نکته:
هر نفسی که میکشی به سمت مرگ حرکت میکنی «نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَي أَجَلِهِ»؛ نفس انسان، قدم او است به سمت أجلش (نهج البلاغه، حکمت ۷۴). خدای متعال اجل انسان را با تعداد نفس او نوشته است. نوشته است که آقای فلانی ۳۰۰۰ نفس بیشتر نکشد. «خُطَا» یعنی قدم، گام. نفس انسان قدمی است که به سوی مرگ برمیدارد. یعنی همین لحظهای که تا الان نشستهایم ۱۰۰ قدم یا ۲۰۰ قدم یا ۳۰۰ قدم کم کردهایم از آن ۳ هزار تایی که خداوند نوشته است. برای کسی بیشتر نوشته است و برای کسی کمتر نوشته است. یک عدد از این نفس ها جابجا نمیشود.
اجلی که خداوند در ازل نوشته است که در لوح محفوظ برای همه موجود است اجل محتوم است و آنی که قابل تغییر است اجل معلَّق است. اجل محتوم و اجل مسمّی یک نفس جابجا نمیشود و آن معلوم است. ما نمیفهمیم، اما معصوم علیه السلام (امام عصر ارواحنا فداه) به دقت میداند که در چه زمانی و چه مکانی با کدام نفس کار ما تمام میشود.
ما در مسیر هستیم و در راه به سمت آخرت هستیم و مقداری از آن را پیموده ایم. آیا کسی میداند چه مقدار از نفسهایش باقی مانده است؟ میدانیم که چقدر از این نفسها کشیدهایم حالا هر چقدر که بوده است اما آیا کسی از این به بعد میداند چند نفس برای او مانده است؟ خیر. حادثهای اتفاق میافتد و در یک شهری زلزلهای میآید ۵۰ هزار نفر یک دفعه با هم نفسشان قطع میشود.
#فلسطین 💔🖤
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
توضیح بیشتر:
حضرت با عبارت «قَدْ کُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَکَ مِنْهَا بِالتَّوْبَةِ...» توضیح میدهند که حال سیئه یعنی چه. که تو اینگونه باشی و دائم به نفس خودت حدیث کنی که انشالله فردا توبه میکنم و انشالله فردا و انشالله فردا، امروز مرگ رسید. حضرت امیرالمؤمنین علیه اسلام میفرمایند: به تحقیق تو با خویشتن سخن بگویی و جانت را حدیث کنی و با نفس خودت حدیث بگویی. حدیث چه؟ حدیث توبه از بدی و از گناه؛ یعنی از آن سیئه ویی انشالله از این حال در میآیم فردا شروع میکنم، نماز قضاها را میخوانم و فردا شروع به علم آموزی میکنم. با حدیث نفس کسی به جایی نمیرسد فردا از آن تو نیست بلکه امروز مال تو است. تو اگر اهل عمل باشی میگویی: همین الان عمل میکنم. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: «إنّ عُمُرَك وقتُك الّذي أنتَ فيه ما فات مَضَی و ما سَیأتی فَأَینَ»؛ بی تردید عمر تو وقت تو است که تو در آن هستی، آن (زمانی) که فوت شد گذشت و آن (زمانی) که به زودی می آید پس کجا است؟ (میگویی: آینده جبران میکنم، بعد حضرت فرمودند:) «قُم فَاغتَنِم الفُرصةَ بینَ العَدَمَیْنِ»؛ به پا خیز و آن فرصتی که بین دو عدم است را غنیمت بشمار (غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۲۲). این فرصت بین دو عدم را (عدم گذشته و عدم آینده) این را که در دست داری انجام نمیدهی و میگویی: انشالله فردا!!! چه کسی گفته است که فردا هستی فردا آینده است مال تو نیست!؟
«فَیَحُولَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ ذَلِکَ»؛ پس مرگ بین تو و بین توبه حائل و فاصل میشود و بین تو و بین آرزوهایت و بین ان شاء الله فلان خواهم کرد و ان شاء الله بهمان خواهم کرد جدایی خواهد انداخت. در نتیجه «فَإِذَا أَنْتَ قَدْ أَهْلَکْتَ نَفْسَکَ»؛ تو به تحقیق خویشتن را نابود کردهای یعنی با گفتن این «ان شاء الله» ها و در آینده فلان خواهم کرد و بهمان خواهم کرد تردید نکن نابود میشوی. مقداری باید خودمان را برای آینده ی نامعلوم و عجیبی که پیش رو داریم آماده کنیم.
