هدایت شده از 🇵🇸 . آماج .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہجهت ِ بازنشر توسط شما . 🇮🇷
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
.🤍🍓.
. .
من فکر میکنم ما باید فقط کتابهایی بخوانیم کھ زخمیمان کند ؛ اگر کتابی که میخوانیم ما را با ضربهای محکم از خواب بیخبری بیدار نکند ، در اصل چرا آن را خواندهایم ؟!
کتاب باید مانند تبری، یخ درون ما را بشکند 🧊'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من افتخار دارم ؛
بہ عاشقـے کہ بـے بھانہ
مینویسہ ❲ ایـران🇮🇷 ❳
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
•• ‹ و ما را نتوان شکست آسان . .🪐💛' ›
•`🌿
رنگ ها را ؛ تو به جهان بخشیدهای
اگر نبودی تو ..
بی گمان سیاه و سفید میماند
این جهان ...🌱'🔓.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاانم، تنها تیم ِ شیعهٔ جهان ♥️
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
❲ یـٰادت باشد♥️'. ❳
. .
کتابِ「 یادت باشد♥️ 」
عاشقانہترین کتابِ شھداۍ مدافع حرم براۍ
شھید پـٰاییزے دفاع از حریم عقیلہۍ عقلا
زینبِکبرے است کہ در پاییزِ سال 89 بہ کربلا
رفت ، در پاییزِ سال 91 عقد کرد ، در پاییزِ سال 92 ازدواج کرد و نهایتاً در پاییزِ سال 94 بھ شھـادت رسید :)🍁' طراحـے جذاب جلد این کتاب گویای همین غربتِ همسرانہ از جنس پاییز است که کتابِ「 یادت باشد♥️ 」 را بیش ازهر چیزی بہ کتابـے سراسر ؏شق و محبت و دلدادگـے بدل کرده است ، عشقـے کہ شاید در زندگـےِ زمینـے بہ جدایـے رسیده باشد ، اما این تعلق خاطرها هیچگاه کھنه نمےشود .
کتابـے کہ مےشود ساعت ها با آن خندید و روزها با آن اشک ریخت. کتاب را که ورق میزنـے انگار برایت همہۍ شھدا تصویر مـےشوند و تازه میفهمـے آنھایـے کہ فدایـےِ زینب شدند ، چقدر شبیہِ هم هستند . فرقی نمیکند اسمشان چہ باشد ! محسن حججی ، مصطفـے صدرزاده ، مھدی نوروزی ، حمید سیاهکالے و ... اینھا همگـے ❲ یادشان بود ❳ تا ما ❲ یادمان باشد ❳ راه از آسمان می گذرد ☁️🤍"
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
. .
「 تیکہ کتـٰاب 🌙💛 」
دستم را گرفت و با صداۍ لرزان پر از حزن و
دلتنگـے در حالے کہ اشکھایم را پاک میکرد ،
گفت : فرزانہ دلم رو لرزوندی ولـے ایمـٰانمو
نمیتونـے بلرزونـے . تا این جملہ رو گفت
تکونـے خوردم ، با خودم گفتم : چیکار داری
میکنـے فرزانہ؟ تو کہ نمـےخواستی از زن هاۍ
نفرین شدهۍ روزگار باشـے ، پس چرا حالا داری
دل همسرت رو مـے لرزونـے ؟!
-کتـٰابِ یادت باشد .
. .
شھیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیوفتیم قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم بہ خاک افتادند تا ما بہ خاک نیوفتیم
4 آذر سالروزِ شھید مدافع حرم
حمیدِ سیاهکالـے مرادی 🖤"
هدایت شده از 🇵🇸 . آماج .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هَمچو یك کوه ، همگۍ پشت ِ
هَمیم .. 🤍
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
ماهخاتون🌙✨
داستان از جایـے شروع شد کہ شاهزادهۍ قصر امیرخسرو بہ بستر بیمارۍ افتاد و طبیبـے رافضے براۍ مداواۍ ماهخاتون بر بالینش حاضر شد. اینجا بود کہ قلب ماهخاتون نور ایمان را دید؛ حالا شیخ رافضے بہ جرم شیعہ بودن پاۍ چوبہۍ دار است و ماهخاتون تشنہۍ شنیدن از حقیقت ایمان، تا در ؏شق بسوزد.
در سلول، ماه خاتون، نشستہ برابر شیخ رافضے و مےگوید:
-برایم از حقیقت ایمان بگو؛
شیخ رافضے سرۍ تکان مےدهد و مےگوید:
-حقیقت ایمان علےبنابـےطالب(؏) است.
ماهخاتون مےگوید:
-نمےدانم چرا با بُردن نام او، چیزۍ درون سینہام پر مےکشد! گویا درونم شوق ناشناس و غریبیـےست برای شناختن علےبنابـےطالب!
روایت کن!
-نویسندھ ❲ مجید پورولے کلشترۍ ❳!
اگر خواستـے چیزی را پنھان کنـے ،
آن را لاےِ یڪ کتـٰاب بگذار !
این ملت ، کتـٰاب نمـےخوانند .
#تبـٰاهیـٰات
. .
「 تیکہ کتـٰاب 🤎 」
یک شب نزدیکـےهاۍ اذانِ صبح خواب دیدم کہ حمید گفت : خانوم خیلـے دلم برات تنگ شده پاشو بیا مزار . معمولاً عصرها بہ سر مزارش میرفتم ، ولـے آن روز صبح از خواب کہ بیدار شدم راهـے گلزار شدم ، همین کہ نشستم و گلھا را روۍ سنگِ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریهـ من را بغل کرد ، هقهقِ گریههایش امان نمیداد حرفـے بزند ، کمـے کہ آرام شد گفت: عکس شھیدتون رو توۍ خیابون دیدم بہ شهید گفتم من شنیدم شماها براۍ پول رفتید ، حق نیستید . باهات یہقراری میزارم ، فردا صبح میام سر مزارت ، اگر همسرت رو دیدم میفھمم من اشتباه کردم ، تو اگه بہ حق باشـے از خودت بہ من
یہ نشونہ میدے .
-کتـٰابِ یادت باشد🫀'
. .
کاش میشد حالِ خوب را ، لبخند زیبا را ،
بعضـے دوست داشتن ها را ، خشک کرد ،
لاۍ کتـٰاب گذاشت و نگھشان داشت🥤.