هم اینکه بر شب ِچشمت غم ِ جهان افتاد
غمِ ندیدنت ای ماه ، بر زبان افتاد
شبیه کاسه ی چینی شکست قامتمان
هم اینکه قلبِ تو گفتند...ناگهان افتاد!
همیشه ماه تر از ماه خنده میکردی
بروی هر ضربانی که بینمان افتاد
کنار خستگی ات آسمان زمین میخورد
پرنده بودی و پرهات از آشیان افتاد
چقدر پنجره ی چشم تو تماشا داشت
به یاد ِقند لبت، آب بر دهان افتاد!
حواس ما به تو جمع و حواس تو پرت است
کنارِ این همه اشکی که تـــوأمان افتاد
تمام عمر کمت را به دوش خواهم برد...
غم نداشتنت نازنین، به جان افتاد!
✍#صفیه_قومنجانی
#غم_نداشتن🖤
#چهارمین_سالگرد💔
@nabzeghalam