اسناد فعل به جمع
نحات کوفه فرقی بین انواع جمع (اسم جمع، اسم جنس جمعی، جمع مذکر سالم، جمع مؤنث سالم، جمع مکسر) قائل نیستند و در اسناد فعل به هر نوع جمعی، تذکیر و تأنیث را جایز میدانند؛ تذکیر به اعتبار جمع و تأنیث به اعتبار جماعة.
تأنیث فعل در آیه «آمنت به بنو إسرائیل» را نیز از همین باب میدانند.
زمخشری در شعری به این مطلب اشاره میکند و به قومش تعریض میزند و میگوید:
إنَّ قومي تَجمَّعوا / وبقتلي تَحدَّثوا
لا أبالي بجمعهم / كلُّ جمع مؤنَّثُ
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
استشهاد به حدیث در نحو
سؤال: آیا میتوان با استشهاد به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله درباره حسن و حسین علیهما السلام «إنّ ابنَيَّ هذَينِ ريحانَتَيَّ مِن الجَنّة» [بحار الأنوار، ج ۴٣، ص ٢٧۵] نصب إنّ به جزئین را اثبات کرد؟ مگر نباید ریحانتاي گفته میشد؟ توجیه ریحانَتَيّ چیست؟
جواب:
1️⃣صحت استشهاد به حدیث منوط به حصول اطمینان نسبت به نقل به لفظ شدن آن است و امکان حصول چنین اطمینانی در این دست از احادیث منتفی است.
2️⃣در حدیث یاد شده میتوان ریحانَتِي را به صیغه مفرد خواند (ريحانة + یاء متکلم). در این صورت ریحانَتِي تقدیرا مرفوع و اشکال مرتفع میشود.
3️⃣احتمال دارد ريحانَتَيَّ تصحیف ریحانتاي باشد، چنانکه در احادیث دیگر آمده است؛ إِنَّ ابْنَيَّ هَذَيْنِ رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا. [الإرشاد، ج٢، ص٢٨].
4️⃣بدین روی حدیث مزبور نمیتواند دلیلی بر اثبات نصب إنّ به جزئین باشد و سایر ادلهای هم که بر اثبات این لغت اقامه شده مخدوش است، و الله العالم.
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
وجه تسمیه معتل الفاء به مثال
🔸سؤال: چرا معتل الفاء را مثال نامیدهاند؟
🔹جواب: چون ماضی معتل الفاء (مانند وَعَدَ) مثل صحیح (مانند ضَرَبَ) است و اعلال در او جاری نمیشود.
نکته: گرچه در فعل مضارع معتل الفاء (مانند یَعِدُ) اعلال جاری میشود ولی چون مضارع فرع بر ماضی است در نامگذاری لحاظ نشده است.
📒شرح شافيه رضی استرآبادی، ج١، ص٣٤
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
دانشگاه فرهنگیان اصفهان با همکاری مدیریت امور بینالملل برگزار می کند:
📚سلسله وبینارهای بین المللی باعنوان:
ادبیات مقاومت ٣ (رویکرد فرهنگی شناختی)
✅ به دو زبان فارسی و عربی
✅ حضور رایگان
✅ (با اعطای گواهی بین المللی معتبر و رایگان)
💢 مدیر نشست
🇮🇷 دکتر علی بنائیان اصفهانی
👤عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان
💢سخنرانان:
🇪🇬 دکتر حاتم جوهری
👤استاد مطالعات فرهنگی دانشگاههای مصر
بنیانگذار پروژه مشترک فرهنگی عربی
🎤 فرهنگ مقاومت از منظر نظریه های برخورد تمدنی، با تأکید بر تحلیل جنگ غزه
🇪🇬 دکتر خالد عبدالغنی
