ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ
ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ
ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،
ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ
ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﻨﺪ ...!
ﮐﺎﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭﻣﺎﺩﺭﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﭼﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﮑﻨﻨﺪ
ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ...!
#والدین
ریشه بسیاری از نابسامانی های روحی محبوب تر بودن ۸ چیز نسبت به ۳ چیز که در این آیه بیان شده است
قُلْ إِنْ كَانَ آبَآؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَآ أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ
بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی كه فراهم آوردهاید و تجارتی كه از كسادیاش میترسید و خانههایی كه به آنها دل خوش كردهاید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه بدكار نافرمان را هدایت نمیكند. (توبه_ ۲۴)
نسبت به آن ۸ چیز دچار غم و غصه و اضطراب می شویم چون دغدغه آن سه چیز که مهمتر هست را نداریم
#ریشه_مشکلات_روحی
https://eitaa.com/nafsemotmaen
💎 وقتی از پنجاه سالگی گذشتم فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود!
📒 هرچه برایم با ارزش بود کم ارزش شد.
📘 حالا می فهمم چیزی بالاتر از سلامتی، چیزی بهتر از لحظه حال، با اهمیتتر از شادی واقعی نیست.
حالا می فهمم دستاوردهایم معادل چیزهایی که در مسیر به دست آوردن همان دست آوردها از دست دادم، نیستند.
📙 حالا می فهمم استرس، تشویش، دلهره، ترس از آزمون کنکور و استخدام، اضطراب سربازی، ترس از آینده، وحشت از عقب ماندن، دلهره تنهایی ، نگرانی از غربت، غصه ایام و . . . .
هرگز نه ماندگار بودند و نه ارزش لحظه های هدر رفته ام را داشتند .
📔 حالا می فهمم یک کبد سالم چند برابر لیسانسم ارزشمند است .
کلیه هایم از تمامی کارهایم ، دیسک کمرم از متراژ خانه ، تراکم استخوانم از تمام نگرانیهایم، زمانم از همه ناشناختههای آینده های نیامده ام ،
شادیم از تمام لحظه های عبوسم ،
امیدم از همه یاس هایم ، با ارزش تر بودند .
📕 حالا می فهمم چقدر موهایم قیمتی بودند
و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار فرزندانم ماندن ارزش تمام شغل های دنیا را دارد.
#عمر
https://eitaa.com/nafsemotmaen
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هشدار های مهم دکتر شاهین فرهنگ درباره آثار زیانبار گسترش بی حجابی !!!
ایکاش این ویدیو دست به دست بشه تا برسه به دست دختران بیگناه جامعه، که شیاطین دارن با خدعه هاشون روزبهروز گمراه ترشون می کنند!
#حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر گره بزرگی در زندگی خود داریم، بدانیم که "دعای مادر" از دعای پیغمبر خاتم موثرتر است!
#مادر
غلامسیاه امام حسین علیهالسلام
گریههای وینیسیوس جونیور رو بخاطر توهین به رنگ پوستش دیدین؟ حالا این قضیه رو بخونید:
یکی ازشیعیان ساکن آمریکا نقل میکنه، دهه اول محرم مراسم روضه گرفته بودیم، شب اول یه سیاهپوستی ازسرکنجکاوی اومده بود تو جلسه، یکی ازبچهها هم براش ترجمه میکرد چی میگیم، فرداشب دیدیم با چندتا سیاهپوست دیگه اومدن، پس فردا تعدادشون بیشتر شد، همین جوری تعداد سیاهپوستها زیاد شد تا مجبور شدیم یه جای دیگه روهم برای مراسم در نظر بگیریم.
شب آخر ۱۵۰ تا سیاهپوست گفتن ما میخوایم مسلمون بشیم و شیعه بشیم! پرسیدم: چیشده مگه؟ همشون نگاه کردن به اونی که شب اول اومده بود. ازش پرسیدم چی شده؟
گفت: شب اول که اومدم یه تیکه از روضه جون، غلام سیاه اباعبدالله رو خوندین، همونی که اباعبدالله مثل پسرخودش سرشو گذاشت رو پاهای خودش، بلند بلند براش گریه کرد؛ همون شب رفتم به این سیاه پوستا گفتم بیاید یه دینی و یه آقایی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره..
✍️ مهدی حاجیپور
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍در ایام نوجوانی مرحوم پدرم، هر روز یک سکه پنج تومانی به من میداد که چهار تومان آن هزینۀ تاکسیام بود و یک تومان دیگر هم خرجیام بود.
روبروی مدرسه مغازه ساندویچی بود و من عاشق ساندویچ بودم و کتلت ارزانترین ساندویچی بود که میتوانستم بخرم. اگر میخواستم روزی ساندویچ بخورم که پنج تومان بود، آن روز را سه کیلومتر بین مدرسه و خانه باید پیادهروی میکردم. برای من جالب بود که هرچه از ساندویچ حاصل کرده بودم در این پیادهروی میسوزاندم و زمان برگشتن به خانه گویی ساندویچی نخوردهام و گرسنه بودم.
وقتی دقت می کنم متوجه می شوم که بسیاری از لذتهای ما در دنیا مانند خوردن آن ساندویچ در ایام جوانیام بود که لهو و لعب بود، چون آنچه بدست میآوردم سریع میسوزاندم و از دستش میدادم.
#لذت
#لهو_و_لعب