▪️مکاشفه عجیب شهید حاج عبدالحسین برونسی
گردان زمین گیر میشه. سید کاظم حسینی میگه من معاون شهید برونسی بودم، اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن، یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده، رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه، میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد...
بهش گفتم حالا وقت این حرفا نیس ، پاشو فرماندهی کن بچه های مردم دارن شهید میشن،
میگفت شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا" توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت.
گفت بعد از لحظاتی بلند شد و گفت: سید کاظم گفتم بله، گفت سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن، 25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ، بعد 40 قدم ببر جلو.
گفتم بچه ها اصلا" نمیتونن سرشونو بلند کنن عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟
گفت خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین.
گفت وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو،
بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن، گفت آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی نمی بینم
گفت بگو یا زهرا و شلیک کن.
می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد.
تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا،
گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم.
چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود و می گفت یا زهرا مدد، نگا کردم دیدم جلومون میدون مین هست.
قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده
اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم
40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن.
شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم، به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی، تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟ 40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟
گفت سید کاظم دست از سرم بردار
گفتم نه تا این سِر رو نگی رهات نمیکنم،
گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی
گفتم باشه
گفت تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم به من گفت چی شده؟
گفتم بی بی جان موندم؛ اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟
گفت آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ان شاء الله تانک منفجر میشه و شما پیروز میشی.
🌐 کتاب خاک های نرم کوشک
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
💢 این امتحان سخت، بارها و بارها در تاریخ تکرار شده است...
🔹🔸استاد ماندگاری: هر جه جلوتر می رویم امتحان سخت تر می شود
♦️چنین حالتی از امتحان، بارها و بارها در طول تاریخ تکرار شده است و پیروان جبهه حق در وفاداریشان مورد امتحان قرار گرفتهاند و در آینده نیز مورد امتحان قرار خواهند گرفت. ما نیز در بستر چنین امتحاناتی هستیم. اگر امروز در کنار مسلمِ امام زمان(عج) باشیم، سربلند میشویم و در آزمون بزرگ ظهور نیز به لطف پروردگار سرافراز خواهیم شد.
#ولایت #ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
↫🏵 #سه_ماده_حیاتی_بدن
⓵بهترین و بدترین آب
⓶بهترین و بدترین نمک
⓷بهترین و بدترین روغن
📚:دکتر روازاده
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
هدایت شده از باقیات الصالحات
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ
👤استاد #پناهیان
📹 مجلس عشق و نشاط
👈🏻 روایت ضعف ما در "بستهبندی" محصولات فرهنگی
✅ مجمع فرهنگی مذهبی باقیات الصالحات ✅
🆔 @baghyatossalehat
🔺در مورد ماجرای #بنزین و رفتارشناسی آقا در این روزها هر نوع تحلیلی شنیدیم.
▪️نوع خیلی از بحثها را که میبینم یا شعر سیدحسن حسینی می افتم که میگفت:
*من خوب یادم هست،
روزی که روشنفکر،
در کافه های شهر پرآشوب،
دور از هیاهوها عرق میخورد،
با جانفشانی های سربازان حزب الله،
تاریخ این ملت ورق میخورد.*
روانش شاد که در اتمسفر انقلاب زیست کرده بود و شعرش #قاعد نبود، #مجاهد بود. حتی در شعر نیز پرده ای از مقاتله و نبرد داشت.
▪️ #روشنفکر جماعت که در این معنا #آخوند جماعت را هم در بر میگیرد؛ علاقه دارد به بحثهای بی سر و ته و تمام نشدنی. اگر روشنفکر باشد از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد را ابژه میکند و بحث میکند و اگر آخوند باشد تفرعات عجیب و غریب که احتمال وقوع آن در هر هزار سال نوری ۱در میلیون است را دستمایه تمرین اصولی میکند. چیزی شبیه همان بازی و ریاضی اهل مدرسه.
