eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ #شهید_ابراهیم_هادی 🔸قسمت بیست ودوم 🔸 #هیئت 👉 @mtnsr2
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ ۲ 🔸قسمت بیست ودوم 🔸 در اوایل دهه پنجاه وضعیت فرهنگی محله ما در خیابان زیبا اصلا مناسب نبود آنچه من شاهد بودم محله ای با پیشینه مذهبی بود که جوانان مذهبی آن را افتضاح کرده بودند. در چنین شرایطی بود که هادی به محله ما آمدند آنها در منزل خاله که همسایه ما بود ساکن شدند اما که من چند سال قبل دیده بودم با این تفاوت داشت . قبل یک نوجوان علاقه مند به والیبال بود اما الان یک کشتی گیر تمام عیار شده بود . در میان جوانان محل حرف از ومعرفت وقدرتش در کشتی زده میشد نا خود آگاه تمام جوونای محل ما جذب شدند😍 وقتی به زورخانه می رفت جمعی از همان جوونها دنبالش بودند قسم میخورم که شخصیت بسیاری از همان افراد منحرف را به راه راست هدایت نمود من شاهد بودم چندین جوان که همیشه دنبال منکرات ومشروب بودند به خاطر گذشته خود را ترک کردند یکی دیگر از جوانانی که در محله ما حضور داشت عبدالله مسگر بود در آن زمان دارای مدرک لیسانس بود وبسیار خوش برخورد ومخالف شاه ودوست صمیمی به حساب می آمد یک روز که همگی توی محل مشغول والیبال بودند عبدالله آمد وسلام کرد وگفت رفقا ما میخواهیم یک هیئت برای جوانان محل درست کنیم هدف ما از راه اندازی هیئت فقط روضه خوانی وقرآن و...غیره نیست بلکه میخواهیم جایی باشد که بچه های محل از حال یکدیگر با خبر شوند یعنی لا اقل هفته ای یک بار همدیگر را ببینیم همه قبول کردیم با طرح عبدالله مسگر دور هم جمع می شدیم نمیدانید این هیئت چه برکاتی داشت عبدالله برای ما آموزش قرآن را شروع کرد بنده وبسیاری از جوانان آن دوره قرآن خواندن را از این هیئت یاد گرفتیم . بچه ها آنقدر وابسته به این هیئت شدند که اگر آن سوی شهر هم بودند خودشان را راس ساعت به جلسات هیئت می رساندند . هم یک پای ثابت این جلسات بود اصلا حضور او باعث می شد خیلی از رفقا ترقیب به هیئت شوند در ایام انقلاب این هیئت زمینه آشنایی با انقلاب وامام را فراهم میکرد. بعد پیروزی انقلاب هم بیشتر آن افرادی که دچار مشکلات حاد بودند وامیدی به هدایت آنها نبود همراه به در جبهه هستند دونفر از آنها شهید شدند با اینکه تغییرات روحی آنها را دیده بودم با خودم گفتم اینها الان در آن دنیا چه جایگاهی دارند؟ همان شب در عالم خواب😇 آن دو نفر را دیدم جایگاه بسیار والایی داشتند همراه با اهل بهشت! یقین پیدا کردم آنها جزع مقربین پروردگار هستند روزها گذشت هر بار که به مرخصی می آمد جمع دوستان مصفا می کرد یکبار خواب دیدم به مرخصی آمده دلم برایش خیلی تنگ شده بود صبح رفتم جلوی منزل آنها دل توی دلم نبود به خودم گفتم آخه با یه خواب نمیشه مزاحم مردم شد چند دقیقه بعد جلوی درب خانه آمد نمیدانید چقدر خوشحال شدم همدیگر را بغل کردیم گفت از کجا فهمیدی من آمده ام گفتم دل به دل راه داره اینقدر شما رو دوست دارم که هر وقت به مرخصی میای خوابت را میبینم هرچند فرصت کوتاه بود اما شب وروزهایی که باهم بودیم و خاطرات والیبال رو با هم مرور میکردیم ومی خندیدیم یادم هست آخرین باری که عازم جبهه بود با حالت خواصی به من گفت من دارم می رم کاری نداری مطمئن بود دیدار آخر است😔 آنجا هم حرف از روزهای خوش والیبال شد ابراهیم مکثی کرد😢 وگفت اون طرف توپ وطور آماده میکنم شما هم بیاین این را گفت ورفت😭 👉 @mtnsr2 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ ۲ 🔶قسمت شصت 🔶 هر زمان در جمع رفقا در هیئت حاضر می شد شور عجیبی بر پا می کرد. در سینه زنی ومداحی برای اهل بیت سنگ تمام می گذاشت . اما عادات خاصی در هیئت داشت توی مداحی داد نمی زد . صدای بلندگو را هم اجازه نمیداد زیاد کنند . وقتی هنوز هیئت شروع نشده بود ،سر بلند گو ها را به سمت داخل محل هیئت می چرخاند تا همسایه ها اذیت نشوند . اجازه نمی داد رفقای جوان،که شور وحال بیشتری دارند ،تا دیر وقت در هیئت عمومی عزاداری را ادامه دهند . مراقب بود مردم به خاطر مجلس عزای اهلبیت اذیت نشوند. به این مسائل توجه خاصی داشت. همچنین که هنوز چراغ روشن نشده بود هیئت را ترک می کرد !! علت این کار را بعد ها فهمیدم. وقتی شاهد بودم دوستان هیئتی ،بعد از هیئت مشغول شوخی وخنده و.....می شدند وبه تعبیر بیشتر اندوخته معنوی خود را از دست می دهند 🔶 در ایام جنگ معلمی داشتم که خیلی بر من وهمکلاسی ها تاثیر داشت. بسیاری از شاگردان او اهل نماز و جبهه و....شدند یک روز به ایشان گفتم :خدا رو شکر که شما معلم ما هستید . دبیر ما گفت :دعایش را به شهید بکن . او مرا به اینجا کشاند !! بعد ادامه داد . ما با اصغر وصالی رفیق بودیم. اما در مراحل سخت گزینش اول انقلاب رد شدیم . توی مراسم ختم شهید وصالی بود که را دیدم . از او خیلی خوشم آمد وسلام کردم. ابراهیم که تا حدودی مرا می شناخت ، جواب سلام را داد وپرسید : چه می کنی ؟ گفتم گزینش سخت دانشگاه تربیت معلم مرا رد کرده! از فردا صبح به دنبال کار من افتاد . قبلا مدتی با گزینش آموزش و پرورش همکاری داشت . به خاطر سختگیری بیش از حد گزینش اول انقلاب از آنها جدا شده بود . خلاصه اینکه ما امروز ، به برکت زحمات وپیگیری این شهید بزرگوار معلم هستیم. 👉 @mtnsr2 🍂🍃🍂🍃🍂🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