"
هر سال، عذاب وجدان زنده موندن دارم.
بعد از شب سوم محرم
بعد از ۵ ام صفر
هرسال زنده از هیئت بیرون میام.
خجالتزدم و روسیاه رقیه حسین
ء
خب نه نرگس، روزها ثابتن و
این آدمیزادها هستن که
خلق شدن تو نوسان باشن.
این روزم مثل مابقی روزا؛
لبخند بزن و شمع و خیلی
ریلکس فوت کن.
بعد دست بکش رو موهای یکی
در میونِ سفیدت.
5.22
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
مجنون که تصمیمگیرنده نیست عزیزم.
"وصال" یا "فراق" انتخابش به دست توعه.
و من پذیرندهیِ دوتاشم. هم آرامشِ ناشی از وصال،
و هم غمِ جاافتاده و خواستنیِ ناشی از فراق.
مهم اینه که سر نخِ دوتاش به تو میرسه و همین برای من بسه. همین برای منِ مجنون، بسه.
هدایت شده از فتح خون
این حسین است، سر سلسله تشنگان که دشمن را سیراب میکند.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#فتح_خون، ص ۵۶
هدایت شده از عیون.
مرا زمین میزد، آنکه در آینه بود و دلتنگی از چشمهای بادامیاش بیرون میزد. هیچ نمیگفت و قدری لبخندِ محو بر لب داشت که در آن تاریکی به زور چشمها کمی دیده میشد، نمیدانم، شاید میخواست با چشمهایش به من بفهماند که روزهای پی در پی بدین گونه در انتظارم نشستهاند.