آن یکی دلخوش است به #بحثهای_کافه_ای و آن دیگری سرگرم است به #بحثهای_حجره_ای که به لطف فضای مجازی هر دوی این بحثها در شبکه های اجتماعی امکان پیگیری یافته است.
و چون هر دو، دور از واقعیت و از پس برگهای کتاب به مشاهده #امر_واقع نشسته اند غالبا سرخورده و #غرغرو میشوند یا #تحلیلهای تخیلی ارائه میدهند که گویی برای نشدن بیشتر #تجویز شده اند تا شدن.
🔺حال آنکه جنس تفکر #امام و #آقا از جنس #تحقق است.
امام و آقا مسئله شان تفکر برای تفکر و تفلسف برای تفلسف نیست. مسئله شان #تحققِ_تفکر است.
▪️تصریحات و تلویحات فراوان امام و آقا در این مورد فراوان است. از آن جمله معروف امام که میگوید: "من از این آخوندهایی نیستم که فتوا دهم و بنشینم، من اگر فتوا دهم فتوایم را پیگیری میکنم تا بشود" ؛ گرفته تا آن جمله ماندگار امام در پیام به شورای مدیریت حوزه قم که میگوید: "شعار همیشه از آن کسانی است که وارد در گود اجرا نیستند."
▪️حال، بار دیگر با همین منطق به نظاره رفتار رهبری در ماجرای بنزین و هر ماجرای دیگری بنشینیم.
▪️یکی از بهترین راهها برای حل مسئله و فهم موضع رهبری تلاش برای فهم واقعیت صحنه است. تمام فروض ماجرا را بررسی کنیم و ببینیم رهبری در این مقام چه میتوانست بکند و چه کرد.
🔺 حال ببینیم چه فرضهایی ممکن بود؟!
آقا
۱. یا اساسا یا نباید موضع میگرفتند،
۲. یا باید چنین موضعی که گرفتند میگرفتند،
۳. یا باید موضع انتقادی میگرفتند،
و در فرض دیگر نیز باید دیرتر موضع میگرفتند.
۱. در فرض اول که پر واضح است، آقا رهبری اش #نمایشی و #ملکه_وار نیست، چونانکه برخی در این سالها در تمنای چنین رهبری بودند: "کناری بنشیند و رهنودهای کلی بدهد، پیام نوروزی بدهد، ۱۴خرداد خاطراتی از امام بگوید، سالی یکبار دیداری با دانش آموزان و دبستانی ها داشته باشد و ملت بیایند دستش را ببوسند و تمام. رهبری را چه به دخالت در همه امور و حضور فعالانه در صحنه. یک مدیریت آخوندی بکند و قال قضیه را بکند. در قضیه نیروهای مسلح هم یک نماینده معین کند و خودش زندگی علمایی پیشه کند."
▪️حال آنکه آقا اساسا #متفکر_مجاهد است. #متفکر_متحقق است. جنس تفکرش گوشه نشین و نمایشی نیست. سلوک ۳۰ساله رهبری اش این را نشان داده است. در مرکز است و فعالانه رهبری میکند. چنین توقعی خلاف تصویر معهود و سیره مالوف اوست.
۲. همان فرض مطلوب است.
۳. کمی فکر کنیم! آقا اگر مختصر تعریض و کنایه ای میزدند و حمایت خود را از دولت بر میداشتند چه میشد؟!
ای بسا شیرازه حاکمیت فرو میریخت و دولت دست نشانده ملت سرنگون میشد. تعداد کشته ها و خرابیها از این که هست بیشتر میشد. و از همه مهمتر سرآغاز دیکتاتوری در کشور میشد. که در این باره قبلا نوشته ام.
۴. و دیر سخن گفتن نیز آفات موارد ۱و ۳ را در بر داشت.
▪️به همین راحتی
به همین خوشمزگی
#فلسفه_بافی ها دیگر بیشتر حکم #روده_درازی را دارد.
البته حکماً بیان چنین حرفهایی در چنین جمع انتلکتی حکم انتحار دارد.