👤استاد دانشگاه سیناء مصر
🎤ادبیات مقاومت در فلسطين
🇮🇶 دکتر صباح محسن کاظم
👤مورخ و ناقد عراقی
🎤 نگرشی به ادبیات مقاومت
🇮🇷دکتر مسعود فکری
👤دانشیار دانشگاه تهران
🎤فرهنگ پذیری در ادبیات مقاومت
🇮🇷دکتر نرگس گنجی
👤دانشیار دانشگاه اصفهان
🎤همداستانی ادبیات و هنر در فلسطین معاصر
زمان:
🗓روز جمعه ساعت
۱۴۰۲/۱۲/۰۴_ ۱۵ به وقت تهران🕒
2024/02/23_ 14:30 به وقت مکه🕞
لینک ورود به جلسه در اسکای روم👇
https://www.skyroom.online/ch/pbi/resistanceliterature
#پوستر
#وبینارسوم
جهت دریافت لینکهای ثبت نام وگواهی و اطلاعیههای وبینار از طریق لینک زیر در کانال وبینار عضو شوید👇
╔═══════╗
https://eitaa.com/Resistanceliteraturewebinar02
╚═════🌿══╝
╔═══════╗
https://t.me/Resistanceliteraturewebinar02
╚═══🌿══╝
♨️تَوَهّم
در کتب سنتی حوزه مانند رسائل و مکاسب و کفایه و...از عبارت توهم زیاد استفاده شده است.
مرحوم شیخ یا آخوند،در مقام تضعیف اقوال ویا استدلالات ،فرموده اند:
اما توّهمُ فلان
توهّمَه فلان
فتوهمُ...
و...
معنای توهم در این عبارات چیست؟
ابوحاتم رازی می نویسد:
اما التوهم الذی یوصف به المخلوقون هو ما یخطر ببالهم، تقول توهمتُ اذا یخطر ببالک قبل ان تتحقّقه.
ماحصلش یعنی:کلام غیر محققانه.
📗کتاب الزینه ج ۱ ص ۹۶
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
♨️تدقیق مرحوم آخوند خراسانی در اینکه اصل در مشتقات چیست
💠بین دو مکتب بصره و کوفه اختلاف است که اصل در اشتقاق مصدر است یا فعل ماضی که بصره مصدر را اصل گرفته و کوفه فعل را و برای هر مدعی،دلائلی ذکر کرده اند....
✅مرحوم آخوند خراسانی ره هر دو قول را غلط می دانند.
💠اشکالی که مرحوم صاحب کفایه مطرح می کنند جنبه معنوی دارد نه لفظی به این بیان که:
💠واضح است که فعل نمی تواند اصل در اشتقاق باشد اما مصدر مشکل معنوی دارد،زیرا در مصدر اسناد به فاعل همیشه وجود دارد و جزء موضوع له او است(اسناد ناقص)، در حالیکه این معنا یعنی اسناد ناقص در افعال وجود ندارد پس مصدر نمیتواند اصل در اشتقاق باشد و الا باید معنای آن در سایر مشتقات لحاظ می گردید، به عبارت دیگر مصدر مثل ضرب،یعنی زدن و این زدن همیشه منسوب به شخصی ملحوظ است،مثلاً زدنِ زید، در حالی که معنای زدن در افعال وجود ندارد، مثلا ضَربَ زیدُ، یعنی زید زد(نه، زدن) و این نسبت تام است،در حالیکه اگر مصدر اصل مشتقات می بود، باید معنای آن در فروعاتش حفظ می شد، زیرا علامت اصل بودن یک شیء آن است که درتمام فروعات وجود داشته باشد.
💠 مرحوم اصفهانی در نهایة الدرایه فرموده اند:
💠بنابراین اصل در اشتقاق، اسم مصدر است؛ زیرا صِرف حدث است، بدون منسوب بودن به چیزی( مثل گفتار برخلاف گفتن که با شنیدن گفتن، چه کسی گفت در ذهن می آید)و در تمام مشتقات اسم مصدر وجود دارد.
