eitaa logo
محمدصادق
154 دنبال‌کننده
648 عکس
118 ویدیو
22 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جرایم سایبری
🔰 ؛ چند ساعت با جنایی! چند شب پیش ساعت ۲ شب گوشی همراه به صدا درآمد. آن شب تا ساعت یازده و نیم شب در منزل نوشته بودم و خستگی جسمی و روحی شدیدی وجودم را آزار داده بود. از شدت خستگی در خواب عمیقی بودم. صدای وحشتناک زنگ تلفن همراه چون صاعقه ای بر مغزم میکوبید در عالم و هاج و واج جواب دادم. ماموری پشت خط اعلام کرد جناب شرمنده از نصف شب، یک فقره مشکوک به در یکی از قسمتهای حاشیه و مخروبه شهر شده است تشریف بیاورید. تنم از دلهره ی صدای زنگ و پریدن از خواب، مثل برگ به لرزه افتاده بود. جسم خسته و فرتوتم تحمل بلند شدن نداشت ولی بود و . وفق معمول شخصا با کشیک تماس گرفتم. آن بنده خدا هم پشت خط پریدن از خواب و لرزش صدایش کاملا هویدا بود. به صحنه رسیدیم قبل از حاضر شده بودم. چند بود و من و راننده. سوز سرما استخوان آدم را نیش میزد. مردی از ارتفاع آویزان بود شیرآبه ای از دهانش آمده و چشمان خشکیده اش به آسمان دوخته بود و بادی که می آمد بدنش را در هوا تکان میداد. صحنه ی و دلخراشی بود. بررسی های اولیه صحنه را انجام دادیم جسد پایین آمد و مورد پزشکی قرار گرفت اقدامات تنظیم و انتقال جسد و و ... را کردم. 🔶 پس از اتمام کار نزدیک چهار ونیم صبح به خانه رسیدم. یازده ماهه ام که از صدای و زوزه ی درب از خواب پریده بود و گریه میکرد و نگاههای گلایه وار و خشم آلود و خسته ی از وضعیتی که در ما مدام هر از گاهی وقت و بی وقت در اوقات و غیر اداری و غیر تعطیل و روزانه و شبانه و در کل ۲۴ ساعته اتفاق میافتاد کاملا هویدا بود. سر درد خودم هم امانم بریده بود. در شرمندگی موجود عبور از این صحنه ها و بستن درِ اتاق تنها راه کار بود. ولی خوابی که قرار بود پس از یادآوری صحنه های فجیع به چشمانم نیاید. ♦️ ساعت هفت و نیم به سمت راه افتادم.باز بود و سیلی از و شلوغی شدیدِ و مکرر مردم داخل و و و ها و انتظارات بی پایان. گویی نمی دانستند در سیاهی شبها در و بدون اطلاع ایشان چه ها در می گذرد. تا ساعت دو ظهر بیش از ده پرونده و شاید با بیش از پنجاه شصت نفر و چانه زده بودم. مثل هر روز با کوله باری از و های مردم و تن و روح به منزل باز می گشتم و داخل کیفم هم چندین پرونده به خانه می بردم برای کار بعد از ظهر در منزل. و لیستی که اهل منزل برای نان و سبزی و... داده بودند ولی نای سر زدن به سر راه هم نداشتم. به جلوی رسیدم، یک سال پیش گرفته بودیم به صورت اتفاقی جلوی درب ورودی ساختمان همسایه ی طبقه پایین با من مواجه شد حالت ترش رویی داشت و در این مدت اصلا نمی دانست من هستم. به تندی گفت جناب سروان رفت و آمدهای شبانه شما و صدای بستن در و تکانهای آسانسور خانواده ما را ناراحت کرده است. خواهش میکنم کمی رعایت کنید تا کی باید این وضع ادامه داشته باشد؟؟!!! حرفی برای گفتن نداشتم. 🔵 به خانه رسیدم کودکی که به سمتم می آمد و من توان به آغوش کشیدنش را هم نداشتم. برای دقایقی خواستم روی تخت دراز بکشم و بر حسب روزانه را روشن کردم و جویای اخبار و وقایع، که متن خبری سراسر حیرت انگیز تار و پود وجودم را از هم گسست: ای از با این عنوان: افرادی که بالای پنج میلیون تومان دریافتی ماهانه دارند از جمله ، افزایش در سال ۹۷ نخواهند شد. من مانده بودم، افکار مشوش، خستگی روح، ملالت جسم، عقب افتاده و امید چندر غاز افزایش سال بعد که آن هم بر باد فنا بود. در یافتی ماهانه من۵/۲۰۰/۰۰۰ تومان بود، بدون هیچ مزایای دیگری. چیزی در حد حقوق بانک و و شرکتهای آب و برق و گاز و شاید کمتر از ایشان. 🔴 این است روزگار زندگی قضات سراسر کشور. ولی همه به این فکر میکنند، قضات می گیرند و در تختخواب هایی از پر قو می خوابند و در بلندای پشت میزشان سروَری میکنند... در حالی که واقعیت زندگی این قشر بی و و قانع و زحمت کش این نیست. اینان فدائیان و و آرامش و هموطنان خود و پاسبانان و هستند. زحماتی که هیچ وقت در صدر هیچ اخباری نمایان نمی شوند... @cyber_crimes_channel