نجاتدهندهی تو آینه خیلی جدیداً مورد پسندمه. یکی که با گریههات گریه میکنه، با خندههات میخنده. اصلاً هرکاری که تو کنی.
چه میکنه این نجاتدهندهی تو آینه.
خدا خدا خدا :)))))))))
گفت زنگ میزنم هرروز مطمئن شم گریه نمیکنی.
بعدم نرگس داد و گفت برای حال خوبت.
سرم و گذاشتم رو شونش و زمان باید متوقف میشد و نشد.
آخ از این آدما خوبای زندگی که باید روشون رزین بریزی تا فیکس بمونن.
نرگِث
بوس رو دونههای برف، همین دونههان که نجاتدهندن.
/ از آخرین برف صفر دو نمیدونم چهقدر میگذره. این و میدونم که تو مغزم برف باریده و با هربار فکر کردن، فکر کردنام سِکَندری میخورن زمین.
حالا این منم که ساکتم /
تا حالا تو ترکیب برف و شیره ریز نشده بودم. اینجوری بودم که " شیره چیه که بخواد ترکیب شه. "
امّا انگار از بهشت دزدیده شدن.
اصلاً میدونید کی این ترکیب و ابداع کرد؟
معلوم نیست چون از آسمون اومده.
دلم میخواد برف و شیره باشم. غیر منتظره، خوشمزه، دستنیافتنی
این مسئله که " آدما زیر برف خوشگلترن " عین حقیقته.
فکرش و کن اشرف مخلوقات با اینهمه هیبت و دبدبهکبکبه با دیدن دونههای برف دستاش و بکوبه به هم. اصلاً فلسفهش اینه خوشحالی آدمیزاد و خوشگل میکنه.
خداحافظیهای خوب پردهی " شخصیتِ خوب " خوبن. مثلاً فکرش و کن با آدمی که یه روز موردعلاقهترینت بود و به نتیجهی اینکه [ دو تا خط موازی ] هستین میرسید و میخواید خداحافظی کنید. بدون هیچ بیاحترامی، یا از بین بردن خاطرههای مشترک، فیکس موندن دوستای مشترک و صد البته و صد البته با نهایت احترام دعوت میکنید هم رو به یک مکانی که مشترکاً خاطره ساختید و بعد شمعِ " آخرین لحظهها با هم رو " فوت میکنید و اون مکالمه با یه خداحافظی خوب تموم میشه.
خاطرههای خوبتون رو هم هیچوقت فراموش نمیکنید و اگر جایی ازتون راجع به همون آدم پرسیدن با یه " آدم خیلی خوبی بود " سر و تهش و به هم میآرید.
اصلاً خستگی رو چاره چیه؟
یادمه یه بار یکی اومد گفت بعد خستگی چایی بخور میشوره میبره بدون برگشت.
نشست و نبرد حتی چایی.
جدّی چرا باید فراموش کنیم؟
چرا باید کسی رو فراموش کنم؟ اگر از واژه " فراموشی " جایی استفاده میشه اون واژه مصطلحاً استفاده شده.
در واقع کسی فراموش نمیشه تصدقت شم.
همهچیز و همهکس میمونن تو عقبه ذهنت.
اگر آدم خیلی پیگیر یا ( overthinkerای ) باشی میری سراغ عقبه ذهنت و نو میکنی هر آنچه که در ذهنت از اونا ثبت شده. اگه نه که نه دیگه. سال به سال یادشون نمیافتی و یکجا در یکنقطه با یه جرقه فلش بک میخوری به عقبهت.
میگی نه؟ بمون بذار نوبتت شه.
پس در واقع چیزی با عنوان " فراموش کردن " نداریم.