eitaa logo
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
8.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
8.8هزار ویدیو
7 فایل
نجواها و دعاهای مشکل گشا ، زندگی نا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مه شهدا داستان های آموزنده موسیقی بی کلام آرام بخش
مشاهده در ایتا
دانلود
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 #داستان_زندگی_واقعی ❤️ به قلم #یاس بعد آماده کردن ناهار وپذیرایی از معصوم رفتم بال
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 ❤️ به قلم بی صبرانه منتظرشنیدن صدای مامان بودم درست۵دقیقه ی بعد گوشی زنگ خورد ومن صدای ضعیف مامان شنیدم که با گریه میگفت -ایل آی من خودتی مامان دیگه گریه هام دست خودم نبود با ذوق از شنیدن صدای مامان آب دهنمو قورت دادم وگفتم -مامان مامان چرا صدات ضعیف شده چرا صدات غم داره مامان حالت خوبه -نه عزیزم از خوشحالیه خودت چطوری مامان حالت خوبه چرا اینقدر دیر زنگ زدی من که چشام خشک شد از بس منتظرت بودم چی باید میگفتم باید میگفتم از کتک های ابراهیم وناسزاهای ثریا خانم وق نشد بهت زنگ بزنم -مامان فرصتش نمیشد زنگ بزنم مامان من خوبم شماها چطورین آیناز کجاس خوبه حالش مامان آهی کشید وگفت -آره عزیزم اونم خوبه نگران نباش از خودت بگو از شوهرت ۳۹ چطوره !؟خوبه؟ اذیتت که نمیکنه خانوادش چطوره -مامان همه خوبن نگران من نباش فقط دلتنگتونم چرا آیناز نیومد با من صحبت کنه احساس کردم مامان با این حرف من بیشتر گریش گرفت ته دلم ترسی افتاد -مامان چرا گریه میکنی اتفاقی افتاده -نه دخترم چه اتفاقی آینازم خوبه مکثی کرد -دخترم صدای بابات میاد باید برم مواظب خودت باش حتما بازم زنگ بزن خداحافظ اصلا نشد خداحافظی کنم گوشیو قطع کرد بیشتر از گذشته دل آشوبه گرفتم دوباره شماره ی آراز گرفتم ولی رد تماس زد وپیامکی زد -ایل آی همه چی مرتبه نگران نباش فقط بابات اومد بعدا زنگ میزنم کمی خیالم راحت شد گوشیو خاموش کردم ودوباره قایمش کردم به خاطر قناعت وصرفه جویی ناهار نمیپختم وفقط شام میپختم رفتم وکارای خونرو کردم وبه یاد روزهای خوبم با آیناز نزدیک بخاری دراز کشیدم تصمیم گرفتم هرطور که شده برا شرکت در امتحانات آخر ترم دانشگاه به شهرستان برم شاید میشد که مامانم ببینم با این فکر خوابم برد از فردای اون روز با انرژی بیشتری زندگی از سر گرفتم ولی حیف که عمر خوشی های الکی من خیلی کوتاه بود آخر هفته وقتی دیدم حال ابراهیم خوبه مثلا خواستم از فرصت استفاده کنم وتا تنور داغ نون بچسبونم حرف دانشگاه پیش گرفتم وآروم آروم خواستم بگم که زحمتام هدر نره وبرم امتحانات ترم آخرمم بدم ولی ابراهیم نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت ویک کلمه گف که به هیچ وج حرفشم نزن دانشگاه میخام چیکار چون تا میخاستم حرفی بزنم کتک خورده بودم وناسزا میشنیدم برای همینم ساکت شدم وچشمای ناامیدم به گلای قالی کهنه ورنگ ورو رفته ی اتاق دوختم تمام ۴سال تلاشم از بین میرفت به همین راحتی... حتی فکرشم منو دیوانه میکرد ولی کیه که جرات کنه رو حرف ابی محل حرف بزنه روزها وشب ها میگذشت مثل پرنده ای بودم در قفس که همه ی امیدش از دستش گرفته بودن رابطه های وحشیانه ابراهیم که به دلیل خوردن نجسی ها اختیارش ا ز دست میداد باعث شده بود بسیار مریض وکم جون بشم ولی چه کسی محرم من بود تا براش درد دل کنم وازش کمک بخام یه روز که مثل همیشه کنار بخاری نشسته بودم ومنتظر ابراهیم بودم که بیاد وشام بخوریم درب حیاط باز شد ابراهیم دیدم با یه جعبه شیرینی امد تو اول رفت خونه ی مادرش ونیم ساعت بعد شاد وشتگول اومد خونه اگه بگم از دیدن شیرینی دهنم به آب نیافته بود دروغ گفتم مثل دختر بچه ای بودم که برای خوردن شیرینی ذوق کرده چشمام برق میزد ابراهیم آهنگ خونون ورقص کنون اومد سمتم وشیرینی گرفت جلوم گفت -الی جون بخور که این شیرینی خوردن داره ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊🕊 لقمان به پسرش نصیحت كرد: دو چيز را فراموش نكن!!! ياد خدا ياد مرگ دو چيز را فراموش كن: بدی ديگران درحـــق تو،،،،، خوبی تودرحـــق ديگران.... ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊 گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ میشود .‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚘‌‌‌‌‌‌‌0‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ ‎‌ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊🕊 رسول خدا صلےالله علیه وآله: ❣هرکس خانواده اش را شاد کند، خداوند از آن شادى موجودى مى آفریند که تا روز قیامت براى او آمرزش بخواهد. 📚 کنزالعمال/ج۱۶/ص۳۷۹ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊 خدایا ! به آنچه دادی تشکر! به آنچه ندادی تفکر! به آنچه گرفتی تذکر! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊 راز رسیدن‌به آرامش در زندگی پیشنهاد دانلود ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊🕊 «فَسَبِّح بِاسمِ رَبِّكَ العَظيمِ» پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى ..🌱 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b