دختر بودن برای من از یک پروسه به بعد خارج شد از جوّ "صورتی و درگیرِ قر و فر بودن و همیشه آروم و مهربون باقی موندن".
بعد از یک بازه تبدیل شدم به نرگسِ "مشوشِ خودم از پس خودم بر میامِ خستهی یخزده."
نرگِث
*/ قویترین آدم زندگیِ نرگس همیشه نرگس بوده و باقی میمونه. نرگسِ قویِ خستهی یخزده امّا امیدوار.
ء
برای این قاب باید بنویسم "داوودیهای نجاتدهنده"
غول زندگی برای من تمیز کردن اتاقم بعد پشت سر گذاشتن چالشای بزرگه.
هم باید فشارای وارد شدهَ رو هندل کنی. هم تمیزکاری.
خداجون یعنی چی که نمیتونی امداد غیبی برسونی بعضی وقتا؟
اینروزا، شبیهترین به آدمی هستم که دستش رو به "انتهای" مسیر زده و برگشته. تا خرتناقش پر تجربهست.
خستهست، جدّیه، قاطعه امّا بازهم سعی در "آدمیزاد امیدوارِ صبورِ شکرگزار" موندن داره.
قبلاًترها زیر بارون میرقصیدم.
چرخیدن دستای دخترونه تو هوا و پلی بودن آهنگ. امّا الان نه.
الان زیر بارونِ نازِ مستجابالدعوهیِ نرم و اردی بِهشتی فقط آرامش و صبر رو طالبم.
بلاخره بحران بزرگسالیه دیگه، پائین اومدن استانداردات و قطع امید از آدما و محکم کردن رشتهی امیدِ متّصل شده بین خودم و خداجون.
/ پلانِ دوّم، اردیبهشت
نرگِث
اینروزا، شبیهترین به آدمی هستم که دستش رو به "انتهای" مسیر زده و برگشته. تا خرتناقش پر تجربهست. خ
هنوز هم تأکید دارم رو اینکه "کافیت رو سر بکش" ما که خندان میرویم.
نرگِث
هنوز هم تأکید دارم رو اینکه "کافیت رو سر بکش" ما که خندان میرویم.
اُردی بِعشق و قسمت دوم "عشق"
جول و پلاسم و ریختم کف اتاق. اتاق رو تمیز کردم. دوش گرفتم. لباسای تمیز، عطر مورد علاقه، روتین پوستی، تمیزی، بوی خوب.
صدای باد، رعد و برق، خداجون.
نرگِث
جول و پلاسم و ریختم کف اتاق. اتاق رو تمیز کردم. دوش گرفتم. لباسای تمیز، عطر مورد علاقه، روتین پوستی،
اگه این زندگی نیست پس چیه؟,
نرگِث
اگه این زندگی نیست پس چیه؟,
روزایی که جزء به جزءَم کرختن، سرم شلوغه و فرصت فکر کردن ندارم رو تا ابد بوس.
به نظرم آدمیزاد موجودِ دوئیدنهای پیدرپیئه.
باید بدوئه، خسته شه، چلونده شه.
درود بر سر مشغولیهای زیاد و اینور اونور رفتنهای متمادی./
حالا منتظرم تایم ماسکم تموم شه تا صورتم رو بشورم و بعد خواب.
ء
به گمانم مردم دیوانهاند. طالب بارانند و برای باران اخم و تخم میکنند. از باران فرار میکنند.
به گمانم مردم دیوانهاند.