🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع
🔶قسمت پانزدهم
🔶 #سفر_تبلیغی
وظیفه فرهنگی خودم می دانستم که خواهر زاده ها و گاه سایر بچه های کم سن وسال فامیل را با مطالعه کتاب و نیز معارف دینی آشنا کنم.
هر بار برای بچه ها کتابی مناسب سن و سالشان هدیه می آوردم وشرط میکردم که اگر برای دفعه بعد هم کتاب می خواهند باید این کتاب را خوب مطالعه و خلاصه نویسی کنند . همه خواهر زاده هایم از این حرکت استقبال میکردند .
خواندن این کتاب ها ذهن آنها را با پرسش های جدید آشنا میکرد . همه خواهر زاده هایم با من مانوس بودند ودر همه امور جزیی و محرمانه زندگی خود با مشورت میکردند . در این بین صالح به نسبت سایر بچه ها ذوق و شوق بیشتری برای دانستن وپرسشگری از خود نشان می داد. گاه ساعت ها می نشست و درباره مسائل مختلف دینی به بحث و گفتگو می پرداخت .
یکی از روش های ابتکاری صالح برای آشنایی بیشتر فامیل با معارف اسلام این بود که در جمع های خانوادگی با طرح پرسش هایی جذاب ، همه را وارد بحث میکرد ودر نهایت من به عنوان روحانی به برسی جوانب مساله و روشنگری پیرامون آن میپرداختم. قبل از ازدواج ، اغلب سوال هایی که طرح میکرد جنبه اعتقادی داشت و بعد ازدواج بیشتر پرسش هایی را در مهمانی ها و گعده های خانوادگیبه زبان می آورد که به درد زندگی مشترک خانواده ها می خورد و همسران را از حقوق و وظایفی که نسبت به یکدیگر دارند مطلع می ساخت . دغدغه هایی که نسبت به مسائل اسلام باعث شد تا چند بار با من در سفر های تبلیغی به مناطق محروم که اغلب محل فعالیت گروه های تبلیغی غیر شیعی بود ، همراه شود . او در طول سال ، مرخصی های خود را نگه می داشت تا بتواند در زمان همراهی با من از آن استفاده کند .
همواره نسبت به جدیت وسخت کوشی دستگاه های تبلیغی وهابیت و کم کاری نهاد های خودی معترض بود و افسوس فرصت هایی را می خورد که به راحتی از دست می رفت . همین شناخت او نسبت به خباثت وهابیت باعث شد که آگاهانه به دنبال حضور در سوریه ونبرد با عناصر جنایتکار تکفیری باشد . در یاداشت هایش نیز تاکید کرده که بعد از جبهه سوریه به نبرد مستقیم با آل سعود کودک کش و تفرقه افکن می اندیشیدند .
در سفرهایی که صالح همراهی ام می کرد از انجام هر کاری که برایش مقدور بود ابایی نداشت . گاه همراه من مثل یک کارگر ساده به باز سازی و تعمیر مسجد و حسینیه آن منطقه می پرداخت وگاه به هماهنگی جلسات مردمی جهت ارتباط گسترده تر تبلیغی اهتمام میورزید .
یک سال در سفری که به نمایندگی از سوی دفتر یکی از مراجع عظام تقلید به استان بوشهر داشتم . صالح با من آمد و به طور شبانه روزی به هماهنگی مسئولین استانی جهت ملاقات و تشویق آنها به برگذاری عاشورایی عزای حضرت زهرا علیه السلام پرداخت . آن سال ایام فاطمیه مصادف با مرداد ماه بود . گرمای هوای بوشهر و شهر های اطراف با عث شده بود پوست تنش پر از جوش شود . صالح یکبار هم به خستگی و گرمای آزار دهنده اعتنا نکرد وبا علاقه ای وصف ناشدنی ، بسیج امکانات استانی را برای برگذاری با شکوه مراسم عزاداری دنبال میکرد . از نظر من او مزد مجاهدت هایی را گرفت که برای بزرگداشت نام وهدف حضرت زهرا علیه السلام در شهر های مرزی کشور کشید و شهادتش به گونه ای رقم خورد که مراسم گرامیداشت خودش نیز با ایام فاطمیه مصادف شد .
👉 @mtnsr2
🌱🌿🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