eitaa logo
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
4.5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
38 ویدیو
6 فایل
-بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم🤍. و قسم بھ کتـٰاب‌هاۍ خاک خورده کھ کتـٰاب رنگ میبخشد بھِ افکارِ تاریکِ ذهن‌ها ˘˘🎨' - تو بگو من گوش بدم 💌. @answerrr صندوقچہ‌ۍ اسرارِ مکتوب شده🧚🏻‍♀️!
مشاهده در ایتا
دانلود
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
.🤍🍓.
. . من فکر می‌کنم ما باید فقط کتاب‌هایی بخوانیم کھ زخمی‌مان کند ؛ اگر کتابی که می‌خوانیم ما را با ضربه‌ای محکم از خواب بی‌خبری بیدار نکند ، در اصل چرا آن را خوانده‌ایم ؟! کتاب باید مانند تبری، یخ درون ما را بشکند 🧊'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من افتخار دارم ؛ بہ عاشقـے کہ بـے بھانہ مینویسہ ❲ ایـران🇮🇷 ❳
رفیق خوب، رزق است؛ نور است :)
•• ‹ و ما را نتوان شکست آسان . .🪐💛' ›
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
•• ‹ و ما را نتوان شکست آسان . .🪐💛' ›
•`🌿 رنگ ها را ؛ تو به جهان بخشیده‌ای اگر نبودی تو .. بی گمان سیاه و سفید می‌ماند این جهان ...🌱'🔓.
پاییز ، تلخُ و قشنگہ ، مثلِ غربتِ خاطراتِ خونه‌ی پدربزرگ . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❲ یـٰادت باشد♥️'. ❳
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
❲ یـٰادت باشد♥️'. ❳
. . کتابِ「 یادت باشد♥️ 」 عاشقانہ‌ترین کتابِ شھداۍ مدافع حرم براۍ شھید پـٰاییزے دفاع از حریم عقیلہ‌ۍ عقلا زینب‌ِکبرے است کہ در پاییزِ سال 89 بہ کربلا رفت ، در پاییزِ سال 91 عقد کرد ، در پاییزِ سال 92 ازدواج کرد و نهایتاً در پاییزِ سال 94 بھ شھـادت رسید :)🍁' طراحـے جذاب جلد این کتاب گویای همین غربتِ همسرانہ از جنس پاییز است که کتابِ「 یادت باشد♥️ 」 را بیش ازهر چیزی بہ کتابـے سراسر ؏شق و محبت و دلدادگـے بدل کرده است ، عشقـے کہ شاید در زندگـےِ زمینـے بہ جدایـے رسیده باشد ، اما این تعلق خاطرها هیچ‌گاه کھنه نمےشود . کتابـے کہ مےشود ساعت ها با آن خندید و روزها با آن اشک ریخت. کتاب را که ورق میزنـے انگار برایت همہ‌ۍ شھدا تصویر مـے‌شوند و تازه میفهمـے آنھایـے کہ فدایـےِ زینب شدند ، چقدر شبیہِ هم هستند . فرقی نمیکند اسمشان چہ باشد ! محسن حججی ، مصطفـے صدرزاده ، مھدی نوروزی ، حمید سیاهکالے و ... اینھا همگـے ❲ یادشان بود ❳ تا ما ❲ یادمان باشد ❳ راه از آسمان می گذرد ☁️🤍"
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
. . 「 تیکہ کتـٰاب 🌙💛 」 دستم را گرفت و با صداۍ لرزان پر از حزن و دلتنگـے در حالے کہ اشکھایم را پاک میکرد ، گفت : فرزانہ دلم رو لرزوندی ولـے ایمـٰانمو نمیتونـے بلرزونـے . تا این جملہ رو گفت تکونـے خوردم ، با خودم گفتم : چیکار داری میکنـے فرزانہ؟ تو کہ نمـےخواستی از زن هاۍ نفرین شده‌ۍ روزگار باشـے ، پس چرا حالا داری دل همسرت رو مـے لرزونـے ؟! -کتـٰابِ یادت باشد .
. . شھیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیوفتیم قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم بہ خاک افتادند تا ما بہ خاک نیوفتیم 4 آذر سالروزِ شھید مدافع حرم حمیدِ سیاهکالـے مرادی 🖤"
یادت باشد با چشمـے گریان دیدم کہ جـٰانم میرود . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بہ راستـے اگر کتابھا نبودند ، چہ بہ روز ما مـے آمد 📗💚؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . یا زیاد بخوانید یا اصلا نخوانید !' کسانـے کہ چند کتاب محدود خوانده‌اند بہ متوهم‌ترین و خطرناک‌ترین انسانھا‌ تبدیل مـےشوند ، زیرا تعصب شدیدی روۍ دانش اندکشان پیدا مـےکنند ✨.
✿- براۍ من کہ پُرم از فراقِ قصہ نگو اگر کتاب تو باشـے کتابخانهـ منم✨"
میلاد حضرتِ زینب(س)مبـٰارڪ💜'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه‌خاتون🌙✨
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
ماه‌خاتون🌙✨
داستان از جایـے شروع شد کہ شاهزاده‌ۍ قصر امیرخسرو بہ بستر بیمارۍ افتاد و طبیبـے رافضے براۍ مداواۍ ماه‌خاتون بر بالینش حاضر شد. اینجا بود کہ قلب ماه‌خاتون نور ایمان را دید؛ حالا شیخ رافضے بہ جرم شیعہ بودن پاۍ چوبہ‌ۍ دار است و ماه‌خاتون تشنہ‌ۍ شنیدن از حقیقت ایمان، تا در ؏شق بسوزد‌. در سلول، ماه خاتون، نشستہ برابر شیخ رافضے و مےگوید: -برایم از حقیقت ایمان بگو؛ شیخ رافضے سرۍ تکان مےدهد و مےگوید: -حقیقت ایمان علےبن‌ابـے‌طالب(؏) است. ماه‌خاتون مےگوید: -نمےدانم چرا با بُردن نام او، چیزۍ درون سینہ‌ام پر مےکشد! گویا درونم شوق ناشناس و غریبیـےست برای شناختن علے‌بن‌ابـے‌طالب! روایت کن! -نویسندھ ❲ مجید پورولے کلشترۍ ❳!
اگر خواستـے چیزی را پنھان کنـے ، آن را لاےِ یڪ کتـٰاب بگذار ! این ملت ، کتـٰاب نمـےخوانند .
. . 「 تیکہ کتـٰاب 🤎 」 یک شب نزدیکـےهاۍ اذانِ صبح خواب دیدم کہ حمید گفت : خانوم خیلـے دلم برات تنگ شده پاشو بیا مزار . معمولاً عصر‌ها بہ سر مزارش می‌رفتم ، ولـے آن روز صبح از خواب کہ بیدار شدم راهـے گلزار شدم ، همین کہ نشستم و گلھا را روۍ سنگِ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریهـ من را بغل کرد ، هق‌هقِ گریه‌هایش امان نمیداد حرفـے بزند ، کمـے کہ آرام شد گفت: عکس شھیدتون رو توۍ خیابون دیدم بہ شهید گفتم من شنیدم شما‌ها براۍ پول رفتید ، حق نیستید . باهات یہ‌قراری میزارم ، فردا صبح میام سر مزارت ، اگر همسرت رو دیدم می‌فھمم من اشتباه‌ کردم ، تو اگه بہ حق باشـے از خودت بہ من یہ نشونہ میدے . -کتـٰابِ یادت باشد🫀'
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . کاش میشد حالِ خوب را ، لبخند زیبا را ، بعضـے دوست داشتن ها را ، خشک کرد ، لاۍ کتـٰاب گذاشت و نگھشان داشت🥤.