سلام به همگی عزیزان دوستان برق ما از صبح قطع شده گوشی منم با دو درصد شارژ تا دقایقی دیگه خاموش میشه😅 اگر پیام دادید یا تماس گرفتید پاسخگو نبودم ازین جهت هست ✋ گفتم اطلاع بدم به همگی

بعد سه ساعت برق وصل شد البته اگر همچنان قطع میموند من دوتا لیسانس و یه دکترا هم میگرفتم😅😂 انقد توی این فاصله فعالیت مفید داشتم عدم دسترسی به کامپیوتر و موبایل و اینترنت باعث شد بعد از مدتها برم سراغ زوایای فراموش شده خونه😞😞 خلاصه در هرچیزی خیری هست ، به یقین .... الانم نشستم منتظر دخترِ گلِ امروز که اژ تهران اومده 😍

میتونم بگم عکسی ننداختیم ، نتونستیم یعنی ... نشد دوساعتو و خردی هم مشغول بودیم 🙃 ولی انگشتاش ازین زاویه خوب بود 😅

دکورامونم انصافا خوشگل بود ....

وضعیت امروز ما 😅 مامانش پیام داده از لحظه ای که زدیم بیرون بیهوش شده .... پیش ما که بیدار بود ؛ ما چرت میزدیم 😜

از مورخ امروز تا پایان فصل بهار از تمام نوزادان دختر این دکور عکاسی خواهد شد ! نظرسنجی هم براش نداریم اجباریه 🤨 خیلی اخه رنگاش خوبن 😋

حقیقتش دلنوشته ای هست که میخوام براتون بذارمش ... خیلی ابراز محبت بمن کردید هروقت سرتون رو با متنای طولانی درد اوردم ! من نوشتن رو دوست دارم با دلم مینویسم و نوشته هام واقعی هستن این یکی نوشته بیشتر از همه برای پدرمه شاید اواخر سی و یکسالگی کمی دیر باشه برای گفتن اما بهرحال بهتر ازینه که هیچوقت حرفام رو نزده باشم ....

طولانیِ اما خوندنی .... . سال دوم یا سوم دبستان بودم ، دقیق یادم نیست توی پیک نوروز یه کاردستی کاغذی بود که باید درست میکردیم ، یه سگ کاغذی کروی شکل با گوش و خال و همه متعلقاتش ! به کل فراموشش کرده بود تا شبِ چهاردهم که دیدم این یکی جا مونده ، به پهنای صورتم اشک میریختم که بدون کاردستی چجوری برم مدرسه ؟ که بابا گفت برو بخواب ، من درستش میکنم ... رفتم اما با دلِ نگران رفتم ... مگر بابا چقدر بلد بود کاردستی درست کنه؟!؟ صبح مثل فنر پریدم توی هال و دیدم اون سگِ زشت توی پِیک در زیباترین و سه بعدی ترین حالتش نشسته کنار کیفم ، لطفا کروی ترین شکلی که میشه با کاغذ درست کرد رو تصور کنین ... یه سگِ کامل رو تصور کنین ، من اون لحظه داشتمش ! اونروز جوری سرمو بالا گرفته بودم که گفتنی نیست , قشنگترین کاردستی کلاس مال من بود ، معلم تا دیدش گفت « نمیخوای که بگی اینو خودت درست کردی؟» و نمیخواستم بگم !!!! چرا باید میگفتم ؟! وقتی میتونستم بگم پدرِ من برای ساختن کاردستی پِیکِ نوروز بچه چهارمش در سن سی و شش ، هفت سالگی چند ساعت از شب رو بیدار مونده ؟ اصلا من رفته بودم تا در یک شوآفِ پر شکوه داشتن همچین پدری رو توی چشم عالم بکنم ! و حقیقتا اینکارو کردم داشتن همچین بابایی برای شما رویایی نیست؟ شاید خود بابا هم ندونه اما با اون کاردستی چیزی در وجود من شکل گرفت که هرگز تغییر نکرد ... توجه فوق العاده پدرم به یه خواسته خیلی معمولی که دیگران اصلا متوجهش نبودن ! ساختن یه کاردستی با اون کیفیت یعنی مردی که امروز چندساعت خوابش رو برای یه وسیله کاغذی بذاره بعدها که مشکلات جدی میشن برات چه کار که نخواهد کرد ملیحه ! اونروز روز ، تا خود امروز .... میدونم اگر کمک بخوام بابام میاد و هرچی توی مشتش داره برام رو میکنه ، قلبم به وجودش گرمه . امشب دیدم توی گروه کلاسی محمد نوشته کاردستی حروف الفبایی که از اول سال درست کردید و الان کامل شده رو فردا بیارید ، تشویق بشید ، جایزه بگیرید .... اما ما کاردستی درست نکردیم ، من تمام این چندماه اصلا وقت نداشتم دنبال این چیزا باشم ، محمدم سواد خوندن گروه رو نداره اما فردا قراره بره توی اون کلاس و نباید دستِ خالی بره ! من دخترِ همون پدرم ، میخوام باشم !!!! این کاردستی صدِ من نیست اما ساختنش توی امروزی که از صبح مشغول نظافت خونه بودم ، بعدش عکاسی داشتم ، بعدش بچه هارو بردم کلاس و ... صدِ منه ! من میخوام بچه هام روی من حساب باز کنن و این حساب با پول خرج کردن باز نمیشه ، با خرج کردنِ خودمون باز میشه .... بیاید سعی کنیم رویایی باشیم ! بچه هامون بهش نیاز دارن .... #دلنوشته #پدر

همه خوابیدن اما بهرحال فردا محمدم مثل همه بچه ها حروف الفبای تخم مرغی داره که ببره ! حتی اگر کل این ماجرا یادش نمونه مهم نیست ، شک ندارم احساسی در وجودش شکل خواهد گرفت که هرگز نمیشه پاکش کرد .

سلام به همگی

روزتون بخیر

دوستانی که برای عکاسی فروردین و اردیبهشت اومدید لطفا ، خواهشا ، عاجزا 😅 ...‌ عکساتون رو انتخاب کنین تحویل عکساتون خیلی فاصله میفته ها از ما گفتن اوناییکه انتخاب کردید یکی یکی نوبت کاراتون داره میشه پیام میدم🌹