#فلسطین 💔🖤
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
تذکر بسیار مهم:
قسمت اول:
دو گونه میتوانید به مرگ نگاه کنید. میتوانید مانند عوام و از روی عادت (سطح پایین) به مرگ نگاه کنید و یا اینکه بروید و حقیقت مرگ را پیدا کنید. مرگ آنقدر ساده نیست که در ادبیات معمول مردم دیده میشود آنقدر موضوع مهمی است که امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه میفرمایند:«كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هذَا الْأَمْرِ، فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ»؛ چه بسيار روزهایی كه گذراندهام كه در اين امر پنهان شده جستجو مي نمودم پس خداوند نخواست جز پنهان کردنش (چه بسیار روی این موضوع فکر کردم که بفهمم حقیقتش چیست) بعد میفرمایند: «هَيْهَاتَ! عِلْمٌ مَخْزُونٌ»؛ دور است آگاه شدن از آن (مرگ) علم پنهان شده است (نهج البلاغه، خطبه ۱۴۹) حضرت نمیفرمایند: یاد نگرفتم و نمیدانم بلکه میفرمایند: هیهات اینگونه نیست که هر کس حقیقت من را بفهمد «عِلْمٌ مَخْزُونٌ» چون مرگ از امور عدمی نیست بلکه از امور وجودی است «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ»؛ او کسی است که مرگ و زندگی را آفرید (سوره ملک، آیه ۲). مرگ مخلوقی از مخلوقات خداوند تبارک و تعالی است. همانطوری که حیات وجود دارد مرگ هم وجود دارد بنابراین عباراتی را که حضرت فرمودند همه، امور وجودی بودند. فرمودند: «وَ أَنَّکَ طَرِیدُ الْمَوْتِ»؛ مرگ تو را طرد و دفع میکند، هل میدهد تا شما را به یک سمتی بکشاند. بنابراین باید حقیقت مرگ حل بشود. اگر در علم الکلام به دنبال کلمات حضرات معصومین علیه السلام بروید بخشی از حقیقت مرگ برایتان روشن میشود. قرآن از مرگ تعبیر به چشیدن میکند «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»؛ هر نفسی چشاننده مرگ است (سوره آل عمران، آیه ۱۸۵) مرگ را میشود چشید و یک حقیقت چشیدنی است مثل لذت نماز که چشیدنی است. مرگ چشیدنی است و «عدم» را نمیچشند؟ خدای متعال میداند که چه میفرماید؟ امر عدمی را نمیفرماید که آن را میچشید بلکه یک حقیقتی است که آن را میچشید برای برخی بسیار گوارا و شیرین است و برای برخی بسیار تلخ است. حضرت به حارث همدانی فرمودند:«یَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی» ای حارث همدانی هر کس بمیرد مرا می بیند بعد فرمودند:«مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلًا»؛ چه مؤمن و چه منافق (بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۸٠، باب ۷، ح ۸». منتها هر کسی به گونهای مرگ را میچشد همانطوری که الان شما محبت را میچشید از ولی خدا لذت میبرید و آن وهابی پلید از این محبت تهی و بری و بیزار است و او الان میچشد و بعد حس میکند و شما میچشید و برایتان بسیار گوارا است همانگونه خواهید چشید.
