نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #کیمیا _دکتر راهبر بزرگ رو میگی _ بله همین پدر آقای راهبر رو میگم _ آر
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس)
#کیمیا
تقریبا همه بچههای کلاس از عشق سبحان به کیمیا خبر داشتند
برای همین هم تا کیمیا وارد کلاس شد همه که در حال پچ پچ بودند ساکت شدند
کیمیا که متوجه این کار همکلاسیهایش شد بیشتر استرس گرفت
نگاه یک ثانیهای به جایی که سبحان همیشه مینشست کرد
سبحان هم درست همین لحظه چشمش به نگاه کیمیا افتاد
از همین فاصله دور غم عمیق چشمهایش را دید
رنگش پریده بود
کیمیا ناخودآگاه لبهایش رو با زبونش تر کرد
سلام کوتاهی داد و مثل همیشه به ته کلاس ردیف آخر رفت
گلی این بار کنار کیمیا نشسته بود
با آرنجش ضربهای به پهلوی کیمیا زد و گفت
_ دیدیش
کیمیا نگاهی به گلی کرد که خندهاش از این گوش تا اون گوش باز بود
گفت
_ گلی چرا انقدر لاغر شده
چرا اینجور رنگ پریده هستش
گلی خنده نخودی کرد و گفت
_عشق همینه دیگه بیچاره رفته بود شمال تا از تو دور باشه
فکر میکنم زیاد در فراموشی تو موفق نبوده
چون تو محوطه چشمش فقط به تو بود
تو هم که نیشت فقط باز بود خنجر به قلبش میزدی
_ مگه اون تو حیاط بود
الهام که داشت به حرفهای کیمیا و گلی گوش میکرد با خنده گفت
_هم دانشگاه داشتند شما رو نگاه میکردند
چیکار کردی با استاد سرسنگینمون که اینجور مثل پسر بچههای ۱۸ ساله برات عشوه میومد
ترلان کمی با صدای بلند خندید و گفت
_ بچهها همه دارن گوش میدن
بزاریم بمونه بعد کلاس با هم میریم کافه
کیمیا گفت
_فکر نمیکنم فرصت بشه من امروز باید بیمارستان باشم
گذشته از اون میلاد ازم قول گرفته عصر با هم بیرون بریم
فاطمه گفت
پس بمونه برای فردا
منم امروز خیلی کار دارم
با موافقت همگی قرار شد فردا دور هم جمع بشن
با ورود استاد همگی ساکت شدند....
🌼🌼
05 - 05.mp3
455.8K
*🍃🍃🍃🌼🍃
خواهریا شبها قبل از خواب خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌
🌸 آیه الکرسی 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃
🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃
🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا
أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
❇️ تقویم نجومی
🗓 چهارشنبه
🔸 ۱۷ بهمن/ دلو ۱۴۰۳
🔸 ۶ شعبان ۱۴۴۶
🔸 ۵ فوریه ۲۰۲۵
🌓 امروز قمر در « برج ثور» است.
💠 مناسب برای امور زیر است:
امـور مربوط به حـرز
دیـدار بـا دوســتـان
مقـدمـات ازدواج
رفتن به تفریح
امور مشارکتی
امـور تـجـاری
ارسـال کالا
خرید طلا
درخـتـکاری
خـریـد مـلـک
شـکـار و صـیـد
نقل و انتقالات
اقـدامات قضـایی
دیـدارهای سیاسی
خرید وسیله سواری
⛔️ ممنوعات
نوره مالیدن
👶 زایمان
نوزاد مبارک و خوشقدم باشد.
🚘 مسافرت
همراه صدقه باشد.
👩❤️👨 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب چهارشنبه)
خوب نیست و گروهی به دست این فرزند هلاک میشوند.
💞 مباشرت
برای سلامتی مفید است.
💇♂ اصلاح سر و صورت
خوب نیست.
🩸 حجامت، خوندادن و فصد
موجب رعشه در اعضا میشود.
✂️ ناخن گرفتن
خوب نیست، موجب بدخلقی میگردد.
👕 بریدن پارچه
روز بسیار مناسبی است.
کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن، وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. انشاءالله
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۶ سوره مبارکه انعام است.
