eitaa logo
نرگِث
839 دنبال‌کننده
618 عکس
44 ویدیو
3 فایل
یک عدد آدمی‌زاد از نوع زن محل پرورش پیازچه‌های نرگس ‌ تلگرام: https://t.me/nargth نرگث با ص سه دنده: @I4khatun
مشاهده در ایتا
دانلود
مووآن دروغه. تهِ تهش و آخرش اینه که تو احساست رو از اوج خودش و از عرش به به فرش برسونی و کلی دوست داشتن گل و بلبل و کنی تنفر. ولی بازم با یه بو، با یه موزیک، با یه خیابون، با یه مکان، پرت می‌شی، غرق می‌شی، گیر می‌افتی. نه این‌که دلت تنگ شه، نه این‌که غصه بخوری برای اون‌چه که باید بود و دیگه نبود. چشمات خیسن برای عمر حیف و میل کرده‌ی خودت. حتی اگه اون عمر، سه روز باشه از کل عمرت. /🩸
نرگِث
مووآن دروغه. تهِ تهش و آخرش اینه که تو احساست رو از اوج خودش و از عرش به به فرش برسونی و کلی دوست دا
[ منطقی‌ترش اینه یه سیسِ " اصلاً دردم نگرفت " طور بگیری و بگی تجربه شد برام. امّا حقیقت اینه که دردم گرفت، دردمون گرفت. خیلی زیاد ]
دیگه برام مهم نیست چی قراره بگذره. همین‌که بابا و ریحانه با هم بازی می‌کنن و بابا با یه من سیبیل دستاش و می‌کوبه به هم و می‌خنده از ته دل کافیه. " کافیه "
بعد از هر فروریزی ما نمردیم. حتی خسته هم نشدیم، گریه نکردیم، ما ریسک‌پذیرتر شدیم. مسیر هموار شد برامون. ریسک کن. بذار برات این مسیر باشه که " هموار " می‌شه عزیزم.
می‌دونی چیِ کمال‌گرایی انقدر درگیر کرده ما رو؟ این‌که یا صدِ صد یا که نباشه کلاً بهتره. به خاطر همینه اگه با یه نود درصدی مواجهه داشته باشم ترجیح می‌دم کلاً اون نود درصدهَ رو از دست بدم چون صد نیست. همینه که همه‌چی برام سخته.
نشستم چیزایی که آزارم می‌ده رو دسته‌بندی کردم. فهمیدم منشأ همه آزارها، " منم ". منم که نمی‌تونم تموم شده‌ها رو برای خودم تموم کنم، منم که دارم فرار می‌کنم، منم که هنوز نپذیرفتم. حتی این وسط منم که طفلکی‌ام. این ماهائیم که طفلکی‌ایم. ما هم دردیم و هم درمون. آخ آدمی‌زاد بختت.
برای بار نمی‌دونم چندم وقتی حقیقت رو با ضرب کوبوندن جلو روم، بهت‌زده نبودم. حتی ناراحت هم نبودم. قاعده‌ش این بود که دست کم اخم و تخم کنم. امّا نه عزیزم. خیلی معتقدم به " گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری "
احساس می‌کنم دیگه این مسئله‌ی " خوش‌حالی‌های ساده " همه‌گیر شده و همه بلدن چه‌طوری با یه دو دوتا چهارتای ساده خودشون و خوش‌حال نگه دارن. بل‌اخره آدمی‌زاده و تروماهای اجتماعی و این کوفت و زهرمارا. باید یه راهی باشه برای خوش " حال " بودن ولو اگه موقت. مثلاً چه می‌دونم برای بعد امتحانی که هیچی بلد نبودی و همین آزارت می‌ده یه چایی در نظر بگیری و برای بعدش بلافاصله یه بستنی که گیرپاژ کنی و بری تو شوک و یادت بره گندی که زدی و. چه می‌دونم والا.
خیلی معتقدم به این‌که باید با آدما با لاولنگوئچ خودشون ارتباط بگیری‌.