انتخابهای درست منجر میشن تو تمام روز احساس خوشگلی، نازی، بینقصی و بوس بوسی بودن داشته باشی.
حالا این انتخاب میتونه آدم، لباس، وسیله مسیلهی روتین پوستی و چه و چه و چه باشه.
امّا به نظرم انتخاب "آدم درست" صد هیچ از بقیهی انتخابهای درستت جلوتره.
خلاصه که بوس تفدار و عمیق حوالهی ادمهای درست
نِشستم زیر نور ماه و fly me to the moon پلی بود.
هوا عسل، سر و رو تمیز و مرتب، همهچی عالی.
فقط، این دارلینگ ما کو بهش بگیم دارلینگ کیس می؟.
آقای ویگن نه تنها زن ایرونی تکه، هم بانمکه، هم کل خانواده ازش انتظار دارن، هم به طرز وحشتناکی خوشگله، هم دردمنده، هم جسوره، هم خستهست.
هم اصلاً ولش کن.
چهرهی پیری در زندگی من یک عدد آدم پیر و فرتوت و مانده با موهای جوگندمی نیست.
پیری برای من "فرار از مشکلات و هجمههای روزانه به خواب" تلقی میشه.
پیری فرار از سر و صدا تلقی میشه.
اونجا که دوش میگیری و تو تمیزترین حالت ممکنی و کاپ قهوه رو آماده میکنی، دفتر دستکت رو میچینی رو به روت برای امتحانی که فرجه براش زیاد بوده امّا تو فرار کردی ازش رو خدا نصیب هیچ خانومیِ خوشگلی نکنه.
تمامی پیشآمدها رو دایورت میکنم و مهم نیست چه چیزی در انتظارمه، مهمه که من در انتظار چیام. مثلاً یه خاگینهی داغ با چایی، یا یه دوش سرد بعد دوش گرم و اونجا که اقای شماعیزاده میخونه "من همونم که یه روز میخواستم دریا بشم"
احتمال سنکوپ بعد این کار زیاده ولی خب. به لذتش میارزه.
دوش سرد بعد دوش گرم. درود بهش
ء. کل مسیر رو داشتم گریه میکردم.
تو اتوبوس، پیاده رو، همهجا همهجا
امّا همچنان قدمام تند بود چون باید میرفتم پیتزام رو تحویل میگرفتم. به هرحال بزرگسالیه دیگه. باید لا به لای کارام گریه کنم. چون وقت ندارم
ای بابا.