[ مغشوش ]
سردمدارِ دل که دل چه گویم؟ آشفتهخانه، پریشانی باشد تلاطم را بر فلان موج و بهمان موج میراند.
"هر دستنویس را که سرانجام کنیم حالت تضرع دارد. حزن و اندوه بر وسعتِ دلِ جنابعالی بخشیده باشید. "
زمانه را احسنت! شعارهای اینچُنینی راه انداخته و الدرمبلدم علم کرده دریغ از مثقالی عمل که ریشهٔ اعمال به علم نیست.
فردا پس فردا فلان شیخ و بهمان حاجیه حرف بر میان جمع میاندازند و عیوب را برچسبِ جوانان میکنند که ال هستند و بل، پریشاناحوالی را شماتت درمان نبُوَد که مأخوذ به حیا بودن نادر است در این مرداب.
خاکسپاریِ دلهای مرده که جسم میرود و میخورد و میزیستد آسانبارتر است و هرچه خواهید دل کشید.
قصاصِ حاضر را نداری زیرا که عیوب بر مخلوقین پرده دارد هرچند انباشته باشد و تعفنبار.
بشکاف مرزهایِ انسانیت و تدین را که تو را قاضی نباشد.
غمت نباشد، برای کسی که تو باشی عذابوجدان معنایی ندارد.
آزار بر هر که خواهی روانه کن؛ روح بر او خموش میزند.
دست بر دهانت میگذارم پس گوشتاگوش شنوا باش.
صفی که بلندایش را چشم نمیبیند شاهدی؟ پریشانشان کردی پس پریشانت میکنند.
حق است " و من یعمل مثقال ذره شرا یره".
- میپیچونه خدا گوششُ، غمت نباشه خاتون؛ شما شیرینکام باش.
- نرگسخاتون | متفاوتتر از همیشه، اردیبعشق.
نرگِث
[ مغشوش ] سردمدارِ دل که دل چه گویم؟ آشفتهخانه، پریشانی باشد تلاطم را بر فلان موج و بهمان موج میرا
فکر کنم بابتش خیلی فسفر سوزوندم.
از این زاویه قشنگ نیست ولی.
* آره مراجعه کن به مصرعِ رو لبم خنده تو دلم درده.
نرگِث
اردیبعشق یقهٔ مارو گرفته تا افقی راهیِ درمونگاه نکنه دستاشُ برنمیداره
شل کن دختر فینفین کنمون کردی.
من واقعاً نمیدونم برای چی غمُ گینِش کردم.
واقعاً نمیدونم.
نه اینه دست رو چشمُ گوش بزارم، نه. نمیدونم دردم چیه.
Masoud Sajjadi5073330528.mp3
زمان:
حجم:
6.4M
میشنوین نُتایی که بین خودشون آوخ جا دادن؟
حالتِ زارِ هنرمندشُ میشنوین؟
پیشنهادِ خیلی خیلی برای دانلود.