داشته باشید همینُ همین الان.
میبوسم رویِ گُلتُ اوسکریم منبابِ برکت*
- خونهٔ مامانگلی
[ 20:54 ]
همین الان که لنگ رو لنگ انداختمُ پهلو زدم جلو پنجرهٔ باز بارون میادُ رایحهٔ مطبوعِ خاكُ حس کردم مینویسم.
شرشرِ برکةٔ الهی داره میادُ خیس میکنه این پایِ لَنگُ.
* همزمانِ این چکهها میخوام منم اشکی شم آقایِ خدا.
نرگِث
* هیئت
دخترایِ نرگس سلام، طبقِ روال اول کاری بابونه میدم خدمتتونُ بعد.
امشبی دعاتون میکنمُ چشم رو هم بزاریدُ آخیشِ تهِ دلُ بدین بیرون*
نه به شورُ اشتیاقِ اردیبهشتُ نه به اوقات تلخیِ خرداد.
* چشم وا کردمُ دیدم اَی بابا، پنجِ خرداده.