نرگِث
امّا آدمیزاد برای رفتنه. نه " موندن " آدمیزادها هر جا که میرن برای رفتن رشد میکنن، جوونه میزنن
بارون قطع میشه، برفا آب میشن و آدمیزادها موندنی نیستن.
این چرخه ادامه داره /
نرگِث
بارون قطع میشه، برفا آب میشن و آدمیزادها موندنی نیستن. این چرخه ادامه داره /
" مرگ شایعترین دلیل رفتن آدماست "
کلی محتوا برای شِیر کردن دارم. کلی روایت برای نوشتن.
امّا یه تن ذوق دیده، خسته، خسته و خسته دارم.
میآم که باهم صحبت کنیم.
میدونی بزرگترین باگ آدمیزاد چیه؟ فکر کن بین یه عالمه موجود همنوعِ خودت یه چی حول و حوش هشت میلیارد نفر زندگی میکنی و به صورت مجزا برای همه آدمیزادها این باگ وجود داره که هیچکس زبونِ تو رو نمیفهمه.
چیه این اشرف مخلوقات؟
اشرف مخلوقات نگو بلا بگو.
فکر کن از قوه تعقل بهرهمند باشی و تو روزمره خودت عاجز.
سبحانالله
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
کافه و تئاتر برای دیدارهای دور و غریبهس.
برای دیدار با آدمای نزدیک زندگی باید غذا پخت،
پتو برداشت و رفت بیرون.
در حالی که پتو انداختید دور خودتون و دارید سگلرز میزنید تو سرما، غذا بخورید و فلاکس آبجوش رو تمدید کنید و در مورد ریزترین اتفاقات خاورمیانه حرف بزنید. این یعنی دیتِ درست با آدمِ درست.
دقیقاً در یک نقطه خسته میشی از چونه زدن، بحث کردن و مخالفت کردن.
چشمات رو میبندی و فقط تائید.
فقط تائید
و مجدداً میگم فقط تائید میکنی.
بیاینکه حال مخالفت کردن داشته باشی
نرگِث
دقیقاً در یک نقطه خسته میشی از چونه زدن، بحث کردن و مخالفت کردن. چشمات رو میبندی و فقط تائید. فقط
" حق با توئه عزیزم. حالا بیخیال داشتی چی میگفتی؟ "
خستگیهای تو تمومی نداره بشر دو پا. اصلاً بذار روشنت کنم.
برات توقفگاهی وجود نداره، این خستگی تا وقتی که جون و رمق تو زانوهاته هست.
بچههاجون. آدمیزاد و باید ول کرد.
آدمیزاد ول کردنیه. ولش کن که تا به کمال برسه.
روابط انسانی سخته. پروسه زندگی آدمیزاد سختتر
نرگِث
بارون انگار که آدما رو میشوره. میشوره و میبره.
مثلاً خود من یک ساله که شسته رفته نِشستم رو به روت. تو چهطور عزیزم؟
بارون میشورَتت. سُرِت میده پائین.
تو رقیق باقی میمونی و بارون نجاتدهنده.