ولی چه باک.
همیشه شعبان و این بار رمضان.
مهم نیست.
یاعلی
✍ به قلم: سید امین باطنی
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
⭕️ آری! تقصیر خامنهای است...!
سلام حضرت آقا
میخواهم برایتان
قصهای تعریف کنم؛
جنگ که شد
همسایهی روبرویی ما
میگفت؛ تقصیر خمینی است!
و پدر که پر کشید
همسایهی آنوری هم
همین عقیده را داشت؛
تقصیر خمینی است!
ما اما
همچنان
خمینی جانمان بود...
و بالکن حسینیهی جماران
قبلهگاهمان
طعنهها
اثر خود را گذاشته بودند
و ما را
بیش از پیش
مست روحالله کرده بودند
و این هم راستش
تقصیر خمینی بود!
آری!
خمینی
همان امامی بود که حتی ۱۲ بهمن هم
نتوانست نفسش را قلقلک دهد؛ «هیچ»!
و همان امامی بود که فتح خرمشهر را
نسبت داد به خدا
و اگر
همهی مردم هم
میگفتند؛ تقصیر خمینی است
باز امام «امام» بود؛
مهربان با مردم
نامهربان با دشمن
و شما هم امامی...
همان خمینی
اما با یک آه بیشتر
عاقبت
«علی» بودن
جرم کمی نیست!
نه!
ما دعوایی با همسایههای خود نداریم
حتی اگر بگویند؛
خمینی هندی بود!
اتفاقا راست میگویند!
خمینی
هم هندی بود
هم ایتالیایی
هم اهل نیجریه
هم متعلق به روستای شهیدآباد مازندران
ادواردو آنیلی
یعنی نسب خمینی در غرب
و شیخ زکزاکی
یعنی شاخهی شجرهی طیبهی امام در قارهی سیاه
و شخص شما
یعنی خود خمینی
تنها تکرار روحالله
و تنها تداعی آن بتشکن بزرگ
مگر نگفتی؛
در یومالله ۹ دی
دست قدرت خدا را ببینید!
مگر نگفتی؛
حتی اگر عکس مرا پاره کردند
آتش زدند
باز هم شما صبر کنید!
آقاجان!
همهی همسایههای ما
که ابراهیم هادی نیستند!
که ابراهیم همت نیستند!
مگر طلائیه
چند نفر مجنون
خط را نگه داشتند؟!
مگر «الی بیتالمقدس»
حاجاحمد متوسلیان
چند نفر نیرو داشت؟!
آ.....ه!
کجایی سردار؟!
أین عمار؟!
آقاجان!
این روزها
دلمان خون است
از دست صبر خودمان...
اما کی نبوده؟!
مگر پدر که پر کشید
نگفتند؛ تقصیر خود خمینی است؟!
ما اما
همان همسایه را هم
دعا کردیم
و هرگز فکر نکردیم
دشمن اصلی ما شده!
پس باز هم
در شناخت دوست و دشمن
دچار اشتباه نمیشویم
آقاجان!
شما به ما یاد دادهای
که در اوج خشم
هنر در صبر است
و گوهر در بصیرت
ما وقت دعوا با همسایهها را نداریم!
دشمن ما کاخ سفید است
نه اقدسخانم
که هم عاشق مصدق است
و هم آن عنتر
که علیه مصدق
کودتا کرد!
هیهات!
ما نردههای خیابان انقلاب نیستیم
که با چند تکان
بشکنیم!
ما بچههای انقلاب هستیم...
فرزندان دیگر شما...
یادگاران خمینی...
وارثان شهدا...
ما هنوز هم انقلابی هستیم
و علیه انقلابیها
نمیتوان انقلاب کرد!
آقاجان!
سوگند به خون فاطمیون
ما اهل کوفه نیستیم
«علی» تنها بماند!
سر یا صبر؟!
کدامش را میخواهی که تقدیم شما کنیم...؟
👤 #حسین_قدیانے
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi