eitaa logo
نَبـ෴ـض‌ِعشـقـდ➴
5.2هزار دنبال‌کننده
633 عکس
207 ویدیو
5 فایل
❤∞|بسم الله الرحمن الرحیم|∞❤ رمان:ساقدوش اجاره ای #نویسنده_مریم‌طاهری ممنون که هستین🥰 🔴هرگونه کپی برداری از رمان حرام می‌باشد و پیگرد قانونی و الهی دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
نَبـ෴ـض‌ِعشـقـდ➴
#رمان_ساقدوش_اجاره‌ای #part533 🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻 #خاص_ترین_رمان😍✌️🏻 آنقدر ریزه میزه بود که دلم میخواست
🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻 😍✌️🏻 وقتی به پارکینگ ساختمون رسیدم،متوجه نگاه سنگین کسی شدم رد نگاه و نامحسوس گرفتم که دیدم پویا همون دوست قدیمی آیه پشت ساختمون قاییم شده و داره مارو میپاد... تعجب کردم... یعنی چی؟... من بعد فروختن خونمون رفتم اون ویلا رو گرفتم تا با آیه خوش بگذرونیم و همه چیو فراموش کنیم از اول باهم شروع کنیم... اما بعد اون اتفاق دلم راضی نشد ببرمش اونجا دوباره یه خونه خریدم تا بعدن باهم دیگه بریم یه جای بهتری رو بخریم... اما کسی جز خودم خبر نداشت... این ولگرد اینجا چی میخواست... ماشین و بردم تو پارکینگ و رو به آیه گفتم: _چند دقیقه اینجا بمون با نگهبان ساختمون کار دارم میام باشه؟ -باشه... چشمکی بهش زدم و از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت و مردک... وقتی متوجه حضور من شد خواست فرار کنه با دو قدم بلند چسبیدم بهش و یقه شو گرفتم و از بین دندون های کلیک شدم غریدم... _اینجا چه غلطی میکنی بی همه چیز... 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🌱
نَبـ෴ـض‌ِعشـقـდ➴
#رمان_ساقدوش_اجاره‌ای #part534 🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻 #خاص_ترین_رمان😍✌️🏻 وقتی به پارکینگ ساختمون رسیدم،متوج
🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻 😍✌️🏻 اول حالت گنگ و گیج بهم زل زد و بعد پوزخندی تحویلم داد که طاقت نیاوردم و مشت محکمی تو دهنش کوبیدم... دوباره پوزخند زد و گفت: -میبینم که آیه خانوم خوب کارشو انجام داده... حاجی که تا حالا آزارش به یه مورچه نرسیده الان بزن بهادر شده... نکنه واقعا عاشق آیه ای ؟ که اگه اینجوریه فکر نمیکنی جای بچته؟ خواستم دوباره بکوبم تو دهنش که پشیمون شدم و یقه اش و رها کردم و پرتش کردم اون طرف که باعث شد محکم بخوره به دیوار... _مرتیکه سگ هرکی هستی دیگه نبینمت اینجا و دور و بر آیه و زندگی من... برو همون سگ دونی که رئیست اونجاست... -چیه هوا برت داشته؟ _همون آیه خانومت اگه زنده است بخاطر منه وگرنه الان ۱۰روز بود کفن کردن بودیش... هه درد داره عشق تو با دستای خودت کفن کنی نه؟... دوباره رفتم سمتش تو یک ثانتیش وایستادم و گفتم: _تا جایی من می‌دونم خیرت به کسی نمی‌رسه اگه تو این یه مورد هم کمک کردی آیه بره بیمارستان بدون خودت مثل سگ ترسیدی که بیوفتی هولوف دونی... چون یادت نشده که با آیه چه رفتارهایی داشتی دیگه؟... 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🌱