ما داشتیم زندگی مون و می کردیم.
محرما که می رسید تو روضه ها دست به دهن می گرفتیم که کسی صدامون و نشنوه، رسید و رسید و یکی اومد گفت گریه برای حسین نباید آروم باشه، با صدا گریه کنید. مام گفتیم چشم الان عالم و آدم از صدای گریه هامون شکایت دارن، آقا حسین، شما کی ای که برچسب شرکت در مجلس، محدودیت سنی و عقیدتی ندارد ] رو روضه هاته؟
احساس شکست دارم.
نمیدانم چرا مردم فکر میکنند ما برندهایم.
اگر این برد باشد پس باخت چیست؟
تیر چهارصد و چهار
نرگِث
احساس شکست دارم. نمیدانم چرا مردم فکر میکنند ما برندهایم. اگر این برد باشد پس باخت چیست؟ تیر چها
شاید شب تموم شد، خدا رو چه دیدی
هر سال شب سوم، بد جوری خجالت میکشیم که زنده از روضه دخترت اومدیم بیرون
میدونیم که قراره روضهی ۵ صفر رو واضحتر بشنویم، امّا بازم قبلش خودمونو میکشیم بیرون.
ببخش ما رو، عزیز دلم
که هرسال، زندهزنده از شب سوم فرار میکنیم
نرگِث
هر سال شب سوم، بد جوری خجالت میکشیم که زنده از روضه دخترت اومدیم بیرون میدونیم که قراره روضهی ۵ ص
از سوّم محرم برای هر دختربچّهای که دیدم
قسمتای زنونهی هیئت دیگه داره خوش میگذره. وقتی استایل سینهزنی رو از پروژکتور با آقایون ست میزنیم.
مسیر درست به نظرم همینه
همه ایستادن، هروله میکنن. موجودات چادری هروله کن.
بامزّههای موفق به بسترسازی سینهزنی خوب و جالب انگیزناک برای جمع نسوان
همه میزنن تو سرشون. بوس به سرتون
واقعاً این مسئله که زیاد دربارهی سینه زنی خانما مانور میدم واقعاً جای مانور بیش از حد داره.
سالهای بسیاریست که در موسم محرم، صدای روضه و نوحه از دلهایمان برمیخیزد. در روضهها، بخشی از گریههای ما عموماً دربارهی مصائب وارده بر حسین پسر علی و مورد ظلم واقع شدن آل الله است.
درست است که مصیبتِ عاشورا، گُسل عظیم تاریخ است؛ اما هرچه بیشتر در دل این واقعه فرو میرویم، بیشتر درمییابیم که ما نه فقط سوگوار یک کودک ششماههایم که بر نیزه شد، بلکه به عزای تمام کودکانی نشستهایم که هنوز در گوشهوکنار این زمین، بر سینهی مادر میمیرند بیآنکه گناهی کرده باشند. ما برای علیاصغر میگرییم، چون او مظهر بیپناهیِ همهی بیگناهان است. برای آن صدای خاموششده گریه میکنیم که هنوز در گلوی بسیاری از نوزادان، پیش از اولین کلمه، خفه میشود.
ما تنها برای "ولدی علی" گفتنِ مولایمان حسین، ضجه نمیزنیم؛ ما برای هزاران پدر و مادری اشک میریزیم که عزیزشان را ارباً اربا در آغوش کشیدهاند. حسین، آینهی هزاران پدر است. آن پدری که پسرش را از اسب افتاده یافت نه بر خاک، که بر نیزهها. این اشکها تنها اشک نیست. سندیست بر انسانبودن ما.
شما یادداشت منِ نرگس را از دیاری ترکزبان میخوانید. از خطهای که عشق به اباالفضل، تنها در قالب نوحه و سینهزنی خلاصه نمیشود.
عموماً مردم میگویند ترکها "ابلفضلیاند"
اینجا نام ابوالفضل، استعارهی غیرت است. وقتی در کوچهها و حسینیهها، ریتموار فریاد "ابلفضل" بلند میشود، مردم نه فقط نام یک پهلوان را زمزمه میکنند، بلکه غیرتی را صدا میزنند که قرنهاست با آبِ وضو در جانشان عجین شده است.
در اینجا اباالفضل یعنی مردانگی، یعنی وفاداری تا آخرین نفس، یعنی دستی که اگر چه از تن جدا شد، اما پرچم را رها نکرد. ما ابالفضل را برای امروز میخواهیم. برای غیرتی که پشت درهای بستهی دنیا، در حال خاموش شدن است. ما او را صدا میزنیم برای سُکینههایی که امشب هم در اردوگاههای بینام، آغشته به رعب، تن کبود خود را میلرزانند.
در چند روز گذشته جملهای از امام موسی صدر دیدم که عجیب بر جانم نشست. آنجا که فرمودند. "در هیئتی که دغدغهی مبارزه با اسرائیل نباشد، شمر هم سینه میزند." این جمله را باید با طلا نوشت و بر ورودی تمام تکایا و حسینیهها آویخت. چراکه خطرِ خالیشدن محرم از محتوا، از شمشیر ابنزیاد برای عاشورا مهلکتر است.
ما گریه میکنیم، اما اشکمان باید شعله باشد؛ باید روشنایی بیافریند؛ باید غیرت برانگیزد. ما تا نام رقیه هست، باید در پی دادخواهی دختران معصومی باشیم که زیر دست تفنگداران زمانه، کودکانه پرپر میشوند.
اینجا ما ابلفضلیایم و ندای ابلفضل ما قصد ما برای قیام است.
نرگس قدسی - محرم ۱۴۴۷