﴿﷽ ألَمْ یَروا کَمْ أهْلَکْنٰا مِنْ قَبْلِهِم﴾
خواب بیننده اندک آزردگی ببیند، صدقه بدهد تا رفع شود. ان شاءالله
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز چهارشنبه
«یا حیّ یا قیّوم» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین میگردد.
☀️ ️روز چهارشنبه متعلق است به:
💞 امامکاظم علیهالسلام
💞 امامرضا علیهالسلام
💞 امامجواد علیهالسلام
💞 امامهادی علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودت میدونی که..
هیچی همیشگی نیس🤍🫰🏻
شب بخیر
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃
نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #ایل_آی مهتاب خانوم _شاید اگر تو هم جای من بودی همین رفتار میکردی محمد
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس)
#ایل_آی
تو تدارکات عروسی بودیم که آراز و سولماز عروسی کردند
و از اونجایی که سولماز فامیل زیادی نداشت مامان تصمیم گرفت خودش برای سولماز عروسی مفصلی بگیره
آراز خیلی خوشحال شده بود که میتونست سولماز رو خوشحال کنه
همه دوستامون حتی اون هایی که خیلی کم با هم رابطه داشتیم دعوت کردیم
دوستای مشترک با نرگس و فاطمه همه و همه رو دعوت کردیم
یه تالار کوچک دیدیم شام و شیرینی و میوه همه چیز تدارک دیدیم
هماهنگی همه این کارها با من و آیناز و البته فاطمه بود
آرایشگاه لباس عروس خرید عروسی همه چی
رضایت و تشکری که تو چشمای آراز و سولماز بود به همه دنیا می ارزید
سولماز واقعاً دختر بانمکی بود و میدونم حتما زن شایسته ای برای پسر عموی عزیز من میشه
عمه و عمو هم به تهران آمدن و تو عروسی شرکت کردند
ولی زنمو همچنان روی لجبازی خودش پافشاری کرده بود و نیومد
عمه از دیدن محمد و شنیدن خبر نامزدی من طوری نگاه میکرد انگار که گناه کرده ام
اما همچنان با من سر سنگین بود و حرفی نمی زند
قبل از عروسی همه آزمایشات بارداری رو داده بودم
محمد به قدری ذوق داشت که آدم فکر میکرد سالهاست ازدواج کرده و حسرت بچه داره
دیگه کارخونه نمی رفتم و آزمایشگاه رو کلاً ول کرده بودم
از توجهات زیاده محمد و تغییر رفتار ۱۸۰درجه ای مهتاب خانم کیارش و رومیا هم فهمیدن چه خبره
به معنای واقعی کلمه خجالت میکشیدم که به روشون نگاه کنم
درسته که هیچ کار اشتباهی انجام نداده بودم
ولی خوب هر چیزی رسم و رسومات خودشو داشت
من نباید قبول میکردم که این کارو انجام بدم
نمیدونم شاید هم خواست خدا بوده
هرچی که بود باعث شد که مهتاب خانم کوتاه بیاد و خیلی زود عروسی کنیم
برای انتخاب لباس عروس با فاطمه و البته محمد رفتیم
فاطمه همش می پرسید الی راستشو بگو چی شد که مهتاب خانوم بزرگ راضی کردین
_ بلاخره که تا ابد نمیتونست طرفداری خواهرزاده شو بکنه و بچه خودشو ول کنه
قصدش اذیت محمد بود که اذیتش کرد
بیشتر از این واقعاً جا نداشت
فاطمه_ آره راست میگی
آخه اون جوری سفت و سخت سر حرفش واستاده بود حالا من میگفتم عمرا کوتاه بیاد
عوض تو من استرس گرفته بودم
_چی بگم
خندم گرفته بود محمدم همچین ریز میخندید
و من و حرص میداد
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
زیارت+آل+یاسین+علی+فانی.mp3
5.82M
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام علی آل یاسین😔
سلام مولای غریبمان 😔
#زیارت_آل_یاسین_صوتی_با_صدای_دلنشین_علی_فانی
التماس دعا از همه خواهران و برادرانم🙏
#آل_یاسین
#امام_زمان
#مهدی
#یاس
❤️❤️❤️❤️❤️