#فلسطین 💔🖤
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
قسمت دوم:
مرگ مقوله ی بسیار سنگینی است. مواجه شدن با حقیقت ولی خدا و فنای در ولی خدا، و ولی خدا چون مظهر اسماء تام است. حالا فنای در جلال است یا در جمال!؟ مسئله مرگ باید حل شود. مرگ یک امر وجودی است. بنابراین موضوعات را محلی حل نکنید که مثلاً بگویید: فلانی مُرد تمام. پیرزن محل هم همین را میگوید: میگوید فلانی مرد. فلانی مرد یعنی چه؟ امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمودند:«وَ أَنَّکَ طَرِیدُ الْمَوْتِ»؛ و تو رانده شده ی مرگ هستی و بعد برای مرگ صفت می آورد «الَّذِی لَا یَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ، وَ لَا یَفُوتُهُ طَالِبُهُ وَ لَا بُدَّ أَنَّهُ مُدْرِکُهُ»؛ همان مرگی که فرارکننده اش از آن نجات نمی یابد و طلب کننده اش از او فوت نمی شود و ناگزیر او را در می یابد. مرگ به انسان میرسد انسان را درک میکند و در خودش هضم میکند.«فَکُنْ مِنْهُ عَلَی حَذَرِ»؛ از مرگ بر حذر باش. انسان از امر عدمی بر حذر نیست مثل این است که کسی بگوید: از این خرسی که پشت دیوار است بترس و از خرسی که موجود نیست از آن خیلی بترس. معقول نیست که انسان را از چیزی بر حذر بدارند که امر عدمی باشد. بنابراین روی مقوله ی مرگ باید کار کرد تا اینکه بدانید به چه معنا است؟ در یک جمله «مرگ فنای دانی در عالی» است. این جمله را باید بروید و معنا کنید. مرگ به این معنا است. مرگ همیشه از پایین به بالا است و از بالا به پایین نیست. کسی نیست که بمیرد و از بالا به پایین بیاید. هر کس که بمیرد به بالا میرود.
#فلسطین 💔🖤
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
پای درس نهج البلاغه، نامه ۳۱
قسمت صد و شصت و پنجم
موضوع: آماده شدن برای مرگ (یاد مرگ)
«...وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ...»
...و (پیوسته به یاد مرگ باش تا) پناهت را از مرگ بگیری...
توضیح کوتاه: آنقدر به یاد مرگ باش که وقتی مرگ آمد تو پناهی داشته باشی و آماده باشی. آمادگی پناه انسان است و این با علم و عمل حاصل میشود. چه شده مردم نسبت به چیزی که یقینی است مثل یک امر مشکوک با آن برخورد میکنند؟ چرا مردم با مرگ مانند یک امر مشکوکی برخورد میکنند؟ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام جنازه ای را (برای تشییع) دنبال می کردند پس شنیدند مردی می خندد پس فرمودند: «كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَي غَيْرِنَا كُتِبَ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَي غَيْرِنَا وَجَبَ وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَي مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ...»؛ گویا مرگ در دنیا بر غیر ما واجب است و گویا حق، در دنیا بر غیر ما واجب است و گویا آن که می بینیم از مرده ها، مسافرانی هستند که به زودی به سوی ما باز خواهند گشت (نهج البلاغه، حکمت ۱۲۲).
#فلسطین 💔🖤
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
نکته بسیار مهم:
تصور در مورد جهنم و آتش، آتش نباشد این نگاه، نگاه عوامانهای است. مثلاً فکر کنید یه گودال آتشی است مثل آتش نمرود بعد از بلندی کسی را در آن میاندازند. اینگونه نیست عوامانه نباید به معارف اهل بیت علیهم السلام نگاه کنیم. هر آیه ۷ بطن دارد و هر بطنی ۷۰ بطن دارد. کلمات معصومین علیهم السلام نیز اینگونه هستند و بطن دارند اینگونه نیست آنچه را که ما از نهج البلاغه میفهمیم سلمان هم همانطوری میفهمیده است پس بگویید: فرق ما با سلمان در چه چیزی است!؟ پس این ظواهر بالاتر هم دارند.
آتش در آنجا سراسر زندگی و حیات است، زنده است «وَ هِیَ تَفُورُ»؛ و جهنم پیوسته فوران می کند!(سوره ملک، آیه ۷) میفهمد دوست خدا چه کسی است و دشمن خدا چه کسی است، شعور دارد «...وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ...»؛ و همانا سرای آخرت بیتردید سرای زندگی است (سوره عنکبوت آیه ۶۴)، قرآن نفرمود: زنده است، بلکه فرمود: زندگی است. آتش هم زندگی است، حیات دارد و شعور دارد، چرا؟ چون آتشش خارج از اسماءالله نیست. تمامش زندگی است میفهمد دشمن و دوست چه کسی است و خُرد میکند «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ، الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ»؛ آتش برافروخته ی الهی است، آن هم آتشی که بر دل ها طلوع می کند (سوره هُمَزه آیات ۶ و ۷)، نمی فرماید: آتش بلکه میفرماید: «نارُ اللَّهِ»؛ آتش خدا (مثل واژه ی روح الله و واژه ی رسول الله). آتش الله و آتشی که از الله بیرون آمده است نه از درخت. بعد نفرمود: جسم را میسوزاند بلکه فرمود:«الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ»؛ آن آتشی که بر قلب ها طلوع میکند و قلب را میسوزاند، نه این قلب گوشتی را قلب یک حقیقتی ورای امور مادی است. تمام عناصر را از آیاتی که در مورد بهشت و جهنم است کنار بگذارید. آنجا عالم عناصر نیست. حوری به این معنا که شما در عالم عناصر فکر میکنید نیست. آن عذابی را هم که می فرماید، فرمودند:«جهنم به گونهای است که آسمان و زمین در مقابلش تحمل ندارند». پس این جسم نباید در جهنم باشد بلکه یک جسمی باید باشد که تحملش ورای آسمان و زمین باشد چون «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ»؛ آتش خدا است. بهشت هم همین گونه است آنجا هم جنت الله است «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی، وَادْخُلِی جَنَّتِی»؛ (سوره فجر آیه ۲۹ و ۳۰) بهشت من (باغ نیست) بهشت من به گونهای است که اگر تار و پود یکی از لباسهای اهل بهشت در آن آویزان شود همه میمیرند و طاقت ندارند نگاه کنند. معلوم میشود از جنس عنصر نیست و یک عالمی ماورای عالم عناصر است. یک تجربه ی بینظیر است خدا کند انسان وقتی وارد میشود مغلوب نشود. اینگونه نباشد که «یَبهَرک» مرگ بر تو غالب باشد و سوار باشد.
اینکه میگویند: یک عدهای راکب و سواره از پل صراط میگذرند معنایش این نیست که یک الاغی و یا استری میآورند سوار میشود و میگذرد. آن بُراق که میگویند: پیامبر سوار بر براق شد منظور الاغ نیست. حقایق نورانی آن عالم اینگونه نیست. آیا فکر میکنید طی الارض با الاغ و استر اتفاق میافتد که برخی در این دنیا این را دارند؟ مرحوم آیت الله بهلول انسان خارقالعادهای بود انسان عجیبی بود هیچ چیز نداشت حتی جورابی هم نداشت، یک قبایی داشت و عبا هم نداشت و یک پارچهای که به عنوان عمامه داشت و به سبک خاصی زندگی میکرد و انسان بسیار عجیبی بود. یکی از دوستان ما گفت: به ایشان گفتم: آقا شما که به کربلا میروید ما را هم با خودتان ببرید، گفت: من را در مرز عراق برد رد شد و رفت، گفت: من را گرفتند و برگرداندند، او را نمیدیدند و رفت. برخی طی الارض دارند و برخی طی السماء دارند، مانند مرحوم علامه حسنزاده آملی که طی السماء داشتند (طی السماء فرق میکند با طی الارض). ایشان در ۱۶ سالگی طی الارض داشته است. ایشان فرمایش کرده اند که یک شبی (ظاهراً ماه رمضان بوده است) به آسمان رفتم و هزار بار سریعتر از سریعترین جت حرکت کردم (مثلاً ۲ میلیون کیلومتر بر ساعت) این سرعت، سرعت وحشتناکی است. اولیای خدا اینگونه هستند اینها راکب هستند و سوار بر بُراق هستند. معارف خیلی بالاتر از این ذهن عوامانهای است که مردم دارند و به تبع آنها طلبهها هم دارند. طلبهها هم اینگونه فکر میکنند که فلانی مرد خداوند او را رحمت کند. مثلاً فکر میکنند پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله که با براق آمده و رفته منظور این است که با الاغی آمده و با الاغی رفته است تا مسجد الاقصی...
#فلسطین 💔🖤
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
پای درس نهج البلاغه، نامه ۳۱
قسمت صد و شصت و هفتم
موضوع: پرهیز از فریفته شدن رفتار اهل دنیا
«...وَ إِیَّاکَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَی مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا، وَ تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا...»
...و بر حذر باش از اینکه فریفته شوی به آنچه که می بینی از جاودانه انگاشتن اهل دنیا نسبت به دنیا و از حمله ی آنها به یکدیگر بر سر دنیا...
