May 11
📚 تو را خانهای هست:
#تو_را_خانه_ای_هست
#عهد_مانا
#نوجوان_رمان
#نوجوان
یک قاچ کتاب🍉:
عزالدین حسین بلند شد. بچه ها سراسیمه به سمت در دویدند. محمد خود را به پدر رساند. حالا صدای سم اسبان عثمانی ها بود که هر لحظه نزدیک تر می شدند. ترسیده بودند و به پشت سرشان نگاه نمی کردند. باد در تاریکی شب زوزه می کشید. صدای فریاد مردان و زنان وحشت زده ای می آمد که بی هدف در گل و لای می دویدند تا شاید بتوانند به دامنه کوه بلند پناه ببرند، تا شاید بتوانند خود را نجات بدهند…
«تو را خانه ای هست»
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از فاطمه یاوری | تربیت فرزند | خانواده
11.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه آرزوها....و دنیای....... یه دختر زیبای غربی 👩❤️💑❤️👨👩👧👦
بغض سنگین نگاهش.........😔
#دختر_زیبا #تنهایی #دوست_پسر #همسر #عشق #خانواده #رابطه_پوشالی #بغض_سنگین
آپارات:
aparat.com/shab_cheragh
وبلاگ:
shabcheragh.blog.ir
کانالها:
@shabcheragh1
در ایتا و بله و سروش
✨سلام مولای من✨
پشت دیوار بلند زندگی،
مانده ایم چشم انتظار یک خبر...
یک اناالمهدي بگو یابن الحسن
تا فرو ریزد حصار غصه ها🌹
تعجیل در فرج آقا صلوات🌷
#بسته_بندی_نذورات_نیمه_شعبان
#راور
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سلام مولای من✨
پشت دیوار بلند زندگی،
مانده ایم چشم انتظار یک خبر...
یک اناالمهدي بگو یابن الحسن
تا فرو ریزد حصار غصه ها🌹
تعجیل در فرج آقا صلوات🌷
#بسته_بندی_نذورات_نیمه_شعبان
#راور
نمکتاب
📚 یک روز بهار می شود با یک گل: تکلیف ما در دوران غیبت چیست؟ بخوانیم و عمل کنیم. #یک_روز_بهار_می_شود_
📚 سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی
#سعید
#نرجس_شکوریان_فرد
#نشر_عهدمانا
#جوان
#مهدویت
#کم_حجم
✏ بریده کتاب:
مادر در دلش، اعتقاد داشت به خانواده ی پیامبر؛ به اهل بیت. و الا که توسل و نذر در میان آن ها که اهل سنت بودند چندان رسم نبود.
اما مادر در سال های پیش هم برای حال تب دار دخترش متوسل شده بود به حضرت اباالفضل.
حتی بعضی مسیحی ها هم یک دل دارند که با حسین و ابالفضل مصفا می شود. و یک پنجره فولاد که خیلی ها دخیل بستن به آن را گشایش در کارشان می دانند.
***
سعید: نرجس شکوریان فرد
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
ناقوس ها به صدا در می آیند
📚💐📚💐📚💐📚💐📚💐
#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند
#ابراهیم_حسن_بیگی
#رمان
#نشر_عهدمانا
#جوان
#اهل_بیت
#امام_علی علیه السلام
بعضی ها گنج دارند و باز هم در فقر و نداری زندگی می کنند.آن وقت کسان دیگری از این گنج بهره می برند. این کتاب نقشه آن گنج است.در بهره بردن از این گنج تردید نکن.
برشی از کتاب: ✂️
جرج گفت: کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان ،شبیه کلام علی ست.برای همین من اسم کتابم را گذاشتم علی صدای عدالت انسان .
کشیش گفت: برای همین امروز پیش تو هستم تا درباره ی علی بیشتر بدانم .
جرج گفت: برای شناخت علی باید به وجدان خودت رجوع کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی و علی را با هیچکس قیاس نکنی جز خودش...
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
رفقا سلااااااااااااام💞
پیشاپیش روز والدین من مبارک(آخه هم مامان و بابای من هر دو معلم هستن)
روز معلم که تموم میشه ما تا دو هفته کارمون اینه که گل های رز خشک شده رو بریزیم دور و خودکار هایی که روش نوشته معلم عزیزم روزت مبارک رو بین فامیل تقسیم کنیم...
گل که ماشالله شاخه ای 15 تومن شده دوتاشو بخریم 30 تومن😰....
و اما همه ی اینا رو گفتم که بگم:امسال که سال رونق تولید، بیاییم به شعار سال جامه عمل بپوشونه و کالای ایرانی که اتفاقا ماندگار تره و یادگاری برای معلم میمونه رو خریداری کنیم
خرید حضوری :زنبیل آباد کوچه 18 انتهای کوچه پ 122
ارسال پستی هم دارن 😍
sapp.ir/t_kousar
رمان یک بعلاوه یک : داستان روابط آزاد زن و مردها، بیخیالی نسبت به زن و بچههایشان، خیانت و...
نقد کتاب
یک بعلاوه یک
#نقد_کتاب
#یک_بعلاوه_یک
#نویسنده:جوجومویز
داستان زنی که شوهر غائبش مریض است. غائب است چون برای خوب شدن یکسال است پیش مادرش رفته. زن و دو بچه را رها کرده و رفته
و حالا زن با امید اینکه او خوب شود در خانههای مردم کار میکند تا خرجی دو بچه را در بیاورد.
البته پسر که بچهی بزرگ است فرزند زن اول شوهرش است و حالا شوهرش او را هم رها کرده و بچهاش را نبرده.
دخترش در مدرسه برتر ریاضی قبول میشود. البته باید آزمون بدهد و زن پول میدزدد تا او را برای دادن آزمون به شهر دیگر ببرد. پول را از خانه جوان پولداری که زن همخوابهاش او را دور زده و دارایی شرکتش و آبرویش را به مخاطره انداخته میدزدد. مرد حالا در وضعیت بدی قرار دارد که با این زن کارگر آشنا میشود و داوطلبانه او و دو بچه و سگشان را بر میدارد تا مایل ها دورتر به آزمون برساند.
ادامه نقد کتاب👇👇👇👇👇