پرونده رو کہ نگاه میکنن ؛ میگہ
اِیوای بر من اِیکاش با فلانی
رفاقت نمیکردم . چون در زمانی
کہ من هدایت پیدا کرده بودم
اون من رو بہ گمراهی کشوند.
• سورۀ فرقان آیهی 59
خاك کربلا چہ بھتآور بود ؛ از سویـی
انگار وسط بھشت نشستہای و از سوی
دیگر ، انگار کوھِ غم روی دوشهایت
سنگینی میکند .
اما شنیدھ بودم نجف طور دیگری
است ؛ سبک و آرام ، انگار در خانۂ
پدریات نشسته و در خنکای نسیم
مُحبت آرام میشوی .
• کتابِ کھکشان نیستی
- بہقلم ؛ محمدهادی اصفهانی
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
کتـٰاب را بھِ سینه فشردم ؛ و کتاب با تمام سردۍ جلدش مَرا گرم کرد .
دنیا همہ هیچ و اهل دنیـٰا همہ هیچ
ای هیچ براۍ هیچ بر هیچ ، مَپیچ
دانی کہ پس از عمر چه ماند باقی؟!
عشق است و محبت است و باقی همہ هیچ .
کتاب برایم دنیای ِ تازھای است ؛
حرفها و کارهای تازه .
جوری جذب نوشتههایش میشوم که
اگر بیخ گوشم توپ بترکانند ، حالیام
نمیشود.
همانند آدم تشنهای که بہ آب رسیده
باشد ، هر جمله برایم یک جرعه آب
گوارا است ؛ آب خنک ، صاف و زلال
که بھ من جـآن میدهد.
حسین آینھی تمام نمایِ خداوند است و
من همۂ عمر تاکنون کوشیدهام که آینه
حسین بشوم.
از خودم هیچ نداشته باشم، هیچ نباشم.
از خودَم خالی شوم و سرشار از حسین.
از خودم تُھی و لبریز از حسین ، فدایی
حسین شوم.
فنا در حسین شوم و آنچنان شوم کهـ
در آینہ نیز جز تصویر حسین نبینَم .
♥️ ــ سقایِ آب و ادب
ــ سید مهدی شجاعـۍ