#داستانک
#ماه_من🌙
عجیب ترین معلم دنیا بود...
امتحاناتی هر هفته میگرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح میکرد.
آن هم نه در کلاس،درخانه
#دور_از_چشم_همه👀
اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم. نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان،هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را #نادیده_بگیرم و به خودم بیست بدهم.
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه ۲۰ شدهاند به جز #من‼️
به جز من که ازخودم غلط گرفته بودم
من نمی خواستم اشتباهاتم رانادیده بگیرم و خودم رافریب بدهم.
بعد از هرامتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم.
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد،معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت.
چهرهی هم کلاسیهایم دیدنی بود🔎
آن ها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح میکنند.
اما این بارفرق داشت...
این بار قرار بود #حقیقت مشخص شود.
فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط #من_بیست_شدم چون بر خلاف دیگران...
از خودم غلط میگرفتم؛
از اشتباهاتم چشم پوشی نمیکردم
و خودم را فریب نمیدادم.
@mymoon_family
عجیب ترین معلم دنیا بود...
امتحاناتی هر هفته میگرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح میکرد.
آن هم نه در کلاس،درخانه
#دور_از_چشم_همه👀
اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم. نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان،هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را #نادیده_بگیرم و به خودم بیست بدهم.
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه ۲۰ شدهاند به جز #من‼️
به جز من که ازخودم غلط گرفته بودم
من نمی خواستم اشتباهاتم رانادیده بگیرم و خودم رافریب بدهم.
بعد از هرامتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم.
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد،معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت.
چهرهی هم کلاسیهایم دیدنی بود🔎
آن ها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح میکنند.
اما این بارفرق داشت...
این بار قرار بود #حقیقت مشخص شود.
فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط #من_بیست_شدم چون بر خلاف دیگران...
از خودم غلط میگرفتم؛
از اشتباهاتم چشم پوشی نمیکردم
و خودم را فریب نمیدادم.
#داستانک
#ماه_من🌙
@mymoon_family