🖋خیبر سال هاست برای چنین مرگی لحظه شماری می کرد.
خیبر ورزش هم که می کرد واقعا برای تفریح نبود برای خودسازی بود. و گرنه کی وقتی همه تو زمین هستند، وقت میزاره و با ریز و درشت بچه هایی که دور زمین هستند ،دست می ده و خوش و بش میکنه.
خیبر دوستی هاش هم ،بودن با همه بود. دلش نمی خواست ببينه، دو تا دوستش با هم قهرند.
آره، خیبر هم تلاش برای زود رفتن داشت ،هم بهترین رفتن، هم دلش می خواست پشت سرش آباد بمونه.
فقط از یکی مثل خیبر بر می اومد که توی دعای کمیل و توسل هم دعا بخونه هم بچه های کم سن و سال را آماده و تشویق کنه که دعا خون بشن.
و باز فقط خیبر هست که ۵ روز مونده به رفتنش، حواسش باشه که داداش رضا هم بزرگ میشه و باید راهشو از چاه تشخیص بده ،پس دست به قلم بشه و برای آینده اش نامه بنويسه.
خدایا! کسی را که من و امیر، هفت کیلومتر آوردیم تا مبادا مادرش چشم انتظارش بمونه ،خیبر توست.
خیبری که چند دقیقه به شهادتش هم توی اون صحرای پر از تیر و ترکش و اون سنگرهایی که هر آن امکان مقتل شدن داشت. بلند شد اومد برای آخرین ماموریت، و ابلاغ این پیام :
مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ
هیچ قومی از اجل خود پس و پیش نخواهند افتاد.
#شهید_خیبر_جعفری
#بدر
✍️بر اساس خاطراتی از : شاهرضا محمودی. افراسیاب انصاری و محمد رضائی پورعلمدار
راوی: محمد رضائی پورعلمدار
#زندگینامه
https://eitaa.com/nameghalam
شب جمعه، شب #دعای_کمیل است. و دوستان اکثرا خاطراتی از دعاهای کمیل ونک در دوران دفاع مقدس دارند.
و اما خاطره بنده ،فطر و بوی #شهید_خیبر_جعفری دارد.
اسوه و معلم اخلاق، مردی که به من جرات خواندن دعای کمیل داد. و اولین بار میکروفون دعای کمیل را به من داد تا چند خط بخوانم و خودش ریز می خواند تا من اشتباه نخوانم.
خاطره دعای کمیل من همیشه بوی این شهید عزیز و #شهيد_آيت_الله_دستغیب می دهد.
چرا که همین شهيد عزیز به من توصیه کرد: دعای کمیل آیتالله دستغیب را گوش بدهم برای روانخوانی دعای کمیل ...
و وقتی انس گرفتم با صدای آیتالله شهید، دیدم چقدر با لهجه ونکی!! می خواند....
گرامیباد یاد و خاطره همه شهدای عزیزمان
https://eitaa.com/nameghalam