📗کفایه الاصول ج۱ ص ۱۱۳
📘نهایه الدرایه ج۲ ص ۱۷۵
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
هدایت شده از انجمن علمی زبان و ادبیات عربی دانشگاه رضوی
#نکته_نحوی
💠کلمه (مثلا) در عبارات چه نقشی دارد؟
💠مثل: ان قوانین النحو قد تخصص #مثلا قد یجرّ الفاعل بمِن.
💠اگر مراد از مثلا، تمثیل باشد( یعنی مصدر وحدث)نقش آن مفعول مطلق برای فعل محذوف است،یعنی: امثّل لک مثلا ای تمثیلا.
💠اما اگر مراد از مثَلا، مثال باشد، نقش آن مفعول به برای فعل محذوف است،یعی اُمثّل لک مثلا ای مثالا.
📓حاشیه دسوقی بر مختصر المعانی ج۱ ص ۲۲۶
https://eitaa.com/anjomanarabirazavi
#لغت
معنای موضوع له لغت عبارت است از:
ابن فارس می گوید :
لغو دو اصل صحیح است یکی به معنای بیهوده و یکی به معنای لهج یعنی تلفظ لفظ.
قول عرب زمانی که می گوید: لغی بالامر أی لهج بها.(ان را تلفظ کرد) لغت هم مشتق از همین (لغو) است.یعنی صاحب کلام با ان(لغت)حرف زده.(۱)
اما در اصطلاح معانی متعددی دارد:
۱.به معنای زبان یک قوم(لغت عرب یعنی زبان آنها)
۲.به معنای لهجه (لغت بنی تمیم و حجاز یعنی لهجه آنها)
۳.به معنای علوم عربی(لغت عرب یعنی صرف،نحو،بیان،بدیع و...)
۴.به معنای علم لغت (به تنهایی)
۵.به معنای موضوع له حقیقی در مقابل اصطلاح
و....
۱.معجم مقاییس اللغة
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
هدایت شده از انجمن علمی زبان و ادبیات عربی دانشگاه رضوی
#اضافه_صفت_و_موصوف
تفاوت مضاف و مضاف الیه با صفت و موصوف.
مضاف و مضاف الیه وقتی باهم ترکیب شدند و مدلولشان یکی شد پس هر کدام مثل زاء در زید می شود(یعنی به تنهایی دارای معنای مراد نیستند) در نتیجه ترکیب این دو به گونه ای شده که اگر منفصلا استعمال شوند،معنا اصلا فهمیده نمی شود(مثلا جایی که اراده می کنیم بگوییم غلام زید امده اگر یک جز از این ترکیب حذف شود مراد متکلم دانسته نمی شود)
اما أمر در صفت و موصوف چنین نیست زیرا موصوف مستقل در دلالت است حتی اگر وصف نباشد.
(پس جایی که تشخیص بین صفت و موصوف با مضاف و مضاف الیه دشوار می شود از این قاعده می توان استفاده کرد که ایا مدلول دو کلمه یک چیز را می رساند پس اضافه است و الا ترکیب وصف و موصوف می باشد).
شرح ملا جامی علی متن الکافیه فی النحو،ج۱،ص۲۸۶
https://eitaa.com/anjomanarabirazavi
با سلام و عرض ادب خدمت حضّار و فضلای گرامی
«فراخوان مباحثه کاربردی ادبیات عربی
از کتاب های شرح النهجة المرضیة جلال الدین سیوطي و مختصر المعاني تفتازاني »
عزیزانی که خواهان مباحثه کاربردی مستمر و منظم به صورت مجازی میباشند به آیدی اینجانب پیام دهند.
(مباحثه به صورت کاربردی و تخصصی میباشد و نه به صورت مقدماتی که مباحث توصیفی ارائه شود.)
@Hich_ibn_hich
نصیحة
کلمه نصح از باب :نَصَحَ ینصَح نُصحا
💠نصیحة اسم مصدر ان است.
معنای اصلی و ریشه لغوی آن عبارت است از:
💠تصفیه عسل از موم.
