حمله میکرد و رجز میخواند و چند بار این کارها را تکرار میکرد» اما «و اهلالکوفه یتّقون قتله... کوفیان از جنگ با او ابا داشتند و از کشتنش دوری میکردند...»
▪️حسین، هر کاری برای اتمام حجت از دستش بر میآمد، انجام داده بود ولی این دفعه.... و لکن رسولالله و خاتمالنبیین... برای پایاندادن به همه عذرها و عمیقتر کردن همهی احتجاجها، معجزهای از جنس تصویر در مقابل اهالی طغیان گذاشته بود؛ از سنخ شکل و شمایل نبیّاکرم. به زبان تصویر و با سیمای علیاکبر حقانیتش را فریاد میزد و از پیامبر خواسته بود تا به میدان برود و میگفت مسلمان هر جنایتی هم که از او سر بزند، ولی پیامبر خدا و خاتم پیامبران را.... «و لکن رسولالله و خاتمالنبیین»...؛ اعجاز عظیمی بود و تا لحظاتی دشمن را به عجز درآورد و بیستسی هزار نفر را زمینگیر کرد. اما اشقیا همیشه خطشکن دارند «اذ انبعث اشقاها»... «مره بن منقذ العبدی» فضا را شکست و گفت: «گناه همه عرب بر گردنم باشد اگر پدرش را به عزایش ننشانم» و به جنگِ معجزه تصویریِ حسین رفت...
▪️بعضی مقاتل گفتهاند: اسب علیاکبر او را به سمت دشمن برد و باعث شد «اربا اربا» شود اما من گمان میکنم اگر اسب هم به آن طرف نمیرفت، کوفیان باید همین کار را با کسی میکردند که تصویرش آنها را به فلاکت کشانده بود. باید تکهتکه و قطعهقطعهاش میکردند تا چیزی از صورت و بدنش معلوم نباشد، تا دیگر از این معجزات و آیات خردکننده به چشمشان نیاید و این شکل و شمایلها آنها را به خاک مذّلت نیندازد...
▪️حسین میدانست دارد چطور لشگر دشمن را به هم میریزد: هم موقع رفتن علی از پیامبر گفت: «کنا اذا اشتقنا الی نبیّک نظرنا الی وجهه» و هم سر جنازهاش روضه نبیّاکرم را خواند: «ما اجرأهم علی انتهاک حرمه الرسول» و هم علیاکبر میدانست با دشمن چه کرده. وقتی با پدرش خداحافظی کرد، از پیامبر گفت و سلام او را رساند: «یا ابتاه علیک السلام هذا جدی رسولالله یقرئک السلام» گویا نبیاکرم را میدید که آمده بود تا کنار پیکر خودش به شهادت خودش نگاه کند و به قول آن زیارتنامه زیبا، خون خودش را تحویل بگیرد: «دمُک المرتقی الی حبیبالله»...
▪️به قول محسن رضوانی عزیز:
رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا
کــــأنّ المصطفی قــد عــادَ یـولَــد مــــــرّةً أخــــری
به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم
نمــی فهمیم علت را ... نمــی یابیم پــــاسخ را
▪️_ تقدیم به مولایم علیاکبر به امید این که... [خودتان میدانید... گفتن ندارد که...] و تقدیم به غرض از خلقت مخلوقات و محور کائنات محمد مصطفی؛ به امید این که با شفاعت شبیهترین به او، ما پیامبر ندیدهها در بهشت زائر ِ زود به زودِ روی ماهش باشیم و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه ی همهی شبهای جمعه که مثل مولایش، اربا اربا شد؛ تقدیم به قطرههای خون خشکشده و ذرههای ریز بدنش که قاعدتاً هنوز باید میهمان در و دیوار فرودگاه بغداد باشند تا مسلمانانی را که به خیال بیطرفی، هنوز هم به دنبال زندگی مسالمتآمیز با دشمنان نبیّاکرم هستند، رسوا کند.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
#سورهی_قیام
#سوره_قیام
#شب_هشتم_محرم
#محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
___
✍: #محمدصادق_حیدری
بله | آیگپ | سروش | تلگرام | ایتا
@msnote