𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
سہ دقیقہ در قیامت 🌱'
قـ🍉ـاچ کتـٰاب ؛
دکتر جراح ، ماسک روۍ صورتش را درآورد و بہ اعضاۍ تیم جراحـے گفت : مریض از دست رفت. دیگہ فایده نداره . بعد گفت : خستہ نباشید . شما تلاشِ خودتون رو کردین ، اما بیمار نتونست تحمل کنہ . یکـے دیگہ از پزشکها گفت : دستگاه شوک رو بیارین نگاهـے بہ دستگاهها و مانیتور اتاق عمل کردم . همہ از حرکت ایستاده بودند . عجیب بود کہ دکتر جراحِ من ، پشت به من قرار داشت ، اما من مۍتوانستم صورتش را ببینم !حتـے مۍفهمیدم کہ در فکرش چہ مےگذرد .
همان لحظه نگاهم بہ بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت درب اتاق را میدیدم . برادرم با یک تسبیح بہ دست ، نشستہ بود کنار درب اتاق عمل و ذکر مـےگفت . خوب به یاد دارم کہ چہ ذکرۍ مـےگفت. اما از آن عجیبتر اینکہ ذهن او را میتوانستم بخوانم .
-کتابِ 3 دقیقہ در قیامت
محتاجیم بیایۍ و آنقدر بمانـے کھ یادمان برود این زندگـے بعد از شما چہ کرد با ما . . .
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
نائب الزیاره شما عزیزان کنار شھید گمنام :)
تڪ تڪ تان پَر گشودید و رفتید ؛ رفتید و هیچ نام و نشانـے از شما برجا نماند . از شما در تاریخ بہ اسم کبوترهاۍ عاشق یاد مۍشود کہ آشیانہ شان را رها کردند تا بہ جنگ سختۍها و بہ جنگ ناجوانمردۍها بروند . شما کبوترانـے هستید کہ بال هایتان زیر حجم این ناجوانمردۍها شکست و از بین رفت اما همچنان ادامه دادید . اکنون کہ هیچ نامـے از شما بر جا نمانده . شما را همان کبوتران عشقــ🕊♥️ـے مۍنامند کہ رسم عاشقـے را خوب بہ ما آموختند . شھدای گمنام ، شھادت گواراۍ وجودتان.
Amir Teymoori - Ye Pelak (128).mp3
3.41M
عشق یعنی "یه پلاک" ،
که بیرون زده از دل خاک . .