"نصحت العسل اذا صفیته من الشمع"
💠معنای نصیحه در کلام معصومین علیهم السلام و عرف آن زمان به معنای حیازت و جمع اوری خیر برای منصوح له است.
ارتباط دو معنا چنین است:
تشبیه کرده اند تلخیص کلام را از غش و فساد به تلخیص عسل از موم.
💠راغب گفته است:
نصح یعنی خالص کردن محبت برای غیر در اظهار انچه که به صلاح اوست.
✅نصیحت در کلام معصومین علیهم السلام یعنی:
ارشاد عباد به مصالح دنیوی و اخروی،تعلیم انها و یاری انها،امر به معروف و نهی از منکر و....
💠لذا گفته شده نصح با وجود وجازت و کوتاهی لفظ در زیادی معنا مانند لغت فلاح است که جامع خیر دنیا و اخرت می باشد.
سید علیخان مدنی ره
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
اِن و لو وصلیه
اکرِمه وان شتمنی...
ان وصلیه ان است که:
💠اولا قرینه بر جواب شرط آن،سابقا ذکر شده باشد.مثل اکرمه در مثال!
💠ثانیا ضدّ شرط مذکور بعد از آن،نسبت به جزاء، اولی باشد از شرط.
در مثال بالا:
💠متکلم گفته است اورا اکرام کن اگرچه مرا ناسزا گوید، واضح است ضد ناسزا که مثلا اکرام باشد نسبت به وجوب اکرام اولویت دارد.یعنی اگر مرا اکرام کرد، او را اکرام کن!اولی است.
✅اما شرط است که قبل ان وصلیه همیشه واو ذکر شود،این واو چه نوع واوی است؟
💠احتمال اول:عطف باشد به ضد شرط مذکور زیرا در ان وصلیه همیشه اعلی یا ادنی فرد ذکر می شود.
اکرمه ان اکرمنی و ان شتمنی...
💠احتمال دوم:واو حالیه
اکرمه والحال انه شتمنی.
📗سید علیخان مدنی ره
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
سوال :یصحّ السکوت یا یحسن السکوت؟
💠مقدمه
💠مفید در اصطلاح نحوی ها بر سه امر اطلاق می شود
💠لفظ مفید مقابل لفظ مهمل.
💠مفید یعنی آنچه که معنای جدید می دهد.
💠مفید یعنی آنچه که معنای تام می دهد.
❇️اما محل بحث
💠اگر قائل به ترادف بین جمله و کلام شویم و ان دو را یک چیز بدانیم فرقی بین یصح السکوت با یحسن السکوت نیست.
💠اما اگر رابطه بین آن دو عام و خاص مطلق باشد و جمله اعم از کلام( زیرا کلام آن است که فایده تام بدهد و مثل جمله شرط به تنهایی یا صله و...کلام نیست) بین آن دو اصطلاح فرق است،به این بیان که:
💠یصح السکوت یعنی کلام متضمن اسناد اصلی (مسند و مسند الیه)باشد و فرقی ندارد مقصود لذاته باشد یا لغیره.
💠اما یحسن السکوت یعنی کلام متضمن اسناد اصلی باشد و مقصو لذاته.
💠بنابراین لفظ (مفید) در عبارات اگر تفسیر به صحه سکوت شد،تعریف برای جمله است و اگر تفسیر به حسن سکوت شد تعریف کلام است.)¹
💠مثل شرح سیوطی:
کلامنا لفظ مفید ای مفهِم معنی یحسن السکوت علیه.
📗¹شرح علامه کافیجی بر قواعد بن هشام
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
سوال : تاء در یا أبتِ چه تائی است؟
💠این تاء عوض از یاء متکلم است یعنی در اصل یا ابی بوده است.
💠زمخشری گفته است: این تاء تانیث است و دلیل بر اینکه تانیث است این می باشد که موقع وقف هاء تلفظ میشود.(مثل فاطمة).
