#چهار_پسر_شهیدم
اینکه چرا اسماعیل در مقابل سفارش و انتقاد برخی، مثل من، که چرا بر خلاف رسم معمول، به جز #شهید_علی، عکس بقیه شهدا را میزنی؟! کوتاه نیامد و می گفت: هر کاری دلتون میخواد بکنید، بکنید، اما من از قرار دادن عکس چهار شهید کوتاه نمیام. هم،برای خودش قصه ای داشته!!
اسماعیل می گوید: پدرم، مرحوم #حاج_عباس، تو دوران بیماری که نهایتا منجر به عارضه فراموشی مطلق و فوت ایشان شد و این مدت که دیگر هیچ چیز یادش نمی آمد و هیچ کس را نمی شناخت و در عالم خودش بود، می گفت: چهارتا پسرام شهید شدند!!
اسماعیل می گوید: هر چی فکر کردم ، دیدم جز این نیست که منظورش همین چهارشهید فامیل نزدیکش بوده، #شهید_علی ، #شهید_عباس، #شهید_احمدرضا و #شهید_غلامرضا.
چند روز پیش یکی از دوستان پیام داده بود که پدر بزرگم دچار فراموشی حاد شده و هیچ کس را نمی شناسد و هیچ چیز یادش نمیآید، وقت نماز که می شود، می گوید: دستآبه(آفتابه مخصوص وضویش) منو بیاورید، #وضو بگیرم، #نماز بخوانم .
.... من نمیدانم، ولی حتما قصه ای هست که در آن زمان که همه چیز فراموش می شود، باز چیزهایی را که عاشقانه دوست داشته ای یادت می آید،
مثل نماز، مثل شهیدان دور و برت....
از خدا بخواهیم در آن زمانی که ما هم دچار فراموشی مطلق می شویم، همین چیزها یادمان بیاید.
نماز ، شهدا ،....
و آخرین دعایمان این باشد خدایا! ما را با روح آخرین نماز شهیدانمان محشور ساز.
پ.ن:
#اسماعیل: کربلایی اسماعیل محسنی، فرزند حاج عباس و برادر شهید علی محسنی، ۹ سال در اسارت بعثیون بود و در روزهای بیماری پدر، خادم او بود.
https://eitaa.com/nameghalam