نرگِث
اینهمه خیابون تو این شهره. فقط خیام یه جون به جونام اضافه میکنه.
لبو به دست گذر آدما رو میبینی.
اگه از من درباره امید سوال کنی، میگم همین چاییای که بعد گشتن تو خیام میخوری و گزگز دستات از فرط سوزش و که دور لیوان نگه میداری و احساس تیکه تیکه شدن سرما رو داری امیده. امیده. /
🪽 ده *
موهام و روغنتراپی کردم، بالا سرم جمعشون کردم، دکمه ماشین لباسشویی رو زدم. داشتم به دیروز و پریروز و حتی یه هفته پیش فکر میکردم.
وای خداجون. خداجون داری چیکار میکنی با زندگی من؟ همش نجات، همش اکلیل، همش نور.
وای باید جارش بزنم. جار عزیزم جار
دغدغه فکری آدما رو پیر میکنه.
درصد امید زندگی کشور و میآره پائین
موهات و سفید میکنه
قلبت و ناآروم میکنه
خندههات و فیک میکنه
بیخیال عزیز نرگس، تهش مرگه. تهش که چی؟
به هیچی فکر نکن، قوز نکن صاف بشین، دستات و آزاد کن. همین/
روزایی که با خودت تو صلحی بوی آرامش میده.
ماسک گذاشتم رو صورتم و آهنگ " I'm just a girl " و پلی کردم.
اتاق و مرتب کردم، با خودم تو صلح بودم.
روزا آرومترن اینشکلی.
بعد از تموم شدن یه سوگ یا یه تراژدی من گریه نکردم. حتی ناراحت هم نبودم.
خستهتر شدم، خستهتر
دلیل برای ناراحت بودن نداشتم. خسته بودم. مثل وقتی که دیگه هیچکس و تو قلبم پیدا نکردم و این من بودم که نفس نفس میزد عزیزم.