#نهج_البلاغه
#بند_پایانی_خطبه
الْآنَ عِبَادَ اللَّهِ وَ الْخِنَاقُ مُهْمَلٌ وَ الرُّوحُ مُرْسَلٌ فِي فَيْنَةِ الْإِرْشَادِ وَ رَاحَةِ الْأَجْسَادِ وَ بَاحَةِ الِاحْتِشَادِ وَ مَهَلِ الْبَقِيَّةِ وَ أُنُفِ الْمَشِيَّةِ وَ إِنْظَارِ التَّوْبَةِ وَ انْفِسَاحِ الْحَوْبَةِ، قَبْلَ الضَّنْكِ وَ الْمَضِيقِ وَ الرَّوْعِ وَ الزُّهُوقِ وَ قَبْلَ قُدُومِ الْغَائِبِ الْمُنْتَظَرِ وَ إِخْذَةِ الْعَزِيزِ الْمُقْتَدِرِ.
(قال الشريف: و في الخبر أنه (علیه السلام) لمّا خَطب بهذه الخطبة اقشعرّت لها الجُلود و بَكت العيون و رَجفت القلوب و من الناس من يُسمّي هذه الخطبة الغرّاء.)
اى بندگان خدا! هم اکنون که ريسمان مرگ بر گلوى شما نيفتاده و روح (براى بدست آوردن کمالات) آزاد است و بدنها راحت، و مى توانيد با کمک يکديگر مشکلات را حل کنيد و هنوز مهلتى داريد و فرصت براى تصميم گرفتن باقى است و راه توبه و بازگشت از گناه باز است (از اين فرصت هاى گرانبها استفاده کنيد!) پيش از آنکه در سختى و تنگنا و ترس و نابودى قرار گيريد و پيش از فرا رسيدن مرگى که در انتظار است و قبل از آنکه دست قدرتِ خداوندِ قوىّ مقتدر، شما را بگيرد (آرى پيش از همه اينها، فرصت را مغتنم بشمريد و زاد و توشه برگيريد).
( سيّد رضىّ فرمايد: در خبر است كه چون امير المؤمنين عليه السّلام اين خطبه را خواند، تن ها از شنيدن آن لرزيد، و ديده ها باران اشك باريد، و دلها از بيم بتپيد، و بعضی مردم آن را خطبه غرّا ناميده اند.)
#خطبه_۸۳
#خطبه_غراء
#پایان_خطبه
#نهج_البلاغه
پرهیز از غفلت
(کل خطبه ۲۰)
من كلام له (علیه السلام) و فيه ينفر من الغفلة و ينبه إلى الفرار لله:
فَإِنَّكُمْ لَوْ قَدْ عَايَنْتُمْ مَا قَدْ عَايَنَ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ لَكِنْ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا وَ قَرِيبٌ مَا يُطْرَحُ الْحِجَابُ، وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ وَ هُدِيتُمْ إِنِ اهْتَدَيْتُمْ، وَ بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ لَقَدْ جَاهَرَتْكُمُ الْعِبَرُ وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ وَ مَا يُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ إِلَّا الْبَشَر.
سخنى از امام(عليه السلام) که از غفلت برحذر مى دارد و فرار (و حرکت) به سوى خداوند را يادآور مى شود:
اگر شما آنچه را که مردگانتان بعد از مرگ مشاهده کرده اند، مى ديديد ناله سر مى داديد و وحشت مى کرديد و به سخن حق گوش فرا مى داديد و اطاعت مى کرديد، ولى آنچه آنها ديده اند از شما مستور و پنهان است، امّا به زودى پرده ها کنار مى رود (و همه چيز را مشاهده خواهيد کرد). اگر چشم بصيرت را بگشاييد، وسايل بينايى شما فراهم شده است، و اگر گوش شنوا داشته باشيد سخنان حق به گوش شما رسانده شده، و اگر اهل هدايت باشيد وسايل هدايت فراهم گشته، (آرى!) به حق مى گويم حوادث عبرت انگيز، خود را آشکارا به شما نشان داده است و با صداى رسا و مؤثّر، از آنچه ممنوع است نهى شده ايد، و هيچ کس بعد از رسولان آسمان (فرشتگان) جز بشر عهده دار تبليغ از سوى پروردگار نخواهد بود (پس در انتظار چه نشسته ايد؟).
#خطبه_۲۰
#نهج_البلاغه
آمادگی برای آخرت
(کل خطبه ۲۱)
[و من خطبة له (علیه السلام) و هي كلمة جامعة للعِظة و الحكمة:]
فَإِنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَكُمُ السَّاعَةَُ تَحْدُوكُمْ، تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ.
[قال السيد الشريف أقول إن هذا الكلام لو وُزِن بعد كلام الله سبحانه و بعد كلام رسول الله (صلی الله علیه وآله) بكل كلام لمال به راجحا و برز عليه سابقا. فأما قوله (علیه السلام) تخففوا تلحقوا، فما سمع كلام أقل منه مسموعا و لا أكثر منه محصولا و ما أبعد غورها من كلمة و أنقع نطفتها من حكمة و قد نبهنا في كتاب الخصائص على عظم قدرها و شرف جوهرها].
بى گمان پايان کار (رستاخيز و قيامت و بهشت و دوزخ) در برابر شما است و عوامل مرگ، پيوسته شما را به پيش مى راند. سبکبار شويد تا به قافله برسيد! چرا که پيشينيان را براى رسيدن بازماندگان، نگه داشته اند! (و همه، در يک زمان، محشور خواهيد شد).
سيد رضى مى گويد: اگر اين گفتار امام (عليه السلام) پس از سخن خداوند سبحان و پيامبر اسلام، با هر سخنى سنجيده شود، بر آن برترى خواهد داشت و از آن پيشى مى گيرد. اما گفتار او (عليه السلام): «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» کلامى است که از آن، کوتاه تر و پرمعناتر، کلامى شنيده نشده است. چه سخن ژرف و عميقى و چه جمله پرمعنا و حکمت آميزى است، که روح تشنه طالبان حکمت را سيراب مى کند! ما در کتاب خصائص درباره اهميت و عظمت اين جمله، بحث کرده ايم.
#خطبه_۲۱
#نهج_البلاغه
#خطبه_۲۳
رضا به قضای الهی
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ [كَقَطْرِ] كَقَطَرَاتِ الْمَطَرِ إِلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُسِمَ لَهَا مِنْ زِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ، فَإِنْ رَأَى أَحَدُكُمْ لِأَخِيهِ غَفِيرَةً فِي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ فَلَا تَكُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً، فَإِنَّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ مَا لَمْ يَغْشَ دَنَاءَةً تَظْهَرُ، فَيَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُكِرَتْ وَ يُغْرَى بِهَا لِئَامُ النَّاسِ كَانَ كَالْفَالِجِ الْيَاسِرِ الَّذِي يَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ تُوجِبُ لَهُ الْمَغْنَمَ وَ يُرْفَعُ بِهَا عَنْهُ [بِهَا] الْمَغْرَمُ.
امّا بعد (از حمد و ثناى الهى! اين خطبه مشتمل بر ترغيب فقرا به زهد و توصيه اغنيا به محبّت و مهربانى است):
مواهب پروردگار، مانند قطره هاى باران، از آسمان به زمين نازل مى شود و به هر کس سهمى زياد يا کم، (مطابق آنچه خداوند مقدّر فرموده) مى رسد. بنابراين هرگاه يکى از شما براى برادر خود برترى اى در همسر و فرزند و مال يا جسم و جان ببيند، نبايد نسبت به او موجب فتنه گردد (و سبب حسادت و کينه و عداوت و يا يأس و سوءظن به پروردگار شود); زيرا، هر گاه مسلمان به عمل زشتى که از آشکار شدنش شرمنده مى شود و افراد پَست، آن را وسيله هتک حرمتش قرار مى دهند، دست نيالايد، به مسابقه دهنده ماهرى مى ماند که منتظر است در همان دور نخست، پيروز شود و سود وافرى ببرد، بى آن که زيانى ببيند.
#خطبه۲۳
#نهج_البلاغه
رضا به قضای الهی
وَ كَذَلِكَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ الْبَرِيءُ مِنَ الْخِيَانَةِ يَنْتَظِرُ مِنَ اللَّهِ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ، إِمَّا دَاعِيَ اللَّهِ فَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لَهُ وَ إِمَّا رِزْقَ اللَّهِ، فَإِذَا هُوَ ذُو أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ مَعَهُ دِينُهُ وَ حَسَبُهُ، وَ إِنَّ الْمَالَ وَ الْبَنِينَ حَرْثُ الدُّنْيَا وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا اللَّهُ تَعَالَى لِأَقْوَامٍ.
نيز، مسلمانى که از خيانت به دور است، در انتظار يکى از دو خوبى از سوى خدا است: يا فرا رسيدن دعوت الهى است (که عمر او را به نيکنامى و حُسن عاقبت پايان مى دهد) و در اين حال، آنچه را خداوند از پاداش هاى نيک فراهم ساخته، براى او بهتر است، و يا سرانجام، در همين دنيا، خداوند، روزى او را وسيع مى کند و صاحب همسر و فرزند (و مال فراوان) مى شود، در عين اين که دين و شخصيت خود را حفظ کرده است; ولى (بدانيد فرق ميان اين دو، بسيار است). مال و فرزندان، کشت و زراعت اين جهانند و عمل صالح و نيک، کشت آخرت است، اما گاهى خداوند، هر دو را براى گروهى جمع مى کند. (و آنان را از نعمت هاى دنيا و آخرت، هر دو، بهره مند مى سازد).
#خطبه_۲۳
#نهج_البلاغه
حمایت خویشاوندان
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا يَسْتَغْنِي الرَّجُلُ وَ إِنْ كَانَ ذَا مَالٍ عَنْ [عَشِيرَتِهِ] عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَيْطَةً مِنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَيْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إِذَا [إِنْ] نَزَلَتْ بِهِ.
اى مردم! انسان، هر چند ثروتمند باشد، از اقوام و بستگان خود، بى نياز نيست که از وى، با دست و زبان دفاع کنند. آنها در واقع، بزرگ ترين گروهى هستند که از او پشتيبانى مى کنند و پريشانى و مشکلات را از ميان مى برند و به هنگام بروز حوادثِ سخت، نسبت به او، از همه، مهربان ترند.
#خطبه_۲۳
#نهج_البلاغه
وَ لِسَانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ [يُوَرِّثُهُ غَيْرَهُ] يَرِثُهُ غَيْرُهُ.
و نام نيکى که خداوند (در سايه نيکوکارى و محبّت) به انسان عطا مى کند، از ثروتى که به هر حال، براى ديگران به ارث مى گذارد بهتر است، (که اين، ثروتى است معنوى و ماندگار، و آن جيفه اى مادّى و فرّار).
#خطبه_۲۳
#نهج_البلاغه
#خطبه_۲۴
(کل خطبه)
نه سستی، نه سازش
وَ لَعَمْرِي مَا عَلَيَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَيَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِيهَانٍ، فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَى اللَّهِ مِنَ اللَّهِ، وَ امْضُوا فِي الَّذِي نَهَجَهُ لَكُمْ وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِكُمْ، فَعَلِيٌّ ضَامِنٌ لِفَلْجِكُمْ آجِلًا إِنْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلًا.
به جان خودم سوگند! در مبارزه با دشمنان حق، با آنان که در گمراهى غوطه ورند، هيچ گونه مُجامله و مدارا نمى کنم و سستى به خرج نمى دهم. پس اى بندگان خدا، تقوا پيشه کنيد! و از خدا، به سوى او فرار کنيد! و از همان راهى که خداوند براى شما معيّن کرده است، برويد! و به وظايفى که براى شما مقرّر داشته، قيام کنيد! که اگر چنين کنيد، على (علیه السلام)، ضامن پيروزى شما است. و اگر امروز به آن نرسيد، به آن خواهيد رسيد.
#خطبه_۲۴
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۰۵
برخورد قاطعانه با سران ناكثين (طلحه و زبير):
لَقَدْ نَقَمْتُمَا يَسِيراً وَ أَرْجَأْتُمَا كَثِيراً؛ أَلَا تُخْبِرَانِي أَيُّ شَيْءٍ كَانَ لَكُمَا فِيهِ حَقٌّ دَفَعْتُكُمَا عَنْهُ، أَمْ أَيُّ قَسْمٍ اسْتَأْثَرْتُ عَلَيْكُمَا بِهِ، أَمْ [أَوْ] أَيُّ حَقٍّ رَفَعَهُ إِلَيَّ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ضَعُفْتُ عَنْهُ، أَمْ جَهِلْتُهُ أَمْ أَخْطَأْتُ بَابَهُ؟
(طلحه و زبير پس از بيعت با امام عليه السّلام اعتراض كردند كه چرا در امور كشور با آنان مشورت نكرده و از آنها كمك نگرفته است. خطبه زیر در پاسخ به آن دو است.)
به اندك چيزى خشمناك شديد، و خوبى هاى فراوان را از ياد برديد ممكن است به من خبر دهيد كه كدام حقّى را از شما باز داشته ام يا كدام سهم را براى خود برداشته ام. و بر شما ستم كردم و كدام شكايت حقّى پيش من آورده شده كه ضعف نشان دادم و كدام فرمان الهى را آگاه نبوده و راه آن را به اشتباه پيموده ام.
#خطبه_۲۰۵
.
#خطبه_۲۰۵ در يك نگاه:
همان گونه كه در عنوان خطبه آمد، اين سخن پاسخى است به پاره اى از ايرادهاى طلحه و زبير كه انتظار داشتند امام عليه السلام در حكومت سهم عظيمى براى آنها قائل شود و در همه امور با آنها مشورت نمايد. امام عليه السلام نكاتى را به آنها يادآور شد؛ نكاتى كه مسير حكومت امام را روشن مى ساخت و به انتظارات نابجاى آنها پايان مى داد:
نخست اينكه آنها را بر اين امر سرزنش مى كند كه چرا به جهت امور ظاهراً مختصرى خشمگين شده ايد و خوبيهاى فراوانى را به فراموشى سپرده ايد.
در بخش ديگرى از اين بيان به آنها يادآور مى شود كه مشكلى در امر حكومت پيدا نشده تا با آنها مشورت كند؛ بلكه بر اساس كتاب خدا و سنّت رسول اللَّه صلى الله عليه و آله، امر حكومت را سامان مى بخشد و البتّه اگر مطلبى كه نياز به مشورت داشته باشد پيش آيد هيچ گاه از مشورت خوددارى نخواهد كرد.
در بخش سوم اين خطبه به اين ايراد كه چرا در تقسيم بيت المال مساوات ميان مسلمانان را رعايت كرده، پاسخ مى دهد كه اين همان سنّت رسول خداست.
سرانجام در آخرين قسمت اين خطبه به دعاى پرمعنايى مى پردازد و براى كسانى كه هرگاه حق را ببينند يارى مى كنند و با ظلم به مبارزه بر مى خيزند رحمت الهى را تقاضا مى كند.
#نهج_البلاغه
برخورد قاطعانه با سران ناكثين (طلحه و زبير):
وَ اللَّهِ مَا كَانَتْ لِي فِي الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِي الْوِلَايَةِ إِرْبَةٌ، وَ لَكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي إِلَيْهَا وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا، فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَيَّ نَظَرْتُ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اسْتَنَّ النَّبِيُّ (صلی الله علیه وآله) فَاقْتَدَيْتُهُ، فَلَمْ أَحْتَجْ فِي ذَلِكَ إِلَى رَأْيِكُمَا وَ لَا رَأْيِ غَيْرِكُمَا، وَ لَا وَقَعَ حُكْمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشِيرَكُمَا وَ إِخْوَانِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ، وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْكُمَا وَ لَا عَنْ غَيْرِكُمَا.
به خدا سوگند، من به خلافت رغبتى نداشته، و به ولايت بر شما علاقه اى نشان نمى دادم، و اين شما بوديد كه مرا به آن دعوت كرديد، و آن را بر من تحميل كرديد. روزى كه خلافت به من رسيد در قرآن نظر افكندم، هر دستورى كه داده، و هر فرمانى كه فرموده پيروى كردم، به راه و رسم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اقتدا كردم. پس هيچ نيازى به حكم و رأى شما و ديگران ندارم، هنوز چيزى پيش نيامده كه حكم آن را ندانم، و نياز به مشورت شما و ديگر برادران مسلمان داشته باشم، اگر چنين بود از شما و ديگران روى گردان نبودم.
#خطبه_۲۰۵
#نهج_البلاغه
نهی از دشنام دادن به دشمن
إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ، وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ، وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ، حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ.
(حضرت در جنگ صفّين شنيد كه برخی ياران او، شاميان را دشنام مى دهند؛ فرمود:)
من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد، اما اگر كردارشان را تعريف، و حالات آنان را باز گو مى كرديد به سخن راست نزديك تر، و عذر پذيرتر بود.
خوب بود بجاى دشنام آنان مى گفتيد: خدايا خون ما و آنها را حفظ كن، بين ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهى به راه راست هدايت كن، تا آنان كه جاهلند، حق را بشناسند، و آنان كه با حق مى ستيزند پشيمان شده به حق باز گردند.
#خطبه_۲۰۶