حلبی گفته است:
ابن کثیر و ابن عامر تاء در ابت را قلب به هاء می کنند، اما باقی قرّاء وقف به تاء می کنند کانّ آنها آن را جاری مجرای تاء الحاق می دانند مثل بنت و اخت.
💠از جمله کسانی که تصریح کرده تاء در ابتِ تانیث است سیبویه می باشد که گفته است:
💠از خلیل در مورد تاء یا ابتِ سوال کردم و او فرمود:
💠این تاء بمنزله تاء در خالة و عمة است*یعنی برای تانیث* و دلیل بر تانیث آن این است که: در نوشتار هاء نوشته شده، در حالی که قیاس کسی که وقف در تاء می کند ان است که به صورت تاء بنت کتابت کند آن را.
💠در ادامه زمخشری گفته:
💠اگر گفته شود چگونه جایز است الحاق تاء تانیث به مذکر.
💠می گویم: همچنانکه مذکر مثل شاة و حمامة وربعة(رجل) تاء تانیث می گیرد.یعنی صرفا تانیث لفظی است،مانند الفاظ مذکور.
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
طبقات و مدارس نحوی ها ۱
💠لحاظ عصر های نحات به اشکال مختلف ممکن است اما کسی که قصد دارد وسیله ای برای بصیرة در تاریخ این علم تحصیل کند،تقسیم بندی آتی مناسب تر بنظر می آید:
تقسیم نحوی ها به:
بصری ها و کوفی ها و اخفش!
💠شناخت اصناف بصری ها محتاج احاطه به مذاهب انها و تدبر زیادتری نسبت به شناخت کوفی ها و اخفش است.
💠بصری ها کسانی هستند که کتاب سیبویه را امام خود قرار داده و اذعان داشته اند که این کتاب مخّ فصاحت عربی است،بنابر این بدلیل اهمیت این کتاب بصری ها به دو گروه تقسیم می شوند:
۱.کسانی که مقدم بر تدوین کتاب سیبویه بوده اند.
۲.کسانی که موخر از این کتاب بوده اند.
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
طبقات و مدارس نحوی ها ۲
💠مدرسه قدماء
💠قدماء بصری،کسانی بودند که سابق بر الکتاب سیبویه بوده و الکتاب عصاره ی تعالیم نحوی آنها می باشد!
در راس آنها:
💠خلیل بن احمد سپس عیسی بن عمر و ابوعمرو بن العلاء و ابن ابی اسحاق الخضرمی و یونس نحوی و ...بوده اند.
💠در کتاب الحلقه المفقوده فی تاریخ النحو العربی در رابطه با نحوِ قبل تدوین الکتاب سیبویه بحث شده است.
♨️اما مدرسه سیبویه
💠با ظهور کتاب سیبویه امر عوض شد!کتاب سیبویه به تنهایی یک امّة محسوب می شد،امّتی که مورد تبعیت آنها قرار گفت.
حول الکتاب سیبویه سه مذهب شکل گرفت:
۱.مدرسه منتقدین الکتاب
۲.مدرسه شارحین الکتاب
۳.مدارس بصریه(بصری بالمعنی الاخص که اقوال انها اکنون مورد قبول است غالبا)
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
طبقات و مدارس نحوی ها ۳
🕌مدرسة الشارحین
💠شارحین اولیه کتاب سیبویه،اینها کسانی بودند که علم الکتاب را رواج دادند و غوامض آن را شرح کردند و مناقشاتی داشتند و فروعات جدیدی به آن اضافه کردند...
💠این افراد مانند جرمی و مازنی و زجاج و... خصیصه آنها این بود که هرچند قبول داشتند کتاب سیبویه اساس این علم است اما خود را در عرض سیبویه می شمردند،بنابر این آراء و مناهج خاصی نزد آنها شکل گرفت که باید به شکل جدا باید درس گرقته شود.
🕌مدرسة المنتقدین
💠آنها کسانی بودند که رویکرد نقدی به الکتاب داشتند و اشکالات متعددی در اعتبار مطالبی که سیبویه گفته داشتند.
