eitaa logo
❤️کانال شهید یوسفی ان‌شاءالله نظری کنه به ما❤️
56 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
52 فایل
هدف این کانال، متوسل به شهید یوسف الهی نشر مطالب کانال بدون لینک مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 📖 📝 🔻 🔹داوود هر شب🌌 کنیزی را میکرد تا درب خانه‌اش🏠 را 🗝 کند و بعد از آن داوود مشغول 🤲🏻 میشد. 🌌 شبی آن کنیز 🧔🏻را دید که داخل خانه اربابش شده است، 🧕🏻 کنیز از او پرسید؛ که هستی؟🤨 👤گفت؛ ✋🏻من کسی هستم که وارد هر منزلی میشوم✔️. 🔸داوود از شنیدن صدای آن شخص، دانست که به سراغش آمده است. ♦️ آن شبی بود که داوود شد. 👤صدوق قدس سره در کتاب اکمال‌الدین📙 از امام صادق علیه‌السلام و او از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که ؛ 🌷✨داوود تمام عمر کرد که آن، دوران و 👑 او بود.✅ 👈🏻 البته عمر داوود چهل سال بود که از عمرش را از گرفت. 🔹هنگامی که آدم از عمر کوتاه داوود باخبر شد، از عمرش را به او بخشید.😊 ↩️و چون مرگ حضرت فرا رسید، فرزندش را به جانشینی خویش منصوب کرد✔️ و وصیتهای📜 خود را به وی نمود و از دنیا رفت. ⚰️ 🔸 ‌ پرندگان🕊 بسیاری با بالهای خود، بالای سر جنازه‌اش افکندند. 👥بنی اسرائیل جنازه آن حضرت را در در قریه داوود به خاک سپردند. ☝️🏻 از داوود باقی ماند و یک پسر از همسر اوریا که همان سلیمان‌نبی بود.✅ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝‌ 🔻 🔹 بود، یکی از بانوان نیکوکار🧕🏻 از خانه خود بیرون آمد در حالی که سه گرده نان🍞 و سه کیلو جو با خود داشت، به رسید، فقیر از او تقاضای کمک 🙏🏻کرد 🔸 آن بانوی نیکوکار، آن سه نان را به فقیر داد و با خود گفت ✨« جو را آرد کرده و از آن برای خود ». 🔹آن بانو🧕🏻 جو را که در ظرفی بود بر سر گرفت و حرکت کرد، ناگهان 🌪 وزید و تمام جو به زمین ریخت و باد آن را برد.😧 🔸این بانو که در انتظار این بود تا خداوند (پاداش همان نان) را به او بدهد،✔️ ☝️🏻برعکس جو او نیز از بین رفت، 😔شد و به عنوان شکایت، خدمت داوود آمد و جریان را بازگو کرد. 🌿 نزد فرزندم « » برو تا در این باره قضاوت کند☑️ 🔸 او به حضور رفت و جریان را گفت. ✨حضرت به آن زن داد. 🔹آن زن نزد حضرت داوود بازگشت و سلیمان را به او عرض کرد، 🍃 ؛ نزد سلیمان برو و پولش💰 را به او برگردان و بگو میخواهم بدانم که باد، جو مرا بُرد؟!❗️ 🧕🏻زن نزد سلیمان بازگشت، و همان سؤال را از او کرد، حضرت دیگر به او داد.😳 ☝️🏻او به حضور داوود آمد و 🍃 ؛ برو نزد سلیمان، پولش را به او پس بده و بگو 🌪 را بطلبد و از او بپرسد که باد جو مرا برده است.🤔 🧕🏻زن رفت و همان را کرد. ✨حضرت سلیمان ناگزیر را به حضور طلبید و جریان را از او پرسید.⁉️ 💫 ؛ ✨تاجری ثروتمند در بیابان 🏜مانده و خوراکش تمام شده بود ☝️🏻 با خدا نذر کرد که اگر غذایی از کسی به او برسد، 💰خود را به او بدهد.✅ ✨ما جو این زن را به او رساندیم، او از آن نان 🍞درست کرد و خورد و بر او واجب شد که پس از بازگشت به وطن خود، خود را ☑️ 🌱 ، آن را احضار کرد و جریان را به او گفت 👤 تاجر قرار به موضوع نمود و از حضرت خواست🙏🏻 که را احضار کند. 🔸 با پیام حضرت، زن حاضر شد، تاجر به او گفت؛ که معادل می باشد مال تو است.😊 این ثروت را بردار و با خود ببر✅ ☝️🏻آنگاه داوود به حضرت سلیمان گفت؛ ✨«ای فرزندم! کسی که ، می خواهد، با خدای کریم .»