eitaa logo
مکتب مهدویت
130 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
112 فایل
کانال رسمی مکتب مهدویت #اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷 -کانال مکتب مهدویت https://eitaa.com/joinchat/3864264736C9e8aa06fe8 گروه مکتب مهدویت https://eitaa.com/joinchat/681443688Ccb3c3105ff #لبیک_یا_خامنه_ای #رهسپاریم_با_ولایت_تا_شهادت کپی ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
_زمان _واسطه _بین ومخلوق است.....! _زمانم❤️ عجل الولیک الفرج🌿🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پایین آوردن پرچم آمریکا و بالا بردن پرچم فلسطین در واشنگتن دی سی همزمان با سخنرانی نتانیاهو جنایتکار در کنگره آمریکا ثانیه 46 یک نفر میگه: لبیک یا حسین...
چیزی نی فقط یه گوشششه! ....☺️😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جان‌گیر! 👀 رژیم صهیونیستی به کجاها حمله می‌کنه؟ 😠 جنایتکارانی که می‌خوان همه فلسطین رو بکشن...
۳ حکم جدید جناب باف، برای غلامرضا تاجگردون... محمد باقر قالی باف با صدور احکامی غلام رضا تاج گردون رئيس كميسيون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس را برای عضویت در هیأت عالی نظارت بر منابع نفتی، عضویت در شورای گفتگوی دولت و بخش خصوصی و ناظر در هیأت امنای حساب ملی پیشرفت و عدالت انتخاب نمود.. خدا رو شاکریم که چشممان را نسبت به برخی حقایق باز کرد.. جهش ایران طرفداران آقای قالی باف نظری ندارند؟؟؟ آقای تاجگردون رو هم که می‌شناسید ان شاءالله اونوقت این بنده خدا اعتبار نامش تومجلس قبل رد شد. چی فکر میکنه کاپیتان قالی باف با خودش. هر دم از این باغ بری میرسد
حاجتت را از امام زمانت بخواه! گوشه ی زندان افتاده بود، به چه جرمی؟ به جرم باور به ولایت اهل بیت علیهم السلام مدت زیادی بود که در زندان بود، دیگر طاقتش تمام شده بود از حال بدش به امام زمانش شکایت کرد؛ مولای من دیگر طاقت این زندان و این غل و زنجیر را ندارم! پاسخ آمد: همین امروز از زندان آزاد می‌شوی و نماز ظهرت را در منزلت می خوانی! باورش نمی شد که به این سادگی رهایش کنند، پیش از ظهر نامش را صدا زدند: ابوهاشم جعفری! تو آزادی در عین ناباوری و با خوشحالی تمام راهی منزلش شد نماز ظهرش را همانگونه که امامش فرموده بود در منزلش خواند. نماز که تمام شد در خانه دوری زد، دید هیچ برای خوردن ندارد، مدتی در زندان بوده و اکنون خانه اش مانند کف دست خالی است! در دل با خود گفت ای کاش وضعیت سخت و دشوارم را برای امامم بنویسم، اما... اما خجالت کشید شاید با خود گفت چقدر باید به امامم زحمت بدهم، قلم را روی کاغذ گذاشت و نامه را ننوشت. ناگاه دید پیکی از طرف امام آمده؛ کیسه ای برای او آورده که صد دینار طلا در آن هست و همچنین همراه کیسه طلا، نامه ای از امام، اشک در چشمانش حلقه زده بود، قطرات اشک را پاک کرد تا متن نامه ی امام را بهتر ببیند: "ابوهاشم! هر گاه خواسته ای داشتی، از ما خجالت نکش، نکند هیبت و بلندی مقام امام مانع از درخواستت شود، حاجتت را از ما بخواه، با یاری خدا آنچه دلخواه توست اتفاق خواهد افتاد!" ...إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلاَ تَسْتَحْيِ وَ لاَ تَحْتَشِمْ وَ اُطْلُبْهَا فَإِنَّكَ تَرَى مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ کافي ج ۱، ص ۵۰۸