💠بزخی از آنها عبارتند از: مبرّد در بسیاری از آراء او،ابن الطراوه نحوی و شاگردش سهیلی و ابن مضاء قطربی و صدر الافاضل.
💠کتاب جملی که منسوب به خلیل است اما در واقع برای ابن خالویه است و همچنین الموفّقی فی النحوِ ابن کیسان از شمار تالیفات این مدرسه می باشند.
💠 کلمات این مدرسه شایسته است به صورت جدا بررسی و درس گرفته شود.
💠ابوحیان نحوی این مدرسه را ذم کرده در منظومه اش در رابطه با تاریخ نحو:
تلقاه (الکتاب)کلُ بالقبول و بالرضی
فذوالفهم من تبدو لدیه مقاصده
و لم یعترض فیه سوی ابن الطراوه
و کان طریّا لم تقادم معاهده
و جسّره طعن المبرّد قبله
و انّ الثمالی بارد الذهن جامده
هما ما هما صارا مدر الدهر ضحکة
یزیّف ما قالا و تبدی مفاسده
💠از جمله منتقدینی که به شکل عمیق و اسلوب جدید در دراست نحوی و مفاهیم مهم نحو کار کرده است ابن رشید اندلسی است و کتاب او الضروری من النحو نام دارد.
💠در هر حال مدرسه منتقدین را نمی توان از مدارس بصره دانست.
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
✅بررسی ترکیب نحوی و معنای جمله: أ رأیت در قرآن کریم
💠در بسیاری از آیات شریفه قرآن کریم، از این جمله استفاده شده است و اهل عربیت در ترکیب و معنای آن اختلاف دارند.
💠چند نمونه از آیات شریفه:
💠قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
💠قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَٰهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ ۗ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ
💠قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَآ إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَآ أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ ۚ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا
💠قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَٰهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَآءٍ ۖ أَفَلَا تَسْمَعُونَ.
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
✅بررسی ترکیب نحوی و معنای جمله: أ رأیت در قرآن کریم ۲
💠أ رایتَکم همراه همزه استفهام و صیغه مفرد مذکر ماضی از ماده رویت و ضمیر جمع مخاطب.
💠اهل ادب آن را به معنای أخبرنی می دانند.
💠راغب در مفردات گفته است:
💠جاری میشود (أ رایت)مجرای أخبرنی که کاف بر آن داخل می گردد(کاف خطاب) و ضمیر آن (تَ)در همه حالت های مثنی و جمع و تانیث تغییر نمیکند. در عوض تغییر روی کاف خطاب می آید.
💠در ادامه دلیل اینکه چرا برخلاف اصل ضمیر در حالت های مختلف تغییر نکرده و تغییر روی کاف خطاب بوده،می آید.ان شاء الله.
📗المیزان فی تفسیر القرآن ج۷ ص ۸۵
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
✅بررسی ترکیب نحوی و معنای جمله: أ رأیت در قرآن کریم ۳
💠کاف در این جمله برای مجرد خطاب است و از اسمیت خلع گردیده؛ زیرا اگر کاف اسم بود لازمه اش این بود که در چنین ترکیبی:
💠أ رایتکَ هذا الذی کرّمتَ،علیُّ
(...کسی که اکرام کردی علی است)
💠زید بدل از کاف باشد؛زیرا جمله مذکور دو مفعولی است و مفعول اول و دوم در معنا یکی هستند،در حالی که هذا نمیتواند در معنا با کاف خطاب یکی باشد،لفساد المعنی.
💠بنابر این وقتی اسم نیست،پس حرف خطاب است مثل کاف در ذلک و هنالک وانت و...
💠تاء در ا رایتَکم ( در آیه شریفه ارایتکم ان اتاکم عذاب الله...)جایز نیست برای خطاب باشد؛زیرا جایز نیست دو علامت خطاب به کلمه ملحق گردد همچنانکه به کلمه دو حرف تانیث ملحق نمی شود و نه دو علامت برای استفهام.
