فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا عباس
ما که هیچ!
قوم مسیح را هم
گرفتار خود کردهای :)♥️_
#میلاد_حضرت_عباس
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
یا عباس ما که هیچ! قوم مسیح را هم گرفتار خود کردهای :)♥️_ #میلاد_حضرت_عباس #دختران_زینبی «🥺✨» @nar
خوشبهحـٰالِدِلِمَنمِثلِتوآقـٰادارد...
بَـرسَرَشسـٰایِه؎ِآرامِشِطوبـٰادارد...♥️
#میلاد_حضرت_عباس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
' أمّا القلوبُ المنکسرة العباسُ کفیلها..
-اما قلبهای شکسته ..
عباس ضامن و سرپرست آنهاست : )
#میلاد_حضرت_عباس
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
' أمّا القلوبُ المنکسرة العباسُ کفیلها.. -اما قلبهای شکسته .. عباس ضامن و سرپرست آنهاست : ) #میلاد
.
میگویند در سرزمین کربلا،
ماهے وجود دارد که
به آرزوها رسیدگی میکند...
#میلاد_حضرت_عباس
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساده ترین نمازی که زود حاجت میده
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
💢 #تنها_میان_داعش 🌹 #قسمت_پنجم 💠 انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر از نگاهم خجالت میکشید و دستان مر
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_ششم
💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم #همسر به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم.
از سکوت سر به زیرم، عمق #رضایتم را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظهای که زندهام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!»
💠 او همچنان #عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق #امیرالمؤمنین علیهالسلام خوش بودم که امداد #حیدریاش را برایم به کمال رساند و نهتنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد.
به یُمن همین هدیه حیدری، #13رجب عقد کردیم و قرار شد #نیمه_شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود.
💠 نمیدانستم شمارهام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!»
نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم.
💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچهام دارم میام!»
پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریختهام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت!»
💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانهام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند.
💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زنعمو فرشته نجاتم شد.
حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زنعمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداریاش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟»
💠 هنوز بدنم سست بود و بهسختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند.
دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانهای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :«#موصل سقوط کرده! #داعش امشب شهر رو گرفت!»
💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پلههای ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :«#تلعفر چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم.
بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از #ترکمنهای شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است.
💠 عباس سری تکان داد و در جواب دلنگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.»
گریه زنعمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزادهها به تلعفر برسن یه #شیعه رو زنده نمیذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت.
💠 دیگر نفس کسی بالا نمیآمد که در تاریک و روشن هوا، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد.
همه نگاهش میکردند و من از خون #غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریهام گرفت.
💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا میآمد، مردانگیاش را نشان داد :«من میرم میارمشون.»
زنعمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»...
ادامه دارد ...
↝@nargsiip
1cc9375d41519ecb65ad7b6a7534dad325735427-360p_12022024.mp3
9.65M
🔸️ماجرای عنایت حضرت عباس علیه السلام به یک جوان گنهکار به واسطه دعای مادرش
↝@nargsiip
حضرتعباسخیلیخوشگلبودن ..
خیلیم خوش قد و بالا بودن
یعنی هر جا میرفتن تو چشم بودن ..
بهشون میگفتن ماه بنی هاشم✨
بخاطر این زیبایی بیشتر از بقیه تو معرض گناه بودن،ولی در عین این زیبایی فوق العاده عفیف و مودب بودن :)
ببین..
اون دنیا اگه بگی بخاطر خوشگلیم به گناه افتادم حضرت عباس رو بهت نشون میدن میگن:یعنی از اینم خوشگل تر بودی؟!
#میلاد_حضرت_عباس
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین پناهِ دنیا ؛
من فقط بلدم همهچیو بسپارم به خودت ..
عمو عباس:))
تولدت مبارك:))))))))🤍
#میلاد_حضرت_عباس
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سوی ابوفاضل و یک سوی حسین خورشید کنار ماه، دیدیم به عین یک دل نَبُوَد جای دو دلبر،آری الا دل ما که هست بین الحرمین
#میلاد_حضرت_عباس
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
یک سوی ابوفاضل و یک سوی حسین خورشید کنار ماه، دیدیم به عین یک دل نَبُوَد جای دو دلبر،آری الا دل ما ک
یار اومده سپهدار اومده
جهانگیر اومده جهاندار اومده
دلدار اومده علمدار اومده...🥳
#میلاد_حضرت_عباس
35.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی قشنگ بود :))
- خیلی این جمله قشنگه . آدم و آروم میکنه. . .
حتما ببینید
#پیشنهادِدانلود🤍
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
خیلی قشنگ بود :)) - خیلی این جمله قشنگه . آدم و آروم میکنه. . . حتما ببینید #پیشنهادِدانلود🤍 #
♥️🍃
وقتى خدا میخواد بهت يك آغاز دوباره بده، معمولا با يك پايان شروع ميشه. براى درهاى بسته ى زندگيت شكرگزار باش. چون اونها ما رو به سمت درهاى مناسب هدايت ميكنن.
خدا هرگز دیر نمی کنه😊
هرآنچه که نیاز داری، در زمان درستش به تو می رسه🤲
#انگیزشی
#ایمان_به_غیب
#شکر_گزاری
#دختران_زینبی
دختران زینبے
یک سوی ابوفاضل و یک سوی حسین خورشید کنار ماه، دیدیم به عین یک دل نَبُوَد جای دو دلبر،آری الا دل ما ک
_ولنتاین؟!
+نهممنونماتولدماهکربلاروداریم🤍
#میلاد_حضرت_عباس
دختران زینبے
خیلی قشنگ بود :)) - خیلی این جمله قشنگه . آدم و آروم میکنه. . . حتما ببینید #پیشنهادِدانلود🤍 #
امیرالمومنین :
روزه ها شعبان
وسواس دل وپریشانی های جان را از بین می برد
#ماه_شعبان