✨ ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝‌ 🔻 🔹 بود، یکی از بانوان نیکوکار🧕🏻 از خانه خود بیرون آمد در حالی که سه گرده نان🍞 و سه کیلو جو با خود داشت، به رسید، فقیر از او تقاضای کمک 🙏🏻کرد 🔸 آن بانوی نیکوکار، آن سه نان را به فقیر داد و با خود گفت ✨« جو را آرد کرده و از آن برای خود ». 🔹آن بانو🧕🏻 جو را که در ظرفی بود بر سر گرفت و حرکت کرد، ناگهان 🌪 وزید و تمام جو به زمین ریخت و باد آن را برد.😧 🔸این بانو که در انتظار این بود تا خداوند (پاداش همان نان) را به او بدهد،✔️ ☝️🏻برعکس جو او نیز از بین رفت، 😔شد و به عنوان شکایت، خدمت داوود آمد و جریان را بازگو کرد. 🌿 نزد فرزندم « » برو تا در این باره قضاوت کند☑️ 🔸 او به حضور رفت و جریان را گفت. ✨حضرت به آن زن داد. 🔹آن زن نزد حضرت داوود بازگشت و سلیمان را به او عرض کرد، 🍃 ؛ نزد سلیمان برو و پولش💰 را به او برگردان و بگو میخواهم بدانم که باد، جو مرا بُرد؟!❗️ 🧕🏻زن نزد سلیمان بازگشت، و همان سؤال را از او کرد، حضرت دیگر به او داد.😳 ☝️🏻او به حضور داوود آمد و 🍃 ؛ برو نزد سلیمان، پولش را به او پس بده و بگو 🌪 را بطلبد و از او بپرسد که باد جو مرا برده است.🤔 🧕🏻زن رفت و همان را کرد. ✨حضرت سلیمان ناگزیر را به حضور طلبید و جریان را از او پرسید.⁉️ 💫 ؛ ✨تاجری ثروتمند در بیابان 🏜مانده و خوراکش تمام شده بود ☝️🏻 با خدا نذر کرد که اگر غذایی از کسی به او برسد، 💰خود را به او بدهد.✅ ✨ما جو این زن را به او رساندیم، او از آن نان 🍞درست کرد و خورد و بر او واجب شد که پس از بازگشت به وطن خود، خود را ☑️ 🌱 ، آن را احضار کرد و جریان را به او گفت 👤 تاجر قرار به موضوع نمود و از حضرت خواست🙏🏻 که را احضار کند. 🔸 با پیام حضرت، زن حاضر شد، تاجر به او گفت؛ که معادل می باشد مال تو است.😊 این ثروت را بردار و با خود ببر✅ ☝️🏻آنگاه داوود به حضرت سلیمان گفت؛ ✨«ای فرزندم! کسی که ، می خواهد، با خدای کریم .»✨ ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹یکی از پیامبران بزرگی که علاوه بر☝️🏻 📿 و ، دارای حکومت ظاهری وسیع نیز بود، ـ علیه السلام ـ است✅ ✨که نام مبارکش در قرآن آمده است. 🔸حضرت داود ـ علیه السلام ـ در سرزمینی بین مصر و شام دیده به جهان گشود، ☝️🏻او ‎های_حضرت_یعقوب است✔️ و به نُه واسطه به یکی از فرزندان حضرت یعقوب می‎رسد، پدرش 🧔🏻« ایشا» نام داشت. 🔹 او عمر کرد، 👈🏻که از آن را حکومت👑 نمود. 🔸 ـ علیه السلام ـ ▪همانطور که پیش از این شرح داده شد ☝️🏻آن هنگام شروع شد که... 🔹به عنوان ، به جنگ⚔ جالوت و لشکرش رفت و با سنگی که در فلاخن خود نهاده بود، را کشت✅ 🔸« ایشا» ده پسر داشت، داود ـ علیه السلام ـ آنها بود. ✨حضرت داود ـ علیه السلام ـ بسیار 🎶 بود، به طوری که وقتی صدایش به مناجات🤲🏻 بلند می‎شد، 🕊 به سوی او می‎آمدند و 🐆 گردن می‎کشیدند☝️🏻 تا صدای دلنشین او را بشنوند، 🌿 او کوتاه قد و کبود چشم 👀و کم مود بود،☝️🏻 در میان بنی اسرائیل و در پیشگاه طالوت فرمانده 💪🏻 و 📿لشکر بنی اسرائیل، دارای بود ⬅️ پس از آن که از دنیا رفت، بنی اسرائیل حکومت و فرماندهی طالوت را، در اختیار ـ علیه السلام ـ گذاشتند، و همه 💰 را به او سپردند، وقتی که به حاکمیّت رسید، خداوند او را به نیز