eitaa logo
نغمه های عاشورایی(آموزش مداحی)
374 دنبال‌کننده
24 عکس
11 ویدیو
37 فایل
آموزش مداحی در دستگاه های آوازی ارتباط با ادمین کانال @gholamrezafaghafooryan1335 @RezaTaghavi1366
مشاهده در ایتا
دانلود
1_5824902486.aac
948.7K
حــــر‌پشیمـانــم غمـزده‌مهمــانم نما‌بما‌احسان‌حسیـن‌حسیـن‌جانم ای‌نور‌دل‌حیدر،‌ای‌فاطمه‌ات‌مـادر ای‌دلرا‌مایه نور‌اجازه‌فرما‌بهر‌حضور بــه‌مــادرت‌زهرا،گنــاه‌مــا‌بخشـا طالیـــه‌دار‌ظــفـــرم‌دلـاور‌دوران ولــی‌غالم‌اکبــرم‌از‌دل‌و از‌جــان گفتم‌که‌دراین‌وادی‌درحیطه‌آزادی گیرم من‌دست‌حسین‌باشم‌پا بست‌حسین به‌مــادرت‌زهــرا،‌گنــاه‌مـا‌بخشـا خــدا‌کنــد‌که‌زینبت‌گناه‌ما بخشد بســوز‌سینـه منــو‌بــه‌آه‌مـا‌بخشد شرمنده‌ام‌ای‌سرور‌از‌روی‌علیاصغر آن‌نور‌چشم‌حرمتمرا‌ببخشا‌به‌اکبرت به‌مــادرت‌زهــرا،‌گنــاه‌مـا‌بخشـا کجــا‌روم‌چگونه‌دل‌به‌دیگری‌بندم که‌دست‌حق‌به‌رشتة‌تو‌داده‌پیوندم این‌آیه‌واین‌قرآن‌این‌تیغ‌بکف‌برآن این‌جانمن‌است‌برکف‌برخاکدرت‌غلطان به‌مــادرت‌زهــرا،‌گنــاه‌مـا‌بخشـا اجــازهای‌کـه‌پای‌اکبرت‌ببوسم‌من دست‌عــلم‌گیـر‌بـرادرت‌ببوسم‌من شش‌ماهه اصغــآرت‌هم‌رزم‌دالورت طفل‌صغیر‌است‌ولی‌همرزم‌در‌سنگرت به‌مــادرت‌زهــرا،‌گناه ما بخشا https://eitaa.com/naghmehayeashurayi
1_5824902685.aac
791K
ای گوهر بی بدیل دوران ای بنده بـا خلوص یزدان گشتی تو حبیب ما به دوران اسطوره دین نشان ایمان ای کان صفاو بحر احسان گشتی تو حبیب ما به دوران تــو یـاور دین مصطفایی ز احبــار علــی مرتضایی ثــابت قـدمی و بـا وفایی راضی به رضای حکم سبحان گشتی تو حبیب ما به دوران از خلق خدا تو بی نیازی تو محرم سر و اهل رازی گشتی تو قرینو سرفرازی ای مظهرمهروعهدو پیمان گشتی تو حبیب ما به دوران جــانبازی تو شده فسانه انــــدر ره داور یگــانــه گشتی تو شهید جـاودانه باعارض سرخ و عنبر افشان گشتی تو حبیب ما به دوران کردی تو نثار چوخون طاهر ای سرو خمیدهی مظاهر شاد از تو بود خدای قادر سر حلقه و مهتر شهیدان گشتی تو حبیب ما به دوران ای پیر شده صفای محفل آراسته به جملهی فضایل جانکردی فدا تو رهزن دل در راه وصال و قربجانان گشتی تو حبیب ما به دوران تو غرقه کنون در افتخاری ز عشـاق صدیق جانثاری محبـوب و محب کردگاری بنمانظری زلطف به طغیان گشتی تو حبیب ما به دوران شاعر:سیدمهدی سیاسی(ظغیان) https://eitaa.com/naghmehayeashurayi
1_5824902888.aac
1.03M
سوی قربانگاه، با رخی چون ماه عبدالله آمــد، نــزد شــه آمـد از حــرم نــالان، جـانب میدان عبدالله آمــد، نــزد شـه آمــد از حرم ناگاه،کودکی چون ماه،شد سوی میدان در قفـا زینب، بــانوا زینب، افتــان و خیــزان نــالــه زد مهلا، یکزمان صبرا، ای نور چشمان بــی اثـر آتش ،سد نشد راهش عبدالله آمــد، نــزد شـه آمــد دید و عمویش، عم نکویش، غلطیده در خــاک خفته اندر خون، تن زخون گلگون، با جسم صد چاک زخمش از دشمن،بیشترش بر تن،زانجم افلاک زین غم عظما، چــون هـزار آوا عبدالله آمــد، نــزد شـه آمــد خیـز و عمو جان، در حرم طفلان، در انتظارند دیده ها در راه، بــا فغــان و آه، زار و نــزارند دیده ی حسرت، بــا غم محنت، ســوی تو دارند خیز و ببین نالان، اشک غم ریزان عبدالله آمــد، نــزد شـه آمــد خیز و هــان از جا، ماندنت اینجا، لطفـی ندارد رو بر زینبت، تــا ازین مطلبت، اشکــی نبـارد روی زخمــانت، جــای پیکانت، مــرهم ندارد کز عمه گریان،دیده خون افشان عبدالله آمــد، نــزد شـه آمــد گر تــو عمو جان، آیی از احسان،نزد ما طفلان گرچه بی تابم، تشنه ی آبیم، نخـروشیم از آن با عطش سازیم،گر چه بگذاریم، با کام عطشان نزدت ای سرور،با دو چشم تــر عبدالله آمــد، نــزد شـه آمــد https://eitaa.com/naghmehayeashurayi
1_5824903148.aac
1.04M
ای عمو قاسم‌‌جـان بـاز مـنم بعـد اکبـر بـه تـو همراز‌‌منم جان من درتب وتاب است عمو حنجرم‌‌تـشنة آب‌‌است عمو ای عمو جان ای عمو‌‌‌‌‌ ای عمو جان ای عمو لبم از سوز عــطش‌‌خشکیده جـگرم غـرقــه‌‌بخون‌‌گردیده مـنکه در سوختـن و ساختنم تشنه ام تشنه ی جان‌‌‌باختنم ای عمو جان ای عمو‌‌‌‌ ای عمو جان ای عمو ای‌‌عمـو بــاز مـدار از راهـم اذن میـدان ز حضورت خواهم آمدم تـا کـه‌‌‌تو‌‌را یـار شوم پـای‌‌تـا سـر همه ایثار‌‌شوم ای عمو جان ای عمو‌‌‌‌‌ ای عمو جان ای عمو جـان مـن بـاد فـدای تو عمو هستیـم هست بـرای تــو عمو مـــنکه سرمست توالی توام ای عـمو خاک کف‌‌پای‌‌تـوام ای عمو جان ای عمو‌‌‌‌‌ ای عمو جان ای عموجان https://eitaa.com/naghmehayeashurayi
ای شـمع‌وصفـای خـانه من خورشیدومه شبـانه ی مــن زیــبا پــسریـگانـه ی مــن شکــر دهــن زمــانه ی من بازمزمه ی تــرانــه ی مــن آسوده بخواب علــی اصــغـر لای لای گل ناز سرخ پـرپــر خوشبـو گـل سـرخ ارغوانـم ای هستـی وعشـق جـاودانم ای قـوت قــلب نـاتــواتــم آرام دل دیـــوانــه ی مــن با زمزمه ی تــرانــه ی مــن آسوده بخواب علــی اصــغـر لای لای گل ناز سرخ پـرپــر تو نوگـل بــاغ بــوتــرابــی تــو نـتور دو دیـتده ی ربابی سوزد جگرم کــه درعــذابی پر گشــته زغــم پیمانه من با زمزمـه ی تــرانــه ی من آسوده بخواب علــی اصــغـر لای لای گل ناز سرخ پـرپــر اندرتعـبـتی تــو ای درنــاب پژمرده گلــم زقــحطـی آب با سوزوگـداز ودرتـب وتــاب دست میـمکی ای دردانه من بـازمـزمـه ی تـرانـه ی مــن آسوده بخواب علــی اصــغـر لای لای گل ناز سرخ پـرپــر ان تیر که تورا به حنجر‌آمد بر قلب رباب چو‌ خنـجر آمد زیــبـا پســرم زپـا در آمــد در و گــهر یکــدانــه ی من با زمزمـه ی ترانــه ی مــن آسوده بخواب علــی اصــغـر لای لای گل ناز سرخ پـرپــر تشنه به جنـان کشیده ای پر اندرعوضش زدســت حیــدر نـوشـی پســرم‌زآب کـوثــر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ای تـشنـه‌ لب فرزانه ی من با زمزمـه ی تــرانــه ی من آسوده بخواب علــی اصــغـر لای لای گل ناز سرخ پـرپــر بلبل زچمن چه زود پـریـدی تو کشتــه زاستـم یــزیـدی جان دادی و دین حق خریدی رفتی به سـوی جانانه ی من با‌ زمـزمـه ی تـرانـه ی من آسوده بخواب علــی اصــغـر لای لای گل ناز سرخ پرپر تا حشر زحجر شیـر خــوارم نی روز بدی و نه شـب قرارم خونابـه زدیــدگـان بـبــارم رخت بستـه صفا زالنه ی من بـا زمــزمه ی تـرانـه ی من آسوده بخواب علــی اصــغـر لای لای گل ناز سرخ پـرپــر سربـاز رضیـح جــان نـثـارم محبــوب و عـزیـز کـردگارم کردی تـو قـریـن افـتـخـارم ای شـاهــد جـاودانـه ی من با زمزمـه ی تــرانــه ی من آسوده بخواب علــی اصــغـر لای لای گل ناز سرخ پـرپــر شــام سیـهـم سـحر نـدارد زیـرا کــه ربـاب پسر نـدارد طغیان بجز اشک تــر نــدارد بر او نـگـر و حـنـانـه ی مـن بـا زمـزمـه ی تــرانـه ی من آسوده بخواب علــی اصــغـر لای لای گل ناز سرخ پرپر شاعر:سیدمهدی سیاسی(طغیان) https://eitaa.com/naghmehayeashurayi
1_5824905295.aac
1.45M
علـی اصغــرم چـرا،تـو نـوا نمی کنی همه مـی کنند دعا،تو دعا نـمیکنـی گل پر پر تــو چـه شیـریـن سخـنـی دل مـــادر تـــو چــرا مــی شکـنی می برندت دست بدست،همه قنداق تو را به تمام خیمه هـا، هـمــه از راه وفــا همه سوی تــو نظر،تو نظر نمی کنی تـو زگهـواره ی نـاز طلــب آب مکـن به بهانه ای پسر تو دگـر خـواب مکن ز چه دامن مرا تــو رهــا نمــیکنـی گل پرپر تــو چـه شیـریـن سخـنـی دل مـــادر تـــو چــرا مــی شکـنی اینـقدر نـاله مـکن شیر خواره اصغرم تــو بیا کـه در بــر علی اکبرت بــرم به فدای حنجرت گل نـــاز پــرپــرم شب آخر آمــد و تــو دعـا نمی کنی گل پرپر تو چه شیرین سخنی دل مــادر تـــو چــرا مــی شکـنی چه شود کـه با همه تو هم آواز شوی شیـرخواره اصغـرم محـرم راز شــوی نظری کـه از وفا تو به مـا نمـی کنـی علـی اصغــرم چـرا،تـو نـوا نمی کنی گل پرپر تــو چــه شیـریـن سخـنـی دل مــادر تـــو چـــرا مــی شکـنی https://eitaa.com/naghmehayeashurayi
شبهــه پیغمبـر علـی،‌ای فروزان اختـرم سرو زیبا،‌جان بــابــا،‌اکبر ای آرام جان ثــانـی حیــدر علـی،‌ای عـزیــز داورم قلب لیلا،‌مــاه بطحا،‌اکبـر ای آرام جان جــانب میــدان شــدی‌تـا روانه اکبرم بــا خــدا گـویــم سخن عاشقانه اکبرم زمـزمه دارم بــه لب ایــن تـرانه اکبرم جانم ای جـان،‌بـسته یزدان،‌بــر وجودت ای جوان،‌اکبر ای آرام جان در تجـلــی نـــور حـق از رخ مانند ماه تــو خرامان میروی از قفــایت مـن نگاه میکنم با سینه ی شرحه شرحه پـر ز آه سوز و آهم،‌هست گـواهـــم،‌بــر غــم و درد نهان،‌اکبر ای آرام جان تو به خون آعشته ای من زمینگیرم علی داغ تو سرو جوان کــرده است پیرم علی بی وجود تو زجان و ز جهـان سیرم علی نـی تـحمـل،‌بــی تــامـــل،‌از پیت گــردم روان،اکبــر ای آرام جان پــاره ی قلب حسین نــور چشـم زینبی تشنــه کـــامی اکبـرم اشبه الناس نبی آب بــود قیمت جـــان گرنمایی تر لبی در حـرم آب،‌گـشته نـایـاب،‌از جفــای ناکسان،‌اکبـر ای آرام جان آفــرین بــر همتت ای جــوان مـه لقـا در ره قرآن و دین جان خود کردی فــدا عرقه در خون گشتهای چون علی شیر خدا ز آب کـوثــر،‌نـوشـی اکبـر،‌بــا علـی اندر جنان،‌اکبـر ای آرام جان داری از اعطای رب شوکت و فر و جالل یــوسف کنعان من آیت حسـن و جمال هستی اندر راه دین عازم جنـگ و جدال شمع محفل،‌بستی محمــل،‌تــا شوی جنت مکان،‌اکبر ای آرام جان یا علی بـا مهر تو حق سـرشت اب و گلم داغ هجــران تو کرد شعله ور جان و دلم خاصه تا گردید خموش شمع بزم محفلم در گــدازم،‌چـــون بـسـازم،‌بی تو ای جــان جهان،اکبر ای ارام جان یـوسف جان مــن ای الگوی نسل جوان گشتــه از خون سرت، عـارض تو ارغوان کن نظر بر رنگ زرد واین قد همچونکمان در جــــوانــی،‌نـاگهـانـــی،نخل عمرت شد خزان،اکبر ای آرام جان در شبستان حـرم مهری و مــاهم علـی شعله ور گشتــه فلــک زآتش آهم علی شعــر طغیان مــرهم درد جانکاهم علی شد علی جان،‌اشک طغیان،‌بر در تـو ارمغـان،‌اکبر ای آرام جان شاعر:سیدمهدی سیاسی(طغیان) https://eitaa.com/naghmehayeashurayi
سـرو بوستانم علی اکبر نـور دیـدگانم علی اکبر پـاره دل من مـه منـور ای قرار جانم علی اکبر می رود خـرامـان به سوی میدان اوچو یوسف و مـن چـو پیرکنعان تابرای قرآن فداکندجان یوسف جوانم علی اکبر تا تو را به میـدان روانــه کــردم شکــوه هــا ز دسـت زمانه کردم زمزمه به لب این ترانه کردم روحم و روانم علی اکبر چون به خون طپیدی تو گلعذارم رفت بــرون ز دستـم دگـر قرارم آگه است زحالم چوکردگارم وز سوز نهالم علی اکبر ای سرو سر فرازم،‌پنهان نموده رازم،‌از داغ سرو نازم،در سوز ودرگدازم راز دل علــی جــان نهفتـه بهتر گفتنش چـو نتــوان نگفتـه بهتر در در بر غیر نسفته بهتر گــوهر گرانم علی اکبر از فـــراق روی تــو نــور دیــده خــون دل ز دیـده بسـی چکیده این زمان به گــوش فلک رسیده نــالــه و فــغــانم علــی اکبــر کشتــی امیـــدم نشستـه در گل درد و داغ هجران نشستـه بـر دل کاروان به تعجیــل ببسته محمل وز پــی ات روانـــم علــی اکبـر ای ماه من به دوران، استوره ی جوانان،‌‌درراه دین وقرآن، کـردی فدا سروجان آفتـــاب عمــرم نشستــه بر بام رخ بــه رخ نهـــادم بگیــرم آرام جانسپردم آندم که خشک بدت کام سیر ازیــن جهـــانــم علی اکبر من تو را به خیمه چسانـم رسانم نی رمق به جان نی به تــن توانم درغمت جوانم بود نشانم قامـت کمانم علی اکبر ای سروسربدارم،هستی توافتخارم ای نورچشم تارم،بی توچسانسرآرم عــاکــف در مــن سروده طغیان مقصد و کالمش نمــوده عــریان تا کنم شفـاعت بـه نــزد یــزدان مــن ز نــوکــرانـم علــی اکبـر شاعر:سیدمهدی سیاسی https://eitaa.com/naghmehayeashurayi
1_5824906777.aac
2.81M
سقــــا و امـیـرکــاروانـم شــد کشتـه امیـد خاندانم ای پشــت و پنـاه مهـربانم گـردم بـگرفتــه دشمنانــم مــاتم زده گشتـه خواهرانم عبــاس بـــرادر جـوانم از ضــرب عمود کین اشرار گردیده ز زین نگون علمدار بعد ازتوجهان به چشم من خار من بر تو و تو به من گرفتار ای یــاور و نــور دیــدگانم عبــاس بـــرادر جـوانم ای سرو به خاک وخون شناور ای نــور دو دیــدگان حیدر صد پـاره تنت زتیغ و خنجر دست تــو جدا شده ز پیکر مرگ تو زده شرر به جــانم عبــاس بـــرادر جـوانم شمــع شهــدا امـیـر لشکر خواندی تو مرا امام و سـرور در لـحظـــه آخــرت دلاور گفتــی بـه بــرادرت بـرادر دریــاب مــرا کــه نـاتوانم عبــاس بـــرادر جـوانم بگشـای دو دیده کن نگاهم ای غرقه به خون بی گناهم من ماندم و سیل اشک و آهم شــد کشتـه تمامی سپاهم دشمـن نـدهـد دگـر امـانم عبــاس بـــرادر جـوانم یاران همگی به خون طپیدند فرمان خدا به جـان خریدند تــا خــال لـب نگـار دیدند بــا شــوق وصــال آرمیدند مــن هــم ز پی شما روانم عبــاس بـــرادر جـوانم هنگــام رحیــل کاروان شد برخیز کـه زینبت روان شـد در ماتم تو قدش کمان شـد افســوس بهـار تو خزان شد شد فصــل بهــار تـو خزانم عبــاس بـــرادر جـوانم بـی شک بود او محب حیدر او شیعــه مــا بــود بــرادر مــن شــافـع کـل شیعیانم عبــاس بـــرادر جـوانم از باب سپاس و حق شناسی مــرثیه سـرا شــده سیاسی این پیــر غالم عبــد عاصی دارد ز مـــن و تــو التماسی https://eitaa.com/naghmehayeashurayi