توضیح کوتاه: مردم طوری به دنیا نگاه میکنند که انگار جاودانه در دنیا زندگی میکنند. حضرت میفرمایند: مبادا شما هم به اینها نگاه کنی و فریفته شوی و فکر کنی تا ابد اینجا هستی. انسان فقط برای علم و عمل آمده است. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وقتی ظهور کنند این مشاغل را تعطیل میکنند. حضرت میفرمایند: خرج و مخارج به عهده ی من. همانطوری که پدر خانواده، مخارج زن و فرزند را میدهد و میگوید: مخارجت به عهده ی من و تکالیفت را انجام بده همانطور ولی خدا میفرمایند: تکالیفت را انجام بده روزیت به دست من و مخارجت را من میدهم. اصل خلقت همان علم و عمل صالح است منتها از معصوم فاصله گرفتهایم و به این بدبختی موجود افتاده ایم، وگرنه در زمان حضرت سلیمان علیه السلام که مردم زیر نظر حضرت سلیمان علیه السلام بودند حضرت، جنیان را میفرستاد تا برای آنها کار کنند «یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ...»؛ آنها هر چه سلیمان می خواست برایش می ساختند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا به اندازه حوضها، و دیگهای ثابت (که از بزرگی قابل حمل و نقل نبود)( سوره سبأ، آیه ۱۳) میفرماید حتی دیگ را هم آنها میساختند «وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِکَ...»؛ و برخی از شیاطین کسانی بودند که برایش غواصی میکردند و کارهای غیر از این نیز انجام میدادند (سوره انبیاء، آیه ۸۲) یک عدهای را گذاشته بود که به زیر دریا بروند غواصی کنند و مروارید و مرجانی که در زیر دریا بود برای زندگی مردم استخراج کنند.
وقتی مردم تحت نظر ولی خدا باشند آسمان و زمین از بالا به پایین برایشان رزق فرو می فرستد «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم...»؛ و اگر آنان، تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده (قرآن) برپا می داشتند، از بالایشان (آسمان) و از زیر پاهایشان (زمین)، روزی می خوردند (سوره مائده، آیه ۶۶).
#فلسطین 💔🖤
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
توضیح بیشتر:
«وَ تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا» یعنی «مِن تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا». تکالب از کلب میآید. یعنی از این سگ صفتی مردم دنیا بر حذر باش. از اینکه مثل سگ به جان هم هستند (تکالب). بر حذر باش از اینکه فریفته شویاز این رفتار مردم که مثل سگ دائماً صبح و شب برای لقمه نانی که خداوند تضمین کرده است به جان هم هستند. این ما هستیم که از دهان هم میدزدیم. مردم دعوا میکنند و این دعوا لقمه ی شخص را میدزدد. اگر این دعوا نبود هر کس لقمهاش سر جایش بود.
حضرت میفرمایند: مثل سگ هستند روَ تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا» هر تعبیری که معصوم علیه السلام درست کند همان درست است، چرا؟ معصوم وضع الفاظش متناسب با نظام تکوین است. غیر معصوم چنین کسی نیست. دقت کنید حضرت میدانند عالم تکوین به گونهای است که اگر مردم بر سر روزی با هم دعوا کنند باطنشان مثل سگ میشود. یعنی اگر ما چشم داشتیم نگاه میکردیم میدیدیم اینها سگ هستند و معصوم این را میبیند. وضع الفاظ معصوم متناسب با نظام تکوین است. اگر امام حسین علیه السلام فرمودند:«...اجْتَنِبِ الْغِیبَةَ»؛ غیبت نکن، بعد فرمودند: «فَإِنَّهَا إِدَامُ كِلَابِ النَّارِ»؛ پس غیبت خورش سگان اهل آتش (جهنم) است (بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۳۸۲، باب ۱۵، ح ۹) معلوم میشود در جهنم یک عدهای به صورت سگ هستند. این را معصوم میفهمد استخراج و استخدام کلمات را معصوم میتواند متناسب استفاده کند. یک عده دیگر مثل بوزینه هستند و به یک عده دیگری میفرمایند مثل فلان حیوان هستند. این نشان میدهد که وضع الفاظ معصوم متناسب با نظام تکوین است.
