سگرمههامُ که چفت هم نشستن نمیشه بازشون کرد.
خط ابرو مبرو وُ این سوسول بازیا رو هم نداریممممم.
تمامِ حرفمرفی که یُخده دیگه مونده بودن مبدلِ به غمباد میشدن امروز شسته شد رفت.
چیه این مبادیآداب بودنه که هی باید زبون به دهن بگیری؟
البته البته احترام سرِ جاشه.
شما معجونتُ سر بکش.
[ سبزهزار ]
جوارِ تو گر کویر باشد با سطحِ ترکخورده باز هم سبزهزاریست برای من که جنون از من تراشیدی.
مستأنس بر توام تا که اهلی شوم.
اهلی شوم تا دوست بدارم و دوست داشته شوم.
تشکیلاتِ عشق را میدانی که هم اهلی میسازد هم جان به لب میرساند.
قندیل بر دلم ببند تا اگر هم از محبسِ بلوریِ یخ آزاد گشتی نور بر دلم بتابد و آب شوی و گورت را گم کنی.
- تعادلِ احترام با چاشنیِ خامی | نرگسخاتون
تو این هیریویری فکرِ وریوریگود کردنِ لایفاستایلم داره منُ میبلعه.
از طرفی خیلی خیلی خیلی دنبالِ یه کار مثل طراحیِ دوختم که استقلالِ مالیُ هم بندازم زیرِ پام.
میدونم ذهنِ من یَک خالهخانباجیِ زرنگیه که برای پیچوندنِ این امتحانُ اون امتحان داره خودشُ به درُ دیوار میکوبونه.
نرگِث
تو این هیریویری فکرِ وریوریگود کردنِ لایفاستایلم داره منُ میبلعه. از طرفی خیلی خیلی خیلی دنبالِ
تهشم موقعیت یه زهی خیال باطل میگه وُ پوزخندُ کنجِ لباش مینشونه.
مجلسِ روضهٔ ملا باجیُ که آقا سید مقتل میخوندهَ رو نگفتم؟ دختر فلان همسایه وُ بهمان همسایه که سرُ دست میشکونن برای چایی دادنُ چی؟ گفتم؟
کوچههایِ بلوارِ امینُ که پرچم سیاه از این سر تا اون سر بویِ یاسُ پیچونده تو کوچه چی گفتم؟
همین الان بارُ بندیلتُ ببندُ برو عماریاسرِ قم تا شاهد باشی این پیشآمدهایِ نیشکرُ.