💠وقتی که جایز نیست که تاء برای خطاب باشد و این تاء در جمیع احوال مفرد می آید دلیل این است که: اولا واجب است فعل دارای فاعل باشد و ثانیا (در جمیع احوال مفرد قرار داده شده)؛زیرا کاف خطاب(کم)بیان فاعل های جمع مذکر میکند پس میماند معنای تانیث و تثنیه.
حال اگر علامت تانیث و جمع ملحق به تاء شود لازمه اش جمع شدن دو علامت خطاب است که بیان باشند از آنچه که به تاء ملحق شده و انچه که به کاف ملحق شده و نتیجه ان ساخت کلمه ایست که در کلام عرب نظیر ندارد.
💠این مطلب از کلام ابو علی فارسی است.
✅مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج۴ ص ۴۶۳
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
✅عین عبارت مجمع البیان:
💠«أَ رَأَيْتَكُمْ» الكاف فيه للخطاب مجردا و معنى الاسم مخلوع عنه لأنه لو كان اسما لوجب أن يكون الاسم الذي بعده في قوله أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيُ و أ رأيتك زيدا ما صنع هو الكاف في المعنى، لأن رأيت يتعدى إلى مفعولين يكون الأول منهما هو الثاني في المعنى و قد علمنا أنه ليس الكاف في المعنى.
💠 و إذا لم يكن اسما كان حرفا للخطاب مجردا من معنى الاسمية كالكاف في ذلك و هنالك و كالتاء في أنت.
💠 و إذا ثبت أنه للخطاب فالتاء في أ رأيت لا يجوز أن يكون للخطاب لأنه لا يجوز أن يلحق الكلمة علامتان للخطاب كما لا يلحقها علامتان للتأنيث و لا علامتان للاستفهام.
💠 فلما لم يجز ذلك أفردت التاء في جميع الأحوال لما كان الفعل لا بد له من فاعل و جعل في جميع الأحوال على لفظ واحد لأن ما يلحق الكاف من معنى الخطاب يبين الفاعلين فيخصص التأنيث من التذكير و التثنية من الجمع و لو لحق علامة التأنيث و الجمع التاء لاجتمعت علامتان للخطاب ما يلحق التاء و ما يلحق الكاف فكان يؤدي إلى ما لا نظير له فرفض و هذا من كلام أبي علي الفارسي.
📗مجمع البيان في تفسير القرآن جلد 4 صفحه 463
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
✅بررسی ترکیب نحوی و معنای جمله: أ رأیت در قرآن کریم ۴
💠قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ.
بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَآءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تشرکون
💠کرمانی گفته : أَ رَأَيْتَكُمْ کلمه ای که هم برای استفهام است و هم ابراز تعجب...و برای این کلمه نظیری در کلام عرب وجود ندارد..
💠این عطیة گفته است که: تقدیر آیه چنین است:
أ رأيتكم إن خفتم عذاب اللّه أو خفتم هلاكا أو خفتم الساعة أ تدعون أصنامكم و تلجئون إليها في كشف ذلك إن كنتم صادقين في قولكم إنها آلهة بل تدعون اللّه الخالق الرازق فيكشف ما خفتموه إن شاء و تنسون أصنامكم أي تتركونهم؟
💠فعبر عن الترك بأعظم وجوهه الذي هو مع الترك ذهول و إغفال، فكيف يجعل إلها من هذه حاله في الشدائد؟
💠یعنی آیه شریفه بجای اینکه گوید حین رویت عذاب، بت ها را ترک می کنید،گفته است: فراموش میکنید!
💠 که این تعبیر رسا تر است کانّ شدائد عذاب و ظهور قدرت و مالکیت خدا چنان است که به ذهن شما نمی ایند انها،چه رسد به اینکه بخواهید از انها استمداد کنید...
