هدایت شده از رو نوشت های « یک مامانِ معمولی »
#الیالکاظمین
فاصله ی بغداد تا کاظمین کوتاه است
باید این مسیر را با وانت میرفتیم
مردها فرستادنمان داخل ماشین ، ما خانم ها را ...
خنکی مطبوع کولر فضا را گرفته
آفتاب داغ از صورت و فرق سرمان فاصله دارد
اما
یادم می رود سمت مطالب کتاب حسین از زبان حسین ، فصل آخر ، از زبان حضرت زینب حال اسراء را می گوید که وقتی رسیدند شام صورت هایشان سوخته بود از آفتاب داغ عِراق
و بر مرکب های بی جهاز بدون محارم سوار بودند...
انگار باید خانم باشی و قدم قدم در این راه روضه ها را زندگی کنی....
#سفرنامه
#اربعین
#مشایه
https://eitaa.com/mamanemamooli