#فلسطین 💔🖤
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
نکته ی بسیار مهم:
قسمت اول:
در رابطه با مرگ حضرت مطالبی فرمودند:
تعریف اجمالی مرگ: فنای شخص سافل است در عالی و عالی در اعلی، مثلاً شما به هیچ عنوان مجاز نیستید فکر کنید عزرائیل مأمور گرفتن جان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است یا مأمور گرفتن جان امیرالمؤمنین علیه السلام باشد، به دلیل اینکه آنجا رتبه ها خیلی واضح اند. بنابراین در روایات است که حضرات علیهم السلام فرموده اند: خداوند جان ها را به وسیله ی ملائکه و غیر ملائکه می گیرد. غیر از فرشتگان موجودات دیگری هستند که قبض روح می کنند. برخی مطالب را در اینجا نمی شود گفت. بلکه باید شما بروید و آن را حل کنید که جان مبارک پیغمبر عظیم الشأن چطور گرفته می شود در حالی که عزرائیل توانش نیست که چنین موجود عظیمی را قبض بکند. چون معنای مرگ آن چیزی است که عرض کردیم نه آن چیزی که عرفاً مردم می فهمند. نشان می دهد از آن روایت امیرالمؤمنین علیه السلام که مرحوم علامه طباطبایی در کتاب حیات پس از مرگ آورده اند که حضرت فرمودند: خداوند قبض روح می کند با فرشتگان و غیر فرشتگان نشان می دهد که موجودات دیگری در قبض روح دخیل اند. اگر این تعریف فنای سافل در عالی و عالی در اعلی برای شما جا بیافتد، برایتان مُستَبعَد (مسئله ی دور از ذهنی) نخواهد بود که شما هم قبض روح کنید اجمالا. تفصیلش به عهده خود شما است.
کلماتی که معصوم علیه السلام استخدام می فرمایند قطعاً بدانید جایگزین ندارند (تردید نکنید)، چون کلمات حضرات علیهم السلام و وضع کلمات از طریق حضرات علیهم السلام متناسب با نظام تکوین است نمی توانید جابجا کنید. آن حرکت و انتقال، حرکت و انتقال است برای یک جایی و یک مقصدی. حرکت می کند تا در جایی فانی بشود. آن همان کمال است. فنای سافل در عالی همان کمال است و عالی در اعلی همان کمال است. ارواحی هستند که بلاواسطه (بدون واسطه ی) فرشتگان قبض می شوند و آنها مال احدی از افراد اند و قلیل هستند و شاید چهارده نفر بیشتر نباشند و بعد انبیاء بزرگ الهی توسط غیر فرشتگان قبض روح می شوند. عزرائیل در حدی نیست که بتواند روح موسای کلیم الله یا ابراهیم خلیل الله علیهم السلام را قبض بکند.
چون معنای مرگ آن چیزی نیست که از آن فهمیدیم که مثلاً عزرائیل بیاید دست کسی را بگیرد و شخص جانش که به حلقومش برسد بعد او را بکشد و ببرد. معنای مرگ این نیست. معنای مرگ یک جذبه ی ملکوتی اتفاق می افتد. پرده ها کنار می روند. ارتباط روح با عالم ماده کم می شود و چون یک کمال عالیتر و والاتری را ادراک می کند سریعا اشتیاق به لحاق (ملحق شدن) به آن کانون عظیم نورانیت پیدا می کند و جذب می شود. آن حرکت به این معنا است. جذب آن کانون مغناطیسی عظیم قرار می گیرد. روح ما به خاطر اینکه خیلی کوچک و سطح پایین است یک موجود بالاتری سریع جذبش می کند و می برد. اما ارواح مطهر انبیاء علیهم السلام را هر کسی نمی تواند جذب بکند و به سمت خودش و در خودش فانی بکند و به کمال خودش به اینها کمال بدهد. حواستون باشه معنای مرگ یعنی چه؟ خیلی فراتر از این معنای عوامانه است. این از پایین به سمت بالا است.
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
قسمت دوم:
از بالا به سمت پایین هم همین گونه است که گفته شد. حیات از اعلاء به عالی و از عالی به سافل افاضه خواهد شد. شما در بهشت هم مُوجِد هستید و هم مُبقی هستید. یعنی یک چیزهای خیلی مهمی که باید بروید و آن را ادراک کنید و برای خودتان آن را حل کنید. خیلی روح انسان موجود عظیمی است که هم موجد است و هم مُبقی. قرآن خیلی کتاب لطیفی است «...جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ...» (سوره بقره، آیه ۲۵) نهرهای آبی که از زیر اهل بهشت جاری است. از زیر اهل بهشت جاری ست! این ها باید حل بشوند.
شما به موضوعات کلامی و به موضوعاتی که در احادیث اهل بیت علیهم السلام پرداخته شده است و مطرح فرموده اند نگاه سطحی نباشد و بروید تا عمق کلمات حضرات برایتان واضح بشود.
این داستان مرگ را که حضرت مطرح فرمودند با لطافت مطرح فرمودند. خود شما باید از این کلمات بفهمید که مرگ یک موجود حقیقی خارجی است. از کلمات بر می آید «خلق الموت و الحیات». حضرت علیه السلام فرمودند: «كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هذَا الْأَمْرِ، فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ. هَيْهَاتَ! عِلْمٌ مَخْزُونٌ!...» (خطبه ۱۴۹)؛ چه بسیار روزها سپری کردم تا کنکاش کنم موضوع مرگ را. هیهات! علم محزون. هیهات! برای هر کسی حل شدنی نیست. «كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ»؛ چه بسیار ایامی که صرف تفکر در مرگ و شناخت حقیقت مرگ کردم. آن حقیقت مرگ آن طوری است که یک کسی مثل علی بن ابی طالب، امام معصوم علیه السلام میفرمایند: «كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ» اگر موضوع مرگ یک موضوعی بود که ما قبلاً فهمیده بودیم یک کسی مثل امام علی علیه السلام که علمُ الله هست نمی خواهد ایام صرف بکند (ایام) بعد هم آخرش بفرماید: علمٌ مکنون! علمٌ مکنون!
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
پای درس نهج البلاغه، نامه ۳۱
قسمت صد و شصت و هشتم
موضوع: مَثَل دنیا
«...فَقَدْ نَبَّأَکَ اللّهُ عَنْهَا...»
...به تحقیق خداوند از دنیا تو را خبر داد...
توضیح کوتاه: می خواهی ببینی دنیا چیست؟ داخل آیات ببین که «متاع الدنیا قلیل» مَثَل دنیا مَثَل یک آبی است که به تعبیر قرآن از آسمان می آید و یک گیاهی سبز می شود و سریع پائیز می شود و خشک می شود و باد می زند و هیچ اثری «کأن لم یکن شیء مذکورا» گویا نبود. مثلا الآن این زمستان نگاه می کنی انگار این درخت تا دیروز میوه ی گردو نداشت و برگی نداشت تمام. مَثل دنیا را خدای متعال اینطوری فصلی بیان می فرماید، مِثل یک فصلی است می آید و خزان می شود. این مَثل را خداوند به تو خبر داد و جاودانه نیست.
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات
پای درس نهج البلاغه، نامه ۳۱
قسمت صد و شصت و نهم
موضوع: فریاد دنیا
«...وَ نَعَتْ هِیَ لَکَ عَنْ نَفْسِهَا...»
...و این دنیا از طرف خودش برای تو فریاد می زند...
توضیح کوتاه: حضرت فرمودند: اگر قرآن هم نمی خوانی از آن طرف خود دنیا («نَعَت» از ماده ی «نَعَی یَنعَی») حقیقتش را برای شما فریاد زده است (بیا خودت به این درخت نگاه کن) لازم نیست که حتما قرآن بخوانی. اگر قرآن هم نخواندی و آن قول صادقِ مُصدَّق را نخواندی و با آن مرتبط نیستی اینجا خود دنیا هست و به تو می گوید: من چه کاره ام؟ آن آباء و اجداد کجا هستند؟ این دنیا «نَعَت» ناله می زند، این دنیا برای تو فریاد می زند. «نفسها» خودش را داد می زند و حقیقت خودش را بیان می کند، می گوید: من این هستم «لِدُوا لِلْمَوْتِ، وَاجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ، وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ»(نهج البلاغه، حکمت ۱۳۲) بچه بیاورید در نهایت می میرد و جمع کنید در آخر فانی خواهد شد و خانه بنا کنید در آینده خراب می شود.
#نهج_البلاغه
#دور_اول_توضیح_نامه_ها
👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalaghealiali
┗━━━🍂━
شناختی نو از #معارف_اصیل و راهی استوار برای برون رفت از #مشکلات