📗البحر المحيط فى التفسير ج4 ص507
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
Mindmap.pdf
622.7K
قواعد اختصاصی اعلال
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
ضمایر.pdf
374.7K
تقسیمات ضمایر
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تُنسی
كأنك لم تكن
تُنسي
كمصرع طائر
ككنيسةٍ مهجورةٍ تُنسي
كحب عابرٍ
وكوردةٍ في الثلج
تُنسى...!!
ترجمه:
فراموش مى شوى گویی که هرگزنبوده ای
فراموش می شوی همچون مرگ یک پرنده
همچون کلیسای متروکه
فراموش می شوی همچون عشقی رهگذر
همچون گلی در برف
فراموش می شوی...!!!
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
#ضمیر
اگر قبل از ضمیر مضاف و مضاف الیه مذکور باشد و امکان داشته باشد عود ضمیر به هر کدام (مررت بغلام زید فاکرمته )قاعده این است که ضمیر عود به مضاف کند،زیرا بحث و صحبت از مضاف است و مضاف الیه به طریق تبع ذکر شده یعنی برای تعریف مضاف یا تخصیصش.
به خاطر همین قاعده است که باطل کرده ابوحیان استدلال جماعتی بر نجس بودن خنزیر توسط این آیه«أو لحم خنزیر فانه رجس» ان جماعت گمان کرده اند که ضمیر فانه به خنزیر میخورد،وعلت آورده اند که خنزیر اقرب مذکور است برای عود ضمیر.
فرع فقهی این قاعده:
اگه شخصی بگوید (در وصیتش یا بیع یا وکالت یا اجارات و...از ابواب فقهی)«له علی الف درهم و نصفه »لازمه اش این است که هزارو پانصد درهم بدهکار باشد نه هزار و نیم درهم (به خاطر عود ضمیر به مضاف).
تمهید القواعد شهید ثانی
قاعده ۱۰۶از قواعد ادبیاتی،ص ۳۳۶
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
مصدر و اسم مصدر؛
درباره فرق بین مصدر و اسم مصدر گفته شده:
ان المصدر موضوع للحدث من حیث اعتبار تعلقه بالمنسوب الیه و لذا یقتضی الفاعل و المفعول؛ و اسم المصدر موضوع لنفس الحدث من حیث هو بلا اعتبار تعلقه بالمنسوب الیه و ان کان له تعلق فی الواقع و لذا لا یقتضی الفاعل و المفعول . . . .
پس:
مصدر برای حدث وضع شده است از آن جهت که حدث به منسوب الیه خود متعلق است، لذا نیاز است که فاعل و مفعول مصدر تعیین و مشخص شود.
ولی اسم مصدر برای ذات حدث من حیث هو هو وضع شده و منسوب الیه آن در نظر گرفته نشده است، لذا نیازی به تعیین فاعل و مفعول ندارد.
به عبارت دیگر:
در مصدر صدور حدث از فاعل و تلبس حدث به فاعل در نظر گرفته شده است و همچنین مصدر امری نسبی بین حدث و فاعل است و ظرف وجودی آن خارج نیست؛
اما اسم مصدر فقط با خود حدث کار دارد و امر واقعی و محقق در خارج است.
و همچنین گفته شده:
مصدر اصل نسبت است ولی اسم مصدر هیأت حاصل از نسبت است لذا به اسم مصدر، حاصل مصدر گفته می شود، مانند :متحرکیت که حاصل از حرکت است.
برای آگاهی از نظرات دیگر رجوع شود به:حاشیه جونگی، برگ ۲۰ و ۳۵.
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
#علم
ترجمه طبق لغت نامه مقاییس اللغه:
العین و واللام و والمیم اصل صحیح واحد،یدل علی اثر بالشیء یتمیز به عن غیره:
ماده علم یک اصل عربی دارد که دلالت می کند بر اثری در شیء به طوری که با داشتن آن اثر،از غیر خود متمایز گردد.
https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi