eitaa logo
|نفحــ🌱ــهـ |
217 دنبال‌کننده
312 عکس
62 ویدیو
0 فایل
[إن فی ایام دهرکم نفحات]🌱 مــــادر/ مبــلغ/ ارشد تفسیر اجتماعی قرآن گه‌گاهی دست به قلم؛ برای جاری شدن آنچه که شاید نوری باشد بر جان ✍️ تصرف در متن‌ها و نشر بدون منبع فاقد رضایت شرعی و اخلاقی لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17548379678618
مشاهده در ایتا
دانلود
. سرش شکسته ولی عاشقانه میخندد نمانده فاصله ای تا وصال زهرایش♡ . @game_dovomi_ha
هدایت شده از [نفحــــهـ 🌿]
یه جایی از جوشن کبیر هست که ميگه : [یا عماد من لا عماد له...] میدونی چی میخواد بگه؟ میخواد بگه خدایا! من که کسی رو ندارم تو همه کس منی هوامو داشته باش قربونت برم... @nafhe76
[•💚🌿•] ° ...اینک شما و وحشت دنیای بی علی...🥀 ° ° @game_dovomi_ha |
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انالله‌جان‌از‌تن‌زمین‌دارھ‌میرھ...💔 انالله‌حبل‌اللـه‌متـین‌دارھ‌میرھ...🖤 ﴿ع﴾ 🆔 @game_dovomi_ha
رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون ماندنی نیست علی انا الیه راجعون... @game_dovomi_ha
یک جاهایی است که جای‌ما الان، آنجا خالی‌ست💔 •| @game_dovomi_ha
📱 ° احیاء را باید تا طلوع خورشید ادامه داد...⛅️ ° @game_dovomi_ha
••|💚 ° اَلْحَمْدُلِلّٰهِ ، علیٰ عَفِوهِ بَعْدَ قُدرَتِهِ🌱✨ ° @game_dovomi_ha |••
@Maddahionlin1_964301476.mp3
زمان: حجم: 5.06M
سر و پا غرق خطاییم ببخشید آقا بنده ی بی سر و پاییم ببخشید آقا 🆔 @game_dovomi_ha
‏دل من جای علی بود خرابش کردم ... از دلم نام شریف پدرم افتاده @game_dovomi_ha
|نفحــ🌱ــهـ |
همین که دست این سه شیعه ی امیرالمومنین را بگیرم و ببرم وسط مراسم و عشق به پدر امت را در قلب هایشان ب
لباس های مشکی‌شان را یکی یکی از کمد بیرون می‌آورم؛ امسال یک لباس مشکی به جمع شیعه های باباعلی در این خانه اضافه شده؛ لباس دخترکی که حالا سال دومی‌ست که شب های قدر را در کنارم نفس می‌کشد و سال اولی که وارد دنیای لباس های چین چینی دخترانه شده:) لباس هایشان که بیرون می‌آید می‌روم سراغ مفاتیح تا اعمال امشب را یکی یکی از بر کنم؛ با خودم می‌گویم لباس هایشان را بیرون آوردی؛ وسایل سرگرمی‌شان چه؟ می‌روم سراغ کتاب ها و مدادرنگی ها و چندتایی را گلچین می‌کنم برای امشب؛ خب این دفعه دیگر نوبت خودم و اعمال امشب است و آنچه که شیخ عباس در مفاتیحش گفته! خب اگر وسط مراسم گرسنه‌شان شد چه؟ بهتر است چندلقمه ای نان و پنیر و آب و تنقلات برایشان بردارم؛ این کار هم تیک خورد؛ خب اگر دخترک خوابش برد چه؟ پتو و بالشت هم لازم است این هارا هم که بر میدارم خیالم از بابت بچه ها راحت می‌شود؛ نگاهی به آشپزخانه ی منفجر شده می‌کنم و پذیرایی ای که با مدادرنگی های بچه ها پر شده؛ و پاهایی که از خستگی گز گز می‌کند؛ پس مفاتیح و شیخ عباس و اعمال امشب چه می‌شود؟ اصلا چرا در مفاتیح بابی نداریم درباره ی «مادران»؟ مادری که تا سجاده و مفاتیح و چادرنمازش را به راه می‌کند و می‌نشیند پای خلوت با معبودش؛ یکی یکی صدای مامان گفتن ها بلند می‌شود و به نوبت باید رسیدگی کند؛ مادری که جوشن خواندن و اشک هایش را باید میان خنده هایش گم کند تا مبادا با نگاه غمگین جگرگوشه هایش رو به رو شود که ملتمسانه می‌گویند «مامان توروخدا گریه نکن»؛ یا درباره ی مادری که از خستگی کارهای روزمره و بی خوابی شبانه ده بار میان اعمالش چرتی بزند و الهی بـِ... ها را یک در میان و با چشمانی نیمه باز بگوید اصلا بهره ای از این لحظات نورانی هم دارد ؟ اصلا گمان می‌کنم اگر ما مادران با همین اعمال ساده و دست و پا شکسته مان نبودیم و شب های قدر به جای بیدار نگه داشتن جگر گوشه هایمان با هزار وعده و وعید آن هارا می خواباندیم و با فراغت باغ می‌نشستیم پای سجاده‌مان؛ اصلا نه شیخ عباسی در کار بود نه هیچ انسانِ انسان ساز دیگری... با خودم فکر می‌کنم برای فهمیدن اعمال امشب اصلا غمی ندارد که هنوز نتوانسته ام مفاتیح را باز کنم؛ همین که دست این سه شیعه ی امیرالمومنین را بگیرم و ببرم وسط مراسم و عشق به پدر امت را در قلب هایشان بکارم برای دنیا و آخرتم کفایت می‌کند... https://eitaa.com/joinchat/100270188C03bc1e0117