رسانید. *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻  ▪️ : نبی‌الله الحکام ▪️ = محبوب ▪️ : ایشا ▪️ : ۴۳۳۳ سال بعد از هبوط ادم ▪️ : ۱۰۰ سال ▪️ :خداوند او را در فلسطین مبعوث کرد و به او سلطنت و حکومت داد✅ ▪️ : بیت‌المقدس واقع در قریه‌داود در کشور فلسطین ▪️ : داود بن عوید بن باعز بن سلمون بن نحشون بن عمی نادب ین رام بن حضرون بن فارص ین یهود ین اسحاق بن ابراهیم (ع) ▪️ : ان حضرت حضرت ۸ پسر داشت. ▪️ : حضرت داود یکی از پیامبران بنی اسراییل است که☝️🏻 در بیت اللحم متولد گردید 🔹 شبانی🐑 میکرد و به خاطر👈🏻 و 📚و 🎶 که داشت شهرت یافت 🔸 و در نزد ( شانول)پادشاه وقت تقرب پیدا کرد و دختر🧕🏻 او را به همسری گرفت و گردید✅ 🔹آن حضرت ( مزامیر)را تصنیف کرد و را پاییتخت خود قرار داد 🔸 حضرت داود حضرت را به عنوان وصی و جانسین خویش معرفی کرد و طرح و نقشه 🕌را به داد تا ان را بنا کند. ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹داوود در سالهای آخر عمر خود قصد بنای « » یا معبد🕌 عظیم را کرده بود که قبل از اقدام، عمرش پایان پذیرفت😔 ☝️🏻ولی چهار سال پس از آن، فرزندش کار بنای آن را به عهده گرفت و شروع به ساخت کرد و آن را به اتمام رساند.☑️ 🔸سلیمان و را به گروههای مختلفی تقسیم کرده بود تا سنگهای و و را جمع کنند و به بیت المقدس انتقال دهند. 🔹او برج و باروی شهر🏘 را توسط مرمر و تخته سنگهای عظیم صیقل داد، برج ها را بسیار بالا ⬆️برد و بنا کرد تا هر طایفه👥 از بنی‌اسرائیل در قسمت مخصوص خود سکونت کنند. ✔️ 🔸بعد از شهری زیبا و بزرگ شروع به ساخت 🕌 کرد. یاقوت و طلا و سنگهای قیمتی💎، مشک و عنبر و عطرهای خوشبو و مروارید بنا کرد.✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🌸از امیرالمؤمنین نقل شده است؛ 🔹«روزی حضرت سلیمان از بیت المقدس بیرون آمد و بر فرش خود نشست و در طرف او بود که آدمیان👥 بر آن می‌نشستند و تخت در طرف بود که بر آن می‌نشستند. 🔸 بر سر همه سایه بیندازند و که آنها را بردارد و به مدائن بیاورد و از مدائن بردارد (و به اصطخر ببرد) شب🌌 را در اصطخر شیراز گذرانیدند. 🔹وقتی صبح شد🏙️ آنها را به جزیره🏝 ( برکاون) ببرد. 🌪 باد آنقدر آنها را پایین آورد که پاهایشان به آب 🌊رسید در آن موقع بعضی گفتند؛ «هرگز پادشاهی از این بزرگتر دیده اید؟» ☝️🏻 و همان وقت فرشته ای از آسمان ندا داد؛ 💫« گفتن برای خدا این پادشاهی است که می‌بینید.»😊 🌺از امام رضا نقل شده است؛ 🔸« 👵🏻پیرزنی نزد سلیمان آمد و از باد کرد. ✨سلیمان باد را به حضور خواست و گفت؛ « این زن را اذیت و آزار میکنی که از تو (نزد من) شکایت کند؟🤨» 🌪 ؛ «خداوند با عزت مرا به سوی کشتی 🚢مردمی فرستاد که کشتی آنها را از غرق شدن ، در حالی که آنها نزدیک به غرق شدن بودند. ✋🏻 من به سرعت برای نجات آن کشتی میرفتم. این زن در پشت‌بام خانه‌اش🏠 ایستاده بود و وقتی من به سرعت گذشتم بی‌اختیار من، او از بام افتاد و دستش شکست😔». ✨سلیمان مناجات🤲🏻 کرد که «خدایا بر باد کنم؟🤔» 🦋خدا وحی کرد؛ «☝️🏻بر 🛳 حکم کن که 💵 این زن را بدهند.✔️ 👈🏻 چون باد برای نجات کشتی آنها میرفته و نزد من به هیچ کس ❌.» ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹سلیمان از این دچار حیرت😲 شد و تصمیم به پی گیری خبر هدهد گرفت ↩️لذا گفت؛ 🍃 من درباره این خبر 🔍 و صحت آن را بررسی میکنم✔️ ☝🏻اگر حقیقت همان است که بیان کردی، این نامه✉️ را نزد ببر و به آنان برسان✔️ ⏪سپس در کناری بایست و را جویا شو.✔️ 🕊 نامه را برداشت و به سوی رفت و او را در 🏛 در شهر یافت و نامه را بر دامن بلقیس انداخت. 🔸 نامه✉️ را برداشت و چنین خواند؛ 📃✨«این نامه از و بنام خداوند بخشنده و مهربان است، ☝️🏻 از تکبر از دعوت من ❌ و همگی در حالیکه 🙌🏻 هستید نزد من بشتابید.✔️» 👸🏻 بعد از خواندن نامه📃، فرماندهان و بزرگان دولت خود را فراخواند و با آنها به 👥 پرداخت، ✔️ 👈🏻تا بدین وسیله اعتماد آنان را جلب و از تدبیر آنها استفاده کند و به این ترتیب خود را حفظ نماید.✅ 🔸چون ملکه موضوع را بیان کرد، ؛ 👥: ما فرماندهان و فرزندان جنگ⚔ و نبردیم، و امور خود را به فکر و 🧐تو واگذار کرده ایم شما امر بفرمائید، ✋🏻ما همچون انگشتان دست🖐🏻 در اختیار تواییم☑️ 👸🏻ملکه از پاسخ آنها دریافت که مایل به می باشند، 🔹لذا نظر آنها را 😣 و به آنها اعلام کرد که ☝️🏻 بهتر می باشد، سزاوار عاقلان صاحب نظر اموری است که برای آنان و باشد و خردمند باید حتی الامکان در بکوشد💪🏻 ↩️ و سپس در آن چنین گفت؛ 👸🏻: هرگاه زمامداران بر دهکده ای 🏘غلبه کردند و به زور وارد آن شدند، ▪️آن را ویران🏘 می سازند، ▪️آثار تمدن را نابود کرده ▪️و عزیزان آن سرزمین را ذلیل میسازند. ▪️بر مردم ستم روا داشته ▪️و در بیدادگری افراط می نمایند، 👆🏻این در هر عصر و زمانی است. 🔹از این رو من هدیه‌ای از جواهر درخشان💎 و تحفه های نفیس و گرانبها برای سلیمان می فرستم تا منظور او را درک و روش او را و به این وسیله را حفظ کنم.😊 ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی 🐤به یک 🐦 - که نسبت به او بی‌تفاوت 😑بود - گفت؛ 🐤 «چرا حاضر نیستی با من زندگی کنی؟😐 من اگر بخواهم میتوانم قبه و را با نوک خود بکنم و در دریا🌊 بیندازم.» 🌬️ این سخن را به گوش سلیمان رساند، آن حضرت لبخندی😊 زد و حکم📜 کرد که هر دو را حاضر کنند. ▪️ ؛ 🍃 «آیا ادعایی که کردی می توانی انجام دهی؟⁉️ » 🐤 ؛ «نه یا رسول اللّه😔 ! ولیکن به این وسیله مثل هر موجود دیگری میخواستم خود را نزد زن خود و بزرگ نشان دهم، را به خاطر آنچه می‌گوید نمیتوان سرزنش کرد.» ▪️ ؛ 🍃« چرا آنچه را از تو میخواهد انجام نمیدهی در حالی که او و محبت💕 به تو میکند؟⁉️» 🐦 ؛ «ای پیامبر خدا! او مرا دوست ندارد😔، دروغ می گوید و ، ☝️🏻زیرا گنجشک دیگری را دوست دارد.» 🔸سخن آن گنجشک در دل❤️ سلیمان اثر کرد و بسیار گریه😭 کرد و از محل عبادت خود بیرون نیامد و دعا 🤲🏻میکرد که خدا دل او را از آلودگی محبت غیر خود پاک کند و مخصوص محبت خود گرداند.» *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹 فرزند و یکی از پیغمبران بنی اسرائیل بود که در زمان حضرت‌داوود از جانب پروردگار خطاب شد، ✨ ای نزد برادرت سلیمان برو و او را « » خوانَند، ما او را بسیار دوست داریم.😊 🔸ناتان مردم را به در بیت المقدس دعوت کرد تا در سال 1197 از جهان در گذشت و قبرش در بیت المقدس واقع است.✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 👤 👤 👤 👤 👤 🍃 و بودند که ↘️ 👑 و 📚 و ✨ به👈🏻 سلیمان ارزانی شد.☑️ ادامه دارد ........ _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ج ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