بهمن ماهی جان
بودنت
مثل نوشیدن یک استکان چای☕
درمیان سرمای زمستان🌨☃️
دلچسب است
تولدت مبارک🍰🎉🎂🎈🎊❄
💓نبض عشق
💝
❤️
🧡
💛
💚
💙
💜
💖
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
C᭄ @Nabzeshgh💓نبض عشق
♥️
و بعضی وقت ها
دوست_داشتن
حیاتی دیگر است!
زنده نگه داشتن ڪسی درون ات،
حتی با وجود این فاصله های دور
💓نبض عشق
💝
❤️
🧡
💛
💚
💙
💜
💖
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
C᭄ @Nabzeshgh
💓نبض عشق
💝
❤️
🧡
💛
💚
💙
💜
💖
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
C᭄ @Nabzeshgh
Erfan-Tahmasbi-To-320.mp3
8.09M
💓نبض عشق
💝
❤️
🧡
💛
💚
💙
💜
💖
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
C᭄ @Nabzeshgh
حرفبزن،
حرفبزن،سالهاست؛
تشنهییکصحبتطولانیم...
https://harfeto.timefriend.net/17068214197311
میشنوم...
ناشناسِ"از تُ چِ پِنهان"
May 11
هدایت شده از طریق السُّلوک
20.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ثواب آيةالكرسى
استاد عالى 🌹
@labkhandehalaal
از آسمان چیزی بگو با جنگل بارانی ام
من آسمانی می شوم وقتی که تو می خوانی ام
دورت بگردم تا چنین خورشید باش و من زمین
بی چشم تو زندانی یک دوره ی ظلمانی ام
می دیدم از چشمان تو نیروی مغناطیس را
از چیست پس این روزها از پیش خود می رانی ام
آوازه ی گیسوی تو این سو و آن سویم کشید
در کوچه ها آوار شد تعبیر سر گردانی ام
ای عشق سر بر باد ده غرق تمنای توام
سیلی سرازیر تو شد انگیزه ی ویرانی ام
آیینه ایی سرشارم از تصویرهای روشنت
تکثیر شد تصویر تو در سایه ی حیرانی ام
#حسین_اصغری_سوادکوه
#عضوکانال
زیباترین چیز دربارهی عشق،
این است که
نه عقلی دارد و نه خِرَدی
زیباترین چیز دربارهی عشق
این است که
روی آب راه میرود و
غرق نمیشود...!
#نزار_قبانی
بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟
گرمی ثانیه ای خانه شدن را بلدی؟
تو که ویرانه کننده است غمت می دانم
خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟
آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزد
شمع گریان شده، پروانه شدن را بلدی؟
مرغ عشقی شده دل میل پریدن دارد
بال و پر در قدمت لانه شدن را بلدی؟
می نویسم من عاشق فقط از قصّه ی تو
در غزل های من افسانه شدن را بلدی؟
اشک شب های سحر سوخته ام پیش کشت
تلخی گریه ی مردانه شدن را بلدی؟
هر کسی دیده مرا شاعر "مجنون" خوانده
تو بگو "لیلی" "دیوانه" شدن را بلدی؟
این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت
بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟
#علی_نیاکوئی_لنگرودی
چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدی
دل سپردی و برای دگری یار شدی
بعد دل کندنت از من، دلت آرام گرفت؟
خوب شد زندگی ات؟ یا که بدهکار شدی؟
بی تو اینجا خبری نیست به جز غصه و درد
حال خوش بودی و رفتی و دل آزار شدی
بودنت، پنجره ای باز به رویاها بود
ناگهان پنجره را بستی و دیوار شدی
عشق را با طمع منطق خود تاخت زدی
تا نهایت به دلت سخت بدهکار شدی
تو خودت خواستی از قصه ی من پر بکشی
پس نگو کار خدا بوده و ناچار شدی
حسرت یار تو بودن به دلم ماند که ماند
آخرین خواسته ام، قسمت اغیار شدی
من که در حد پرستش به تو دلبسته شدم
من چه کردم که تو اینگونه جفاکار شدی؟
پشت کردی به من ای ناز غزال غزلم
شیر را پس زدی و طعمه ی کفتار شدی
مرگ دل، نقطه ی آغاز فروپاشی هاست
حیف و صد حیف که تو دیر خبردار شدی