eitaa logo
نهاد رهبری دانشگاه فرهنگیان فارس
2.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
580 ویدیو
73 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
| 💞 💠 روایت یکی از زوج‌ها از کاروان ازدواج دانشجویی "همسفــــــــــــــر تا بهشــــــــــــــت💞" ⬅️ بخش دوم 💞 پرده سوم صبح با دیدن برف‌ها شروع شد؛ چیزی که خیلی دوست داشتم ببینم و فصلی که به قول غاده‌السمان دوستش دارم زیرا می‌توانم اسم تو را بر روی پنجره‌ها بنویسم... به هتل رسیدیم، آقای میم مسئول ما بود. او پس از توضیحات مربوط به این چند روز، هدیه‌ای را به دست ما خانم‌ها داد. پک هدیه شامل یک چادر نماز (که اندازه‌ی من نبود😅)، فرش متبرک حرم، تندیس همسفر تا بهشت، نامه‌ای به همسرم، نامه‌ای به رهبرم، رساله‌ی دانشجویی، پیمان‌نامه زوجی و سجاده بود. به اتاقمان رفتیم و کم کم آماده شدیم برای رفتن به حرم. 💞 پرده چهارم از باب‌الرضا وارد شدیم، اشک امانم را بریده بود. خوشحال بودم که بار دیگر امام مهربانی‌ها مرا به حضور خود پذیرفته است. همه‌ی خادم‌ها شاد بودند و عید مبارکی می‌گفتند. برای جلوگیری از سرما _که ما با چند لایه لباس از آن جلوگیری کرده بودیم_ فرش‌هایی را به درهای حرم وصل کرده بودند. فرش‌هایی قرمز رنگ؛ به رنگ عشق. گویا امام همه جا را برای همسفرانی که با عشق سفر را آغاز کرده بودند، آماده کرده بود. چشمان اشک‌آلودم اجازه‌ی خواندن اذن دخول را نمی‌داد. تنها صدای همسرم را می‌شنیدم که می‌خواند و من تکرار می‌کردم. از رواق امام خمینی وارد شدیم، همه زیارت امین‌الله می‌خواندند، در مسیر قسمت‌هایی را می‌شنیدم و معنا می‌کردم و دلم برای دیدن ضریح تنگ‌تر می‌شد. کمی نشستیم. دعا، نماز و قرآن خواندیم و بعد به صحن آزادی رفتیم. چه زیبا بود گل‌هایی که بر روی حوض مانند تاجی سوار شده بودند و خوشحالی‌شان از عید را به آواز آب در می‌آوردند. یاد دوستم افتادم، قبل از حرکت از کبوترهای حرم برایم گفته بود و حال کبوتر پا پر سفید حرم سوژه عکس من بود. چه دنیای معصومی در چشمانش جریان داشت. گویا آرامش را تنها در آغوش امام یافته بود و از آن دل نمی‌کند، مانند دل من که توان فکر کردن به پایان سفر را نداشت...🕊🍃 ⏳️ ادامه‌ دارد... 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
| 💞 💠 حضور ۵۲ زوج از دانشگاه فرهنگیان استان فارس در کاروان ویژه‌ی فرهنگیان "همسفــــــــــــــر تا بهشــــــــــــــت💞" به مشهد مقدس ▫️ در کاروان ویژه‌ی فرهنگیان طرح ازدواج دانشجویی، ۵۲ زوج از دانشگاه فرهنگیان استان فارس از تاریخ ۱ تا ۴ دی ماه در مشهد مقدس حضور پیدا کردند. در این طرح کارگاه‌های آموزشی، نشست‌های مشاوره‌ای، تئاتر و برنامه‌های متنوع دیگری اجرا شد. 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
💞 🔰 پیام وزیر آموزش و پرورش به مناسبت برگزاری طرح ملی "همسفر تا بهشت" در مشهد مقدس «بسم‌ الله العلی العلیم پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله): در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوب‌تر و ارجمندتر از ازدواج باشد. دانشجومعلمان عزیز، معلمان آینده نظام تعلیم و تربیت، ازدواج موهبتی الهی برای رشد، تعالی و تحقق و تبلور جلوه‌های ربوبیت خداوند در زندگی است و ازدواج شما در دوران دانشجویی، برتری دو چندانی دارد چرا که در کنار جهاد علمی و تلاش عالمانه، نهاد مقدس خانواده را در فضایی سرشار از نور و روشنایی شکل می‌دهد و نوید بخش حیات طیبه‌ای است که خداوند منان به مؤمنین و مؤمنات وعده داده است. توکل و توسل به فضل بیکران الهی، مجاهدت متواضعانه، سازگاری، همدلی و تعاون در کنار مهروزی و وفاداری رمز شادکامی و اعتلای روحی و معنوی و ساختن یک زندگی توأم با سکینه و سرشار از مودت و رحمت مبتنی بر معنویت و عقلانیت است. اینجانب ضمن تبریک صمیمانه این پیوند مبارک و سرنوشت ساز به شما دانشجومعلمان عزیز از درگاه الهی و آستان نورانی ائمه اطهار(علیهم السلام) در ایام ولادت بانوی دو عالم حضرت زهرای اطهر (سلام الله علیها)، برای شما در تمامی مراحل زندگی مشترکتان سلامت، سعادت و عاقبت بخیری آرزومندم.» 🖋 علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
| 💞 💠 روایت یکی از زوج‌ها از کاروان ازدواج دانشجویی "همسفــــــــــــــر تا بهشــــــــــــــت💞" ⬅️ بخش سوم 💞 پرده پنجم به صحن انقلاب رفتیم، پنجره فولاد مرا به خود جذب کرد. رفتم و برای عزیزانی که التماس دعا گفته بودند از حرم عکس فرستادم و یادشان کردم. مادربزرگ همسرم مأموریتی به من سپرده بود و من به عنوان سفیر مکلف به انجام آن بودم. مأموریت من، نماز در صحن انقلاب بود. دیگری گفته بود به سقاخانه برو و برای دخترم دعا کن، دیگری گفت به ایوان طلا که رسیدی مرا کنار کبوترها یاد کن، دیگری گفته بود که ... . مانند یک سفیر خواسته دیگران را در اولویت خودم قرار دادم و کم کم آن‌ها را عملی کردم. نزدیک ناهار بود و باید از حرم دور می‌شدیم. به سمت خط ۸۶ رفتیم و سر خیابان پاسداران پیاده شدیم. برف‌های یخ‌زده مسیر را هیجان‌انگیز می‌کرد. بازی این بود: «نباید لیز بخوری!» ناهار خوردیم و استراحت کردیم. عصر گفتیم برای خرید به خیابان برویم اما نمی‌دانم از کجا دستی رسید و ما را به حرم کشاند؛ به امید چای حضرتی. من چای دوست ندارم اما همیشه می‌گویم چای امام رضا(ع) فرق دارد. همسرم علاوه بر چای شکلاتی هم آورد. آنقدر سرد بود که تا رسیدن به کنار دیوار، چای به دمای قابل خوردن رسیده بود. چای را خوردیم. گرما در سراسر وجودمان پخش شد. همه جای حرم را با لامپ های زرد و سفید و سبز آذین بسته بودند و همه جا جشن و شادی بود. دور و نزدیک زوج‌های جوانی که تازه عقد کرده بودند و شرم روز اول از صورتشان می‌بارید دیده می‌شدند. تلاش می‌کردیم به سمتشان برویم و به آنها تبریک بگوییم که زیباترین روزهای زندگی‌شان را در جوار امام مهربانی‌ها آغاز کرده‌اند. یا علی گفتیم و عشق آغاز شد مرغ عشق آماده پرواز شد دست غیب ما را به صحن اصلی کشاند تا با عزیزانمان تماس‌ بگیریم و آن‌ها هم از دور سلام دهند. به تو از دور سلام✨️ به سلیمان جهان از طرف مور سلام أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی هر کسی به وسع خودش از امام‌ می‌خواست‌. یکی چند ثانیه حرف می‌زد و دیگری چند دقیقه و در این میان امامی است که به حرف همه گوش می‌دهد و کنار دعای همه آمین می‌گوید‌. چه امام مهربانی! به سمت دارالحجه رفتیم، سفارش آنکه زیارت شیخ نخودکی را خواسته بود، انجام دادم. با همسرم رو به روی ضریح زیرزمین نشستیم و حرف‌هایمان از دوران خواستگاری و عقد گل کرد. از قول‌ها و آرزوهایمان به امام گفتیم؛ از امام خواستیم همراه‌مان باشد؛ ما را در راه خودش نگه دارد و فرزندانمان را سربازان فرزندش امام زمان(عج) قرار دهد و... صحبت با امام تمامی نداشت و عقربه‌ها تند می‌دویدند و مجال نمی‌دادند. چقدر ثانیه‌ها نامردند گفته بودند که برمی‌گردند برنگشتند و پس از رفتنشان بی‌جهت عقربه‌ها می‌گردند زمان تمام شده بود و وقت جلسه امروزمان بود. شام را با عجله خوردیم و به سمت محل جلسه حرکت کردیم. 💞 پرده‌‌ ششم از جلسه خارج شدیم. تا همسرم بیاید مشغول نگارش سفر شدم؛ از امروزی که چقدر زیبا بود و فردایی که روز زیباتری می‌خواست بشود. قرار بود دوباره تبدیل شوم به همان عروس خانمی که ۱۶ آذر ۱۴۰۲ عقد کرده بود. قرار بود دوباره چادر فرشته‌مانند نباتی خود را بپوشم... ⏳️ ادامه‌ دارد... 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
| 💞 💠 روایت یکی از زوج‌ها از کاروان ازدواج دانشجویی "همسفــــــــــــــر تا بهشــــــــــــــت💞" ⬅️ بخش چهارم 💞 پرده هفتم روز دوم شروع شد. روزی که رزقش، صبحانه حرم‌ بود. صبح سریع آماده شدیم. چادر نباتی مورد علاقه‌ام را پوشیدم؛ درست مثل روز عقدم. با این تفاوت که آن روز میهمان خواهر امام رضا(ع) بودم و امروز میهمانِ... . به لابی هتل رفتیم، همه‌ی زوج‌ها منتظر اتوبوس واحد بودند. بعد از چند دقیقه اتوبوس آمد. همه سوار شدیم. 💞 پرده هشتم از صحن غدیر داخل شدیم، چادرم را عوض کردم و راهی غذاخوری حضرتی در صحن غدیر شدیم، بین راه چند نفر به ما تبریک گفتند و آرزوی خوشبختی کردند. یک دختر کوچولو هم جلوی ما راه می‌رفت و هر چند لحظه یک بار بر می‌گشت و ما را نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد. انگار دلش می‌خواست عروس شود. صبحانه هلیم گندم بود که رویش شیره‌ی کنجد ریخته بودند. پنیر هم برای کسانی که شاید صبحانه را دوست نداشتند تهیه شده بود. هلیم عالی بود و عالی‌تر اینکه مهمان سفره‌ی امام بودیم. نان و پنیر را برای تبرک با خود آوردم. 💞 پرده نهم سمت رواق حضرت زهرا رفتیم، زوج‌ها مرتب نشسته بودند. با اینکه ما با آخرین اتوبوس‌ها آمده بودیم و توقع می‌رفت در آخرین صف‌ها قرار بگیریم ولی به محض ورودمان ظرفیت صف اول را افزایش دادند و ما به صف اول رفتیم. بعد از تلاوت قرآن و صحبت‌های مجری، یکی از خادم‌ها آمد و با هم رو به ضریح امام، زیارت امین الله خواندیم. سپس آقای داوودی‌نژاد برایمان راجع به روابط بین همسران سخنرانی کردند. از مردها خواستند در چشم همسران نگاه کنند و به جای "منزل" و "مامانِ فلانی" بگویند "عزیزم" و از زن‌ها خواستند به جای هان و بله بگویند "چشم". اینجا بود که بزرگترین تفاوت زن و مرد آشکار شد. لحظاتی خندیدیم و بعد در فکر فرو رفتیم که چه نکات ظریفی دارد ازدواج! انتهای مراسم مزین بود به پیمان‌نامه‌؛ پیمان‌نامه‌ی زوجی که با هم یک بخش‌ آن را به صورت نمونه خواندیم و پیمان بستیم که: عهد می‌بندیم برای همیشه در فراز و فرود وتلخ و شیرین کنار یکدیگر بمانیم و تمام تلاش خود را معطوف نمونده تا محبتی که خداوند در دل ما قرار داده است را حفظ کنیم. چه پیمان زیبایی و چه مسئولیت‌هایی که با خواندن آن بر دوش خود نهادیم، آرزویم این است امام رضا(ع) کمک‌مان کند که عهدی را که در حرمش بسته‌ایم به خوبی انجام دهیم. بعد از مراسم به صحن‌ها رفتیم و عکس گرفتیم، حرم پر بود از عروس‌های چادر سفید بود که در حرم عکس می‌گرفتند. یک نفر از من پرسید:«ببخشید چرا امروز اینقدر عروس توی حرم هست؟» گفتم:« مراسم ازدواج دانشجویی بوده، بیشتر زوج‌ها برای آن طرح هستند» به قول یکی از زوج‌ها که تازه عقد کرده بودند:«انگار تعداد عروس‌ها از زائران بیشتر است...» بعد از گرفتن تعداد زیادی عکس و اقامع نماز در جوار امام مهربانی‌ها به سمت اتوبوس‌ها حرکت کردیم. ناهار خوردیم و استراحت کردیم، ادامه روز برای خودمان بودیم. قرار بود در شهر امام مهربانی‌ها عاشقی کنیم. در هوایی که امام تنفس کرده است نفس بکشیم. و در خیابان هایی که امام حاجت حاجتمندان را داده است قدم بزنیم. عجب شهری... ⏳️ ادامه‌ دارد... 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
34.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| 💞 💠 نمایی از کاروان دهم (کاروان اختصاصی زوج‌های دانشگاه فرهنگیان سراسر کشور) در طرح ملی ازدواج دانشجویی "همسفــــــــــــــر تا بهشــــــــــــــت💞" در مشهد مقدس 🗓 یکم تا چهارم دی ماه 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
| 💞 💠 روایت یکی از زوج‌ها از کاروان ازدواج دانشجویی "همسفــــــــــــــر تا بهشــــــــــــــت💞" ⬅️ بخش پنجم روز سوم 💞 پرده یازدهم برنامه امروز این بود: ۱۲ ساعت عاشقی! امروز قرار بود تمام زوج ها ۱۲ ساعت در کنار هم عاشقی کنند. وارد سالن شدیم، زوج‌ها با یک صندلی فاصله در کنار هم نشسته بودند. خانم‌ها باز هم چادر سفید پوشیده بودند. ابتدا دکتر انوشه درباره ازدواج برای ما صحبت کردند‌. صحبت‌های جدیدی که شاید شنیده بودیم اما تکرار آنها واجب بود مانند اقتدار دهی به مرد و توجه به زن. بین مراسم برگه های "نامه‌ای به رهبر" و "نامه‌ای به همسر" را تکمیل کردیم. برای رهبر از آرزوهایمان و طلب دعای خیرشان نوشتیم و برای همسرم از تکیه‌گاه بودنش نوشتم، از اینکه چقدر هوایم را دارد. همسرم چیزی را که دوست داشتم نوشت، شعری که از خودش بود، شعری که می‌دیدم در بین مراسم در گوشی‌اش می‌نویسد‌‌. لحظات نابی بود. یک میان وعده خوردیم و به دیدن تئاتر رفتیم. موضوع تئاتر مشکلات روزمره‌ای بود که ممکن است برای هر زوجی پیش بیاید. پس از نمایش گفتند:«برای صرف ناهار به طبقه ۶ بروید.» بازی شماره ۲: مارپله‌ی آسانسوری بازی‌ای که برندگانش اندک بودند چون آسانسور نهایتا ۴ یا ۶ نفر جا داشت و حتی ۶ عدد آسانسور هم کفاف این جمعیت را نمی‌داد. زرنگ زوج‌هایی بودند که با جفت دو یا جفت سه از پله‌های اضطراری خود را به طبقه‌های بالاتر می‌رساندند تا زودتر سوار شوند؛ یعنی به کمک قدم‌های مبارک مسیر پله‌های اضطراری را طی می‌کردند تا زودتر بتوانند سوار آسانسور خالی شوند؛ اما مشکل آن زمان بود که مارِ بازی نیشت می‌زد و به قعر هتل می‌رسیدی، تازه اگر خوش شانس بودی و دم مار تو را به پارکینگ نمی‌رساند؛ که با این وجود هم خوش شانسی این بود که وقتی از قعر هتل سوار آسانسور می‌شدی، مالکیتش مال خودت بود. معضل بعدی این بود که هر طبقه، کلید توقف خورده بود و اینجا بود که بازی شماره ۳ شروع شد: دالی موشک! هرگاه درب آسانسور باز و با لبخند به معنای "دالییی" در بسته می‌شد ما به یاد خاطرات کودکی‌مان می افتادیم. سالن بزرگ سلف پر بود از آقایانی که یک طرف میز نشسته بودند و خانم‌هایشان رو به روی آنها و در میز کنار برعکس آن تا شئونات شرعی رعایت شود. کوبیده و برنج‌ در دیس سِرو شد تا هر کس هر چقدر که دوست دارد بردارد. در برگشت رقیبانمان در بازی مارپله کم بودند و ما از سرگرمی رقیبانمان به غذا، نهایت استفاده را برده و به سالن پایین رسیدیم. با استاد مافی‌نژاد جلسه بسیار جذابی داشتیم، استادی که گاه برایمان شعر می‌خواند و گاه مولودی می‌خواند و گاه قرآن. استاد همه فن حریفی که همه را جذب خود کرده‌بود. استاد دو آقا را صدا زد که بالا بروند. از جذابیت‌های مراسم این بود که به جای دو نفر سه نفر بالا رفتند. استاد از نفر سوم پرسید:«چرا بالا آمدی؟» گفت:«دیدم کسی نیامد و من آمدم.» استاد از او خواست تصور کند که حالا بعد از ۲۰۰ سال قرار است از دنیا برود و او چه به همسرش می‌گوید. مرد شروع کرد با همسرش صحبت کردن... . استاد می‌خواست نتیجه بگیرد که چرا جوری به هم عشق نمی‌ورزیم و توجه نمی‌کنیم گویا روز آخر زندگیمان است... بعد از دو مرد دیگر خواست نمایش روز عقد خود را بازی کنند و کلی خندیدیم. استاد بین جمعیت حرکت می‌کرد و همه با هم، هر زوج ۵ دقیقه، ۵ فصل کتاب همسفر تا بهشت که از سخنان رهبر درباره ازدواج، مسئولیت‌های زن و مرد و... جمع‌آوری شده بود را می‌خواندیم و زوج‌ها داوطلب شده و نکات مهم فصل را می‌‌خواندند. با اجرای عالی استاد کلی نکته یاد گرفتیم. این دوازده ساعت پر بود از ساعت‌هایی که کنار هم عاشقی کردیم و با هم خوش گذراندیم. بعد از مراسم، نماز مغرب و عشا را خواندیم و پذیرایی شدیم. در همین بین فرمی که باید از جلسه با استاد مافی‌نژاد پر می‌کردیم را تکمیل کردیم. ⏳️ ادامه‌ دارد... 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
| 💞 💠 روایت یکی از زوج‌ها از کاروان ازدواج دانشجویی "همسفــــــــــــــر تا بهشــــــــــــــت💞" ⬅️ بخش ششم 💞 پرده دوازدهم به سالن رفتیم، مجری از خواننده دعوت کرد بر روی سن بیاید و آهنگی برای امام رضا بخواند. در همین بین کلیپی از زوج‌ها بر روی پرده پخش می‌شد، کلیپی که از روز دوم مراسم در حرم امام رضا گرفته شده بود، ناگهان خودمان را دیدم به چشمان همسرم نگاه کردم و لبخند زدم. عالی شده بودیم، دقیقا مانند روز عقدمان. بعد چهار زوج برای مسابقه بین زوجی دعوت شدند که به بالا بیایند. ابتدا از آن‌ها پرسیده شد اسم همسرانشان را در گوشی‌شان چی سیو کرده‌اند، یکی گفت: «تمام وجودم»، دیگری گفت: «استیکر قلب گذاشته‌ام» و... سپس مجری به همراه طنز‌پردازی که دقایقی قبل به ماجرا ملحق شده بود مسابقه را توضیح دادند. مسابقه از این قرار بود که باید آقایان مانند بازی زو بلند می‌گفتند "خانوم دوست دارم" و میم مالکیتش را می‌کشیدند و ابدیت عشقشان را فریاد می‌زند و خانم‌ها بادکنکی طلایی را باد می‌کردند. پیش از شروع مسابقه مجری و طنزپرداز از زوج‌ها اسمی را که دوست دارند روی فرزند آینده‌شان بگذارند پرسیدند و اسم گروهشان شد: پدر و مادر مهرداد، رضا، فرخزاد و مهوا. مسابقه برنده نداشت همه برنده بودند. فقط زوج‌ها باید بین ۱ تا ۲۷ یک عدد را انتخاب می‌کردند و هدیه خود را می‌گرفتند و مجری نیز به آن‌ها پیشنهادهای جدید می‌داد. پدر و مادر مهرداد ۴۰۰ تومان برنده شوند. پدر و مادر فرخزاد ۵۰۰ هزار تومان به شرط تماس با مادر شوهر که گوشی شان خاموش بود! پدر و مادر مهوا سلفی با مجری که در نهایت ۴۰۰ هزار تومان به آنها داده شد و اما جایزه پدر و مادر رضا که اسم فرزند آینده‌شان را شب قبل انتخاب کرده بودند به نیت اسم مبارک امام رضا(ع)؛ آنها سفر سه روزه به مشهد برنده شدند. چه نیت قشنگی و چه رزق قشنگتری!✨️ و در نهایت برندگان جشنواره فیروزه‌ای اعلام شدند و خواننده آهنگی درباره همسفر تا بهشت خواند. بعد دعوت شدیم برای شام و دوباره طبقه ۶. کمی منتظر ماندیم، دیدیم آسانسور نمی‌آید یا وقتی هم که می‌آید، دست پر می‌آید و نوبت به ما‌ نمی‌رسد‌. کمر همت را بستیم و جفت ۶ آوردیم و با پله‌ها به طبقه ۶ رفتیم و جزو نفرات اول به سلف رسیدیم. شام چلو مرغ بود به روش ناهار. زودتر از همه غذایمان تمام شد، حس دانش‌آموزی را داشتیم که همه سوالات امتحان را نوشته‌ است و زودتر از همه از جلسه خارج می‌شود. پس با سلامت سوار آسانسور شدیم و به لابی رفتیم و ۱۲ ساعت ما تمام شد. ۱۲ ساعت در هتل بودیم، زمان از دستمان رفته بود، روز آمده بودیم و حال شب شده بود. ولی عجب ساعاتی بود. ساعاتی زیبا، ساعاتی که کنار هم لبخند زدیم، اشک شوق ریختیم. ساعاتی که فقط برای خودمان بودیم. سوار اتوبوس‌ها شدیم و به سمت هتل جم حرکت کردیم. وقتی رسیدیم همه از خانم و آقای میم تشکر می‌کردند، باورم نمی‌شد که سفر تمام شده است‌. باورم نمی‌شد که وقت خداحافظی است. باورم نمیشد که باید برویم. از مسئولین تشکر کردیم؛ اما هوای هتل برایم گرفته بود، گویا دلم حرم می‌خواست. 💞 پرده سیزدهم دل به دریا زدیم، به همسرم گفتم بیا پیاده‌روی کنیم، رفتیم در راه کلی حرف زدیم. درباره ازدواج گفتیم و جوانانی که زندگی برایشان مشکل است و باید راهی اندیشید. درباره‌ی معضلات جامعه گفتیم. درباره آینده زندگی‌مان صحبت کردیم. ۴۰ دقیقه راه رفتیم و حال حرم پیش رویمان بود. حرم امام مهربانی که ما را به خود فرا‌می‌خواند... اذن دخول خواندیم. اشک، موجود همیشه حاضر در مواقع خاص. اشک خداحافظی از حرم... به صحن انقلاب رفتیم و خیره شدیم به گنبد. عجب حال و هوایی بود، غیرقابل وصف... دیر وقت بود بعید می‌دانستیم چایخانه باز باشد اما شگفت انگیز بود که دیدیم باز است. به سمتش رفتیم. چای نوشیدیم و جانی گرفتیم. حال وقت رفتن بود اما امید داشتم که فردا باز حرم را می‌بینم. با خستگی جسمی و سرحالی روحی به هتل برگشتیم به امید دیدار دوباره... ⏳️ ادامه‌ دارد... 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
| 💞 💠 روایت یکی از زوج‌ها از کاروان ازدواج دانشجویی "همسفــــــــــــــر تا بهشــــــــــــــت💞" ⬅️ بخش آخر 💞 پرده‌ی چهاردهم صبح از خواب بیدار شدیم. قرار بود اتاق‌ها را تا قبل از ساعت ۹ تحویل دهیم. کل وسایلمان را جمع کردیم و صبحانه خوردیم. گفتند می‌توانیم تا موقع حرکت وسایلمان را در هتل بگذاریم. به سمت حرم رفتیم. خواستیم سوار ماشین‌های حرم شویم، خانم سن بالایی می‌خواست سوار شود اما چون پله‌ها بالا بودند نمی‌توانست. خادم امام مهربانی‌ها پله‌ای زرد رنگ و آهنی جلوی پایش گذاشت تا سوار شود. به همسرم گفتم:«ببین چقدر امام رضا به فکر زائراشه، خادماش نمی‌ذارن سخت بهشون بگذره؛ ولی چقدر خودشون سختی کشیدن، چقدر ما فراموششون می‌کنیم و چقدر ما ظالمانه جلوی ظهور امام زمان(عج) رو با گناهانمون می‌گیریم...» ساعت ۲ بلیط داشتیم، وقت داشت کم‌کم تمام می‌شد. موقع اذان شد، آخرین نامه‌ها و سلام‌ها را رساندم و سبک شدم از انجام ماموریت‌هایم. و حالا وقت نوشتن بود. گوشه‌ای نشستم و شروع کردم به نوشتن، نوشتم از دعاهای دیگران و خواسته‌هایشان از امام. نوشتم از آرزوهایم... نوشتم از خاطراتم... نوشتم از اینکه دلم نمی‌آید حرم را ترک کنم... گویا این چند روز برایم وابستگی آورده است که دل کندن از آن سخت است. از امام خواستم زندگی همه زوج‌ها را زیبا کند و به ما نیز کمک کند زندگیمان در راه امام زمان(عج) باشد. نماز خواندیم و آخرین و سخت‌ترین لحظات. دل کندن سخت بود. امّا خداحافظی نکردم و به امام گفتم:«امام مهربانم، امام رضای من! خداحافظی نمی‌کنم تا زود بطلبی و برگردم.» 💌 و اینجا بود که دفتر کاروان همسفر تا بهشت برای ما بسته شد. سفری که هیچگاه فراموشش نمی‌کنم...✨️ 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| | 💞 💠 نمایی از مراسم بدرقه‌ و برنامه‌های کاروان "همسفــــــــــــــر تا بهشــــــــــــــت💞" در مشهد مقدس 🔹️ مراسم بدرقه‌ی زوج‌های دانشجومعلم دانشگاه فرهنگیان استان فارس با برنامه‌های متنوع در سالن اجتماعات پردیس شهید باهنر برگزار شد. 🔻 گزارش خبری مراسم بدرقه‌ی کاروان همسفر تا بهشت ویژه‌ی زوج‌های دانشجومعلم دانشگاه فرهنگیان استان فارس 📲 http://www.nahad.ir/ZtWuq ➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️ 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
| 💞 📌 به گزارش مرکز ارتباطات و اطلاع‌رسانی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، حجت‌الاسلام‌ والمسلمین مصطفی رستمی در گفت‌وگویی درباره آخرین وضعیت اعزام کاروان زوج‌های دانشجویی به مشهد اظهار داشت:«اعزام کاروان‌های بیست‌وپنجمین دوره‌ی ازدواج دانشجویی به مشهد مقدس در قالب طرح همسفر تا بهشت از آبان ماه آغاز شده و تا پایان امسال ادامه دارد.» 📌وی افزود:«هر کاروان با ظرفیت میانگین ۴۰۰ زوج راهی مشهد مقدس شده است که از بین ۲۵ کاروان ۸ کاروان دیگر باقی مانده است و به مرور اعزام می‌شوند و آخرین اعزام کاروان ۱۱ اسفند ماه است که در مجموع، ۱۰ هزار زوج در قالب ۲۵ کاروان به این سفر معنوی اعزام می‌شوند.» 📌رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها ازدواج دانشجویی را جزو برنامه‌های فراموش‌نشدنی این نهاد دانست که عمری بیش از سه‌دهه دارد و گفت:«برنامه‌ای که زوج‌های دانشجو آن را باعنوان همسفر تا بهشت می‌شناسند به‌دلیل ویژگی‌های خاصی که دارد، هرسال با استقبال قابل‌توجهی از زوج‌ها روبه‌رو می‌شود.» 📲 www.nahad.ir/ZVauq ➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️ 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»
27.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞 همسفر تا بهشتی عزیز سلام! ➕️ می‌خوای بیای مشهد؟! 🎊 قراره دوباره یه مهمونی بزرگ داشته باشیم :) دوست داری مهمون امام رضا(ع) باشی!؟ 📲 اولین قرعه کشی بین کسایی انجام می‌شه که مارو در اینستاگرام دنبال کنند و زیر پستمون برامون کامنت بزارن. 💬 برای دوستانتون هم ارسال کنید، شاید باهم اومدین مشهد! 🗓 تاریخ اولین قرعه کشی نیمه ماه مبارک شعبان همزمان با ولادت امام زمان(عج) 🆔 صفحه‌ی ما در اینستاگرام: 🌐 instagram.com/ezdevaj.nahad.ir ➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️ 🆔️ @nahadff «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان استان فارس»