🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع
🔶 قسمت بیست وچهارم
🔶 #نام_زیبا
نام حضرت زهرا سلام الله علیه دل وجان او را لرزه می انداخت. ایام فاطمیه که از راه می رسید دیگر پیراهن مشکی را از تنش در نمی آورد. غم را می شد در عمق چشمانش جست وجو کرد. اگر جایی روضه مادر بود ، خودش را می رساند و به عشق بانوی بزرگ اسلام اشک می ریخت. اسم من سمیرا بود ، هم در شناسنامه هم در زبان پدر و مادر و فامیل و دوستان. بیش از دو دهه با این نام انس گرفته بودم . همان اوایل آشنایی از من خواست زهرا صدایم کند . این نام را خیلی دوست داشت . من هم از این نام خوشم می آمد . در خواستش را پذیرفتم . از آن پس مرا با همین اسم صدا می زد . آنقدر زود با این نام زیبا انس گرفتم انگار سالهاست همین اسم روی من بوده است . جایی اگر کسی صدا میزد زهرا حتی اگر با من هم نبود ، بلافاصله نا خودآگاه بر میگشتم و پشت سرم را نگاه میکردم که ببینم چه کسی با من کار دارد؟ انگار اصلا فقط من بودم که این نام دگرا داشتم! هنوز هم کسی وقتی نامم را میپرسد ، میگویم زهرا کمالی. به احترام پدر ومادرم جلوی آنها مرا سمیرا صدا میزد . ولی غیر از این ، همه جا به من میگفت زهرا.البته خیلی وقت ها هم به من میگفت : خانم
هیچگاه طوری مرا صرا نمیزد که رنگ و بوی احترام در آن نباشد. من هم اغلب به او میگفتم آقا صالح. نه این که بخواهم محبتش را جبران کنم. آن که سرجای خود . به صالح میگفتم آقا، چون واقعا آقا بود . جوانمردی و ایمان و گذشت در گفتار و رفتارش موج می زد.
👉 @mtnsr2
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