هدایت شده از تبلیغات آنلاین
سرنوشت پر از #هیجان مادربزرگ اعضا❤️🩹
با قلبی شکسته💔 و چشمانی پر از اشک، به اجبار از عشقم #یوسف جدا شدم😭. صدای ضربان قلبم در گوشهایم میپیچید و هر لحظه که به سفره #عقد نزدیکتر میشدم، احساس میکردم که دنیا بر سرم #خراب میشود. نشستم پای سفره عقد و با دستانی لرزان، شدم همسر #امیربهادرخان😔، مردی که هیچگاه #نمیتوانستم او را دوست داشته باشم...❌
❌براساس سرگذشت(گلچهره)واقعی😨 👇👇😰😰
https://eitaa.com/joinchat/683474953Cd141688fae