eitaa logo
نَبـ෴ـض‌ِعشـقـდ➴
5.2هزار دنبال‌کننده
633 عکس
207 ویدیو
5 فایل
❤∞|بسم الله الرحمن الرحیم|∞❤ رمان:ساقدوش اجاره ای #نویسنده_مریم‌طاهری ممنون که هستین🥰 🔴هرگونه کپی برداری از رمان حرام می‌باشد و پیگرد قانونی و الهی دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
نَبـ෴ـض‌ِعشـقـდ➴
#رمان_ساقدوش_اجاره‌ای #part549 🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻 #خاص_ترین_رمان😍✌️🏻 چند ساعتی طول کشید تا کیان برگرده
🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻 😍✌️🏻 چند دقیقه ای توی سکوت گذشت و هر دو در سکوت داشتیم قهوه می‌خوردیم... خواستم فنجونا رو ببرم بشورم تا لک نشدن اما کیان قبل اینکه من بخوام حرکتی بکنم برشون داشت شستشون... بعد یه پیاله آجیل آورد با یه پیش دستی و نشست دوباره کنارم و تلوزیون و روشن کرد از این همه ریلکسیش حرصم در اومدو... نفسم و با حرص بیرون فرستادم و خواستم بلند بشم که قبلش مچ‌دستم و گرفت گفت: _برو حاظر شو بریم بیرون... نمی‌دونم چم بود کلا امشب ساز مخالف بودم... برگشتم نگاهش کردم و گفتم: _حوصله ندارم...میرم استراحت کنم... وقتی دید بلند شدم و دستم هنوز اسیر انگشتاشه،دستمو ول کرد و بیشتر رو کاناپه لم داد... منم با اعصابی خراب رفتم تو اتاق و در و محکم بهم کوبیدم... خودم و رو تخت پرت کردم که یهو جای بخیه هام کش اومد و درد گرفت... آخ خفه ای گفتم و شروع کردم به بد و بیرا گفتن به کیان... پسره ایکبیری نفهم.... چرا نمی‌فهمی دلم تو چهار دیواری گرفته... چرا نمی‌فهمی وقتی میگم نه یعنی اره... چرا نمی‌فهمی باید ناز کش باشی... یهو با صدای کیان تو اتاق صد متر پریدم تو هوا.... _چون نفهمم